پایگاه خبری-تحلیلی عصر تعادل 21 آذر 1398 ساعت 9:15 http://www.asretaadol.ir/note/145902/موزه-متن-فرامتن -------------------------------------------------- عنوان : موزه، متن و فرامتن -------------------------------------------------- متن : به گزارش «عصر تعادل»،‌ سارا كريمان در روزنامه اعتماد نوشت: آنچه غالبا در طراحي محتوايي و بازديد يك موزه اتفاق مي‌افتد، آماده سازي بسته‌اي از داده‌ها و انتقال آن به عنوان حقيقت محض به بيننده، به گونه‌اي كه شيء مكشوف باستان‌شناسي يا قاب عكس خانوادگي در يك خانه موزه تحت فرآيندي مشابه، معرفي و انجماد مي‌يابند و همين كه به بارگاه موزه‌اي راه يافته‌اند مبدل مي‌شوند به صحنه‌اي مبرا از هرگونه ترديد و تشكيك. چنانكه به شكل اسلوبي پذيرفته شده، مخاطب و ذهن آماده پذيرش او براي عرض احترام و تقديس پيش روي ويترين مي‌ايستد. اين در حالي است كه انديشه‌هاي متاخر در تحليل پديده‌ها و محصولات فرهنگي گامي عميق‌تر در واكاوي برداشته‌اند. چنانكه موزه را همانند يك متن ادبي يا رسانه‌اي حامل گذاره‌هاي پنهان و عيان در نظر بگيريم، تجديد نظر در روايت‌هاي منفرد، ضروري به نظر مي‌رسد. تمامي موزه‌ها در هر سطح و گونه‌اي ذيل يك هدف به خصوص و در راستاي گردآوري، صيانت و انتقال يك هدف فعاليت مي‌كنند كه طبيعتا اين مهم طبق اصول رايج نمايش آثار و فرض نوعي تقدم و تاخر انجام مي‌شود، چگونه‌اي و روش چيدمان كلكسيون از يك محتوا پيروي مي‌كند كه اصطلاحا پديد آورنده سناريو يا روايت موزه است. روايت موزه‌اي، اطلاعات تك تك اشيا به انضمام محتوا و انديشه جاري بر آن را در بر مي‌گيرد كه خود كليت يك متن، به مثابه رسانه مولد را شكل مي‌دهد. بديهي است كه هر متن مجموعه‌اي از مفاهيم عيني و مضامين را در خود نهان دارد. تولد هر متن همواره به بستر‌هاي پديد آورنده‌اي ارجاع مي‌دهد و موجبات و زمينه‌هاي اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي تاثيرگذار در پديداري متن را اصطلاحا زير متن مي‌خوانند. خوانش وجوه مستتر در ذات شيء موزه‌اي به‌ طور اخص و تعمق در گفتمان‌هاي تاريخي منطبق گامي است كه در راستاي مشاهده و طراحي موزه از روايت متن، اشاره به زير متن‌هاي آن مي‌دهد. علاوه بر آن بخش مهمي از آنچه در مواجهه با يك متن متبادر مي‌شود، علائم و مفاهيم ضمني وابسته به آن است. در واقع خوانش فردي و دريافت يك متن، بسته به زمان و مكان ارايه آن متغير و نسبي است. لذا با در نظر گرفتن موارد قابل تامل در ايفاي نقش رسانه‌اي موزه، مي‌توان اين برداشت را داشت كه ارزش‌ها و پيامي كه توسط موزه‌ها ساخته و پرداخته مي‌شوند در فرآيند دريافت و تاثير كاملا وابسته به نسبت‌هاي آن مولفه‌ها با فضاي اجتماعي هستند و پويايي و باز تعريف‌هاي مدام هر فرهنگ و اجتماع از پديده‌ها، تاثيرات و تبعات گوناگون مختص به خود را به همراه دارد. همان طور كه يك اثر سينمايي 10 سال پيش يك بازخورد و تحليل داشته و امروزه تماشاگران برداشتي متفاوت از آن دارند. موزه‌ها نيز به عنوان مولفاني كه بار ارتقاي فرهنگي جامعه را به دوش مي‌كشند بايد دائما معنايي را جست‌وجو كنند كه به ‌طور دقيق برخاسته از مناسبات حقيقي و جاري اجتماع پيرامون است. عدم توجه به اين اصل منجر به زايش جستارهايي تحكمي و عاري از رابطه معنادار ميان موزه و جامعه است. راهكار‌هاي گوناگوني در جهت فائق آمدن بر اين چالش مي‌تواند راهگشا باشد. چند رسانه‌اي (مالتي مديا)، ابزاري است كه در پرورش ايده‌هاي نهفته در متن ياري مي‌رساند و مخاطب را در مواجهه با موضوع [به ‌طور مثال شئي چند هزار ساله] دچار انس و نزديكي مي‌كند. شناخت، مطالعه و گونه بندي مخاطبان به‌ طور دقيق و علمي از اركان اساسي طراحي رويدادهاي فرهنگي معنادار و تعالي بخش است. تداوم و تكرار در اجراي رويدادهاي نمادين به نوعي انقطاع معنايي با مخاطب مي‌انجامد و موزه را در لايه فرامتن و جريان‌ساز خود دچار بي‌هويتي مي‌كند.