۰

بازخوانی مواضع اصلاح‌طلبان درباره رفسنجانی

تاریخ انتشار
دوشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۲۲
به گزارش عصر تعادل، قدرشناسی ملت ایران، فعالان سیاسی، طرفداران و منتقدان آیت‌الله هاشمی رفسنجانی از ایشان طبیعی‌ترین و اخلاقی‌ترین رفتاری بود که باید آن را ستود.
 
هرچند برخی در تلاش بوده و هستند تا پس از درگذشت ایشان منتقدان را سرزنش کنند و حتی تا جایی که ممکن است مانع سخن گفتن آنها شوند یا سخنان آنان در تجلیل از آقای هاشمی را نوعی تعارف از سر بی صداقتی و نوعی فرصت طلبی نشان دهند. در حالی که این‌گونه نیست. منتقدان منصف و تجلیل کننده از زحمات، مبارزات و خدمات آقای هاشمی همان کسانی هستند که برخی سیاست‌های وی را در دوران ریاست جمهوری‌اش، با صداقت و احترام به نقد کشیده‌اند و امروز نیز اگر باب بحث‌های کارشناسی و نه احساسی باز شود، باز به نقد علمی و محترمانه برخی رفتارها و سیاست‌های ایشان خواهند پرداخت. هرچند فضای این روزها و هفته‌ها را قطعاً برای چنین بحث‌هایی مناسب نمی‌دانم.
 
این مقدمه از این رو بیان شد که بگوییم شخصیت هاشمی مانند هر فرد دیگری دارای فراز و فرودهایی بوده است. همان گونه که در مقاطعی خشم اصلاح‌طلبان را بر می‌انگیخت. در مواردی هم بر اساس میل یا فهم نیروهای انقلاب و اصولگرا عمل و موضع‌گیری نکرده است یا احیاناً موجب رنجش آنها شده است.
 
همین رفتارها و مواضع باعث شد تا همان کسانی که در سال‌های حاکمیت جریان اصلاحات کتاب «عالیجناب سرخ‌پوش» را نوشتند و با رانت وزارت ارشاد هزاران نسخه از آن را منتشر کردند و بدترین اهانت‌ها و تهمت‌ها را در روزنامه‌هایشان نثار او کردند، از چندسال پیش و امروز در خیل مدافعان سینه چاک ایشان قرار بگیرند. همان‌گونه که تمسخر‌کنندگان آیت‌الله منتظری بعدها در زمره مدافعان ایشان قرار گرفتند.  برای این گروه‌ها و به‌ویژه جریان ضد انقلاب، افراد مادامی که با انقلاب و مردم همراهند مغبوض و هرچه به ظاهر فاصله‌ای ایجاد می‌شود، آنها نیز بیشتر پشت‌سر آنان سنگر می‌گیرند.‌ البته هوشمندی هاشمی تلاش آنان را برای ایجاد گسست از نظام و رهبری ناکام گذاشت.
 
کسانی که امروز می‌خواهند خود را به‌عنوان مدافعان انحصاری آقای هاشمی معرفی کنند باید بدانند که حافظه ذهنی ملت و مکتوبات به جا مانده ازآنان در حمله و تخریب شخصیت آقای هاشمی پاک شدنی نیست.
 
اگر اصولگرایان منصف و منتقد، برخی سیاست‌ها و مواضع ایشان را مورد نقد قرار می‌دادند، اصلاح‌طلبان فراوانی بودند که هاشمی را مسوول قتل‌های زنجیره‌ای، دیکتاتور و مخالف آزادی بیان، فرصت‌طلب، دورو، قدرت‌طلب، نماد سیاست نهان روش و تاریکخانه‌ای، مخالف آزادی اندیشه، تحقیرکننده مخالفان و منتقدان، صاحب قدرت غیرپاسخگو، طرفدار توسعه آمرانه و نه توسعه دموکراتیک، ضدیت با دموکراسی، شخصیتی انتقادناپذیر و غیرقابل دسترس، معرفی کردند، او را صاحب مواضع لرزان دانستند که با توجه به شرایط موازنه قدرت نیروها به راحتی تغییر جایگاه می‌دهد و بالاتر از همه نوشتند: نقد هاشمی یعنی شرکت در بازی مرگ!

کافی است با مراجعه به روزنامه‌های آن روزها نظیر صبح امروز، نشاط، بیان و.... حجم انبوه مقالات و پاورقی‌ها علیه وی را دوباره مرور کنیم.

این جریان همان جریانی است که در پی تخریب‌های آنان هاشمی در مجلس ششم در جایگاه سی‌ام منتخبان تهران قرار گرفت. همین جریان اصلاح‌طلب که همه تلاش خود را برای تخریب هاشمی به‌کار گرفته بود ادعا کرد هاشمی با رانت وارد لیست منتخبان انتخابات تهران شده است . روزنامه مشارکت نیز نوشت: «نفر سی‌ویکم (علی‌اکبر رحمانی) با اعتراض به نتایج انتخابات، جایگاه خود را به‌طور قطع در بین 30 کاندیدای منتخب تهران می‌داند».(روزنامه مشارکت 8/12/1378)
 
