۰

روایت کارگر پلاسکو از تماس همکارش از زیر آوار

تاریخ انتشار
سه شنبه ۵ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۲۱:۱۱
به گزارش عصرتعادل، روزنامه «شهروند» آورده است: ٨٠ ساعت پر از دلهره و اضطراب می‌گذشت که  ساعت 11:50 دقیقه یکشنبه شب خبرهای تلخی از دردناک‌ترین حادثه تهران منتشر شد. جسد چهار قربانی دیگر از میان آوار همچنان شعله‌ور ساختمان پلاسکو کشف شد. چهار قربانی که هنوز هویت سه نفرشان مشخص نشده است؛ فقط می‌دانستند که آنها آتش‌نشان نیستند. قربانیان از میان مردم عادی بودند که جایی آن پایین در کنار هم گرفتار شده بودند.
حالا تعداد قربانیان تلخ‌ترین حادثه تهران به هفت نفر رسیده