پایگاه خبری-تحلیلی عصر تعادل 21 آبان 1397 ساعت 16:26 http://www.asretaadol.ir/news/144070/یک-سال-داغ-کرمانشاه-چند-نکته-مهم-زلزله-پرقدرت -------------------------------------------------- عنوان : یک سال پس از داغ کرمانشاه/ چند نکته مهم از یک زلزله پرقدرت -------------------------------------------------- یک سال پس از زلزله کرمانشاه، هنوز این زخم بزرگ به خوبی و تمامی درمان نشده است. البته دستگاه‌های مسئول همچنان انجام وظیفه می‌کنند و کمک‌های مردمی نیز هنوز ادامه دارد. با این حال راه نرفته در این زمینه بسیار است، اما فهرست کارهای انجام شده هم کوتاه نیست. متن : علی‌اصغر پیوندی*  گزارش فعالیت‌های همکاران من در جمعیت هلال احمر تاکنون منتشر شده و در رسانه ها در دسترس است، اما حالا که در سالگرد زلزله یک بار دیگر نگاه ها بیشتر متوجه این موضوع شده،ترجیح می دهم این فرصت را صرف مرور نکاتی درباره این زلزله کنم که شاید در روزهای پر التهاب سال گذشته به آنها کمتر دقت کرده ایم؛نکاتی که هم برخی ابهام ها را روشن خواهد کرد وهم احتمالا می تواند در حوادث مشابه آتی مورد توجه باشد:  اول: تفاوت زلزله کرمانشاه با سایر زلزله‌ها  زلزله یک اتفاق طبیعی است اما تاثیرات آن وابسته به محیط‌های اجتماعی فرهنگی تفاوت پیدا می‌کند. همانطور که اثرات تخریبی زلزله بسته به مقیاس و طول و عمق لرزش متفاوت است، تکانه‌های آن در زندگی مردم نیز بسته به عوامل فرهنگی، اجتماعی و سیاسی شدت و ضعف می‌یابد. این نخستین بار بود که یک زلزله بسیار بزرگ در منطقه کُردنشین با ویژگی‌های متفاوت با سایر مناطق کشور رخ می‌داد.گستره جغرافیایی زلزله بسیار وسیع بود. اغلب زلزله‌های گذشته در سطحی به وقوع پیوسته بودند که دسترسی‌های بیشتری وجود داشتند. زلزله اخیر که چند کشور آن را احساس کردند و تکانه‌های آن به تهران هم رسید، بالغ بر ۱۹۰۰ روستا و ۸ شهر را درگیر خود کرد. از سویی زلزله کرمانشاه در بدترین زمان ممکن برای آن منطقه اتفاق افتاد: نیمه دوم فصل پاییز و پیش روی زمستان سخت و سرد. نه امکان تامین یا انتقال کانکس در فرصت پیش روی برای همه و به یکباره وجود داشت و نه امکان خانه‌سازی به دلیل هوای زیر صفر درجه. مقایسه کنید با زلزله پنج سال پیش ورزقان که در فصل بهار و در یک منطقه خوش آب و هوا اتفاق افتاد. علاوه بر این،این نخستین حادثه بزرگ در ایران در عصر شبکه‌های اجتماعی بود. شبکه‌های اجتماعی دارای ویژگی‌هایی هستند که نظارت، راستی‌آزمایی و کنترل آنها را دچار مشکل می‌کند. از همین روی، رواج شایعات افزایش می‌یابد و امنیت روانی مردم به خطر می‌افتد. اگرچه شبکه‌های اجتماعی در تهییج مردم برای کمک‌رسانی نقش بسزایی داشتند اما عملا کارکردهای امدادرسانی را دچار اختلال کردند. با توجه به فعالیت شبکه‌های اجتماعی، زلزله در منطقه به عرصه‌ای برای دیده‌شدن تبدیل شد. نمایش خود در عرصه‌ای که دوربین رسانه‌ها بر آن متمرکز است، فعالیت‌های امدادی و داوطلبانه را تحت‌الشعاع قرار داد.   دوم: مشکلات امدادرسانی مهمترین مشکل در ۴۸ ساعت اولیه برای امدادرسانی، عدم برقراری نظم و امنیت بود. اغلب انبارهای امدادی مجموعه هلال احمر در شهرهای مختلف تا صبح حادثه خالی شده بود. بعد از دو روز اول و تنها با اسکورت نیروهای نظامی امکان امدادرسانی به مسیرهای دورتر فراهم آمد. در این مسیر و در روزهای اولیه بسیاری از امدادگران این جمعیت مورد هجمه فیزیکی قرار گرفتند و حتی جان آنها به خطر افتاد. چشم و هم‌چشمی‌های محلی و رقابت بین افراد هم در منطقه باعث شد تا مدیریت کنترل توزیع اقلام در روزهای اولیه به کل از دست جمعیت هلال احمر خارج شود. در فضای رسانه‌ای متاسفانه در دو روز اول هیچ سیاستی برای کنترل بحران وجود نداشت. بسیاری از سخنان و حرف‌هایی که در مصاحبه‌های مستقیم گرفته می‌شد، صرفا کنترل اوضاع و امنیت روانی را به خطر می‌انداخت و بعضا توقعات را بالاتر می‌برد. بی‌نظمی و عدم فرماندهی یکپارچه در میدان عمل خصوصا در روزهای اول نیز مشکلاتی را به وجود آورد. نهادهای مسئول، مردم و سازمان‌های غیردولتی هرکدام کار خود را می‌کردند و هماهنگی کافی بین آنها وجود نداشت. وظیفه جمعیت هلال احمر در زمان زلزله معلوم است. نه وظیفه برقراری نظم و امنیت را دارد و نه برقراری زیرساخت‌های حیاتی آب و برق و گاز. جمع‌آوری زباله‌ها و پایش وضعیت بهداشتی منطقه نیز برعهده نهادهای دیگر است. نبود سخنگوی واحد و پراکندگی اطلاعاتی مشکل دیگری بود که در پوشش رسانه‌ای بحران به خوبی خود را نشان داد. متاسفانه آنهایی که درگیر کار بودند و وقتی برای گفت‌وگو با رسانه‌ها و گزارش کارها نداشتند کمتر از همه به چشم آمدند.  مسئله چادر به یک نوع کاسبی در منطقه تبدیل شد. بنا به دلایل متعدد بخش عمده‌ای از چادرها عادلانه توزیع نشد. اجاره و خرید فروش چادر در منطقه و همچنین کشف محموله‌هایی از چادر در انبارهای خصوصی و خانه‌های شخصی گواه این موضوع است. مجموعه این شرایط باعث شد تا بیش از ۳ برابر حد استاندارد در منطقه چادر توزیع شود (بر اساس جمعیت تحت پوشش می‌بایست حدود ۳۰ هزار چادر توزیع می‌شد که این تعداد به حدود ۱۱۰ هزار چادر رسید). زلزله در یک منطقه محروم بهانه‌ای برای مردم منطقه می‌شود تا رفع تمامی محرومیت‌های گذشته را طلب کنند و در بسیاری از موارد حق با آنهاست. همانند زلزله‌های بزرگ گذشته مجددا شاهد هجوم مردم از شهرهای اطراف به مناطق زلزله‌زده بودیم. جمعیت شهرها و روستاها به ناگهان بیشتر از ماقبل زلزله شد. یک بار یکی از مجریان معروف تلویزیون روی آنتن زنده در یکی از روستاهای شهرستان سرپل ذهاب یک ماه بعد از زلزله گلایه کرد که هنوز اینجا مردمی هستند که چادر نگرفته اند. روز بعد آمار همان روستا را خواستم. ۷۶ خانوار داشته که ۸۶ دستگاه چادر دریافت کرده بودند. دهیار روستا تقاضای ۱۲ خانواده برای دریافت چادر را قبول نکرده بود چرا که آنها اصلا ساکن آن روستا نبودند. شهر سرپل ذهاب پیش از زلزله فقط ۴۰ هزار نفر جمعیت داشت و یک هفته پس از زلزله بالغ بر ۱۰۰ هزار نفر جمعیت در شهر حضور داشتند. کاسبان زلزله داستان غم‌انگیزی است که در زلزله کرمانشاه هم تکرار شد. سوم: مشکلات درونی هلال احمر در امدادرسانی  نظام توزیع اقلام امدادی اگرچه مطابق استانداردها و بر اساس سیستم صدور دفترچه‌های امدادی نهادینه شده،اما به نظر می‌رسد باید این سیستم مطابق شرایط منطقه‌ای مورد بازنگری قرار گیرد. در زلزله کرمانشاه، واگذاری توزیع اقلام امدادی به نیروهای نظامی در ابتدای کار چه از روی اجبار و چه اختیار کار صحیحی نبود. به نظر می‌رسد برای توزیع اقلام امدادی در بحران‌های بزرگ باید به فکر ارتقای سیستم انبارداری و همچنین شیوه‌ها و تصمیمات صحیح در این زمینه باشیم. غافلگیری نیروهای امدادی و سردرگمی‌های اولیه اگرچه دلایلی خارج از جمعیت هلال احمر نیز داشت اما نشان می‌داد هم پروتکل‌های امدادی ما برای حوادثی در این سطح نیازمند بازنگری هستند و هم به تمرین‌های مستمر و مانورهای مناسب برای آمادگی بیشتر برای حوادث بزرگ نیازمندیم. جمعیت هلال احمر برای پوشش زلزله کرمانشاه، در مجموع از لحاظ اقلام امدادی دچار کمبود نبود،اما اگر در همان زمان در مناطق دیگری درگیر بحران و حادثه بزرگی در این سطح می‌شدیم، قطعا مشکلات عدیده‌ای پیش می‌آمد. تقویت انبارهای امدادی را مخصوصا پس از حادثه کرمانشاه بیش از پیش ضروری می‌کرد. زلزله کرمانشاه نشان داد که ساختارهای اطلاع‌رسانی هلال احمر دچار ضعف است. اگرچه بخشی از مشکل کلان‌تر بود و به عدم هماهنگی میان سازمان‌های درگیر در مدیریت بحران و عدم رعایت اصول حرفه‌ای توسط برخی از آنها باز می‌گشت اما در مجموع در زلزله کرمانشاه به قدر تلاش‌هایی که در عرصه عمل انجام دادیم، نتوانستیم فعالیت‌های امدادگران و حجم عملیات امدادی را به مردم نشان دهیم. البته هرچه جلوتر رفتیم به مرور این مشکل کمتر شد اما همین زلزله بزرگ نشان داد که در پروتکل‌های مدیریت رسانه‌ای بحران هم دچار ضعف‌هایی هستیم. اینها تنها چند نکته از صدها نکته ای است که باید درباره زلزله کرمانشاه بدانیم و مرور کنیم.ما دو ماموریت اصلی داریم؛نخست اینکه زخم های کرمان شاه را تا جایی می توانیم درمان کنیم و دیگر اینکه برای حوادث مشابه آماده باشیم.