هاشمی نیز برای از بین بردن هرگونه شبهه‌ای طی چند نامه از شورای نگهبان خواست ضمن رسیدگی به اعتراض نفر سی و یکم «برای حفظ حق داوطلبان و جلوگیری از مخدوش شدن اعتماد مردم که سرمایه ارزش‌مند کشورند، لازم باشد رسیدگی دقیق تا رفع ابهام انجام می‌شود و در مراحل مختلف با اطلاع‌رسانی به موقع، مردم در جریان امر قرار گیرند»(رجوع شود به کتاب انصراف، نوشته عباس بشیری، ص 200)
 
شورای نگهبان پس از بررسی با ابطال صندوق‌های مخدوش، جمع‌بندی آرای نهایی تهران اعلام کرد هاشمی رفسنجانی با 630590 رأی و کسب 6/28 درصد آرا در رتبه بیستم قرار می‌گیرد.
 
 به‌رغم اعلام نظر شورای نگهبان، هاشمی که از حجم سنگین تلاش‌ها و تخریب‌های اصلاح‌طلبان دلگیر بود و می‌دانست در صورت حضور در صندلی مجلس دور جدیدی از تخریب‌های این جریان را شاهد خواهد بود، عطای حضور در مجلس را به لقایش بخشید و مجبور به انصراف شد.
 
او در نامه انصراف خطاب به مردم نوشت :
 
مردم شریف و بزرگوار تهران، همان‌طور که مطلع هستید، این‌جانب بر خلاف تصمیم قبلی و تمایل شخصی و قلبی‌ام، حسب وظیفه شرعی و رسالتی انقلابی و میهنی و در پی اصرار و تأکید چهره‌های محترم و شخصیت‌های صاحب‌نظر نظام، در انتخابات مجلس شورای اسلامی شرکت نمودم، اما حجم سنگینی از تبلیغات منفی و خلاف پیش از برگزاری انتخابات و در دوره تبلیغات و به هنگام رأی‌گیری و شمارش آرا، بر صحنه میدان رقابت‌های انتخاباتی عارض گشت و حتی دشمنان خارجی و داخلی انقلاب سم‌پاشی‌هایی علیه اصل نظام و دستاوردهای انقلاب و دفاع مقدس و سازندگی نمودند و در جریان انتخابات و حتی پس از اعلام نتایج، فضای شبهه‌ناک و ابهام‌آلودی به وجود آمد. خوش‌بختانه تدبیر مقام معظم رهبری مانع بروز مشکلات سیاسی و اجتماعی شد.
 
به‌رغم اصرار و درخواست این‌جانب از مسوولان اجرایی و نظارتی مبنی بر رفع هرگونه ابهام و کشف تمام حقیقت و تلاش‌های شورای نگهبان و وزارت کشور، هنوز ابهامات و شبهاتی در نتایج انتخابات تهران باقی است که می‌تواند دستاویز دشمنان ملت و مخدوش‌کننده وحدت نیروهای معتقد به نظام اسلامی گردد. اکنون با توجه به شرایط جاری، انجام وظیفه به صورت مطلوب و تلاش برای وفاق ملی و تقویت سازندگی که از اهداف مهم و عمده حضورم و عذرخواهی از مردم شریف و موکلان عزیز تهرانی از پست نمایندگی مجلس شورای اسلامی اعلام انصراف می‌نمایم.(‌روزنامه همشهری، 7/3/1379)
 
اصلاح‌طلبان عزیز !
 
فراموش نکرده‌ایم که در کتاب عالیجناب سرخپوش (لقبی که به آقای هاشمی داده شد)(ص151) در یک جمع‌بندی درباره ایشان نوشتید: تحلیل روان‌شناختی پدیده‌های اجتماعی، وابسته و بازیچه دشمن خواندن کنشگران اجتماعی، دروغگو، تفرقه افکن، تخریب گر، نادان، غافل، شیطان، مکار، آلت دست و جنایتکار خواندن ناقدان و پرسشگران، این‌ها اجزای اصلی گفتمان در عالیجناب سرخ‌پوش است، او با تولید چنین گفتمانی در دو دهه مخالفان را تأدیب کرده است. و تصریح کردید: «عالیجناب سرخ‌پوش یک معیار شفاف و دقیق در مقابل تمام نیروهای حاضر در عرصه سیاست قرار می‌دهد. او می‌گوید من مرکز ثقل اعتدال هستم. هرکس با من و گوش به فرمان باشد، معتدل است و هرکس با من و دیدگاه‌ها و عملکرد من مخالف باشد افراطی و تندرو است»

اما امروز به گونه‌ای دیگر سخن می گویید و می‌نویسید و تیتر می‌زنید. این‌ها را گفتیم تا معلوم شود جفا‌کنندگان اصلی به هاشمی چه کسانی‌اند‌؟
کد مطلب : ۱۰۷۱۴۵
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

کلام امیر
لَا غِنَى كَالْعَقْلِ، وَ لَا فَقْرَ كَالْجَهْلِ، وَ لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَبِ، وَ لَا ظَهِيرَ كَالْمُشَاوَرَةِ.

امام(عليه السلام) فرمود: هيچ ثروتى چون عقل، و هيچ فقرى چون نادانى نيست. هيچ ارثى چون ادب، و هيچ پشتيبانى چون مشورت نيست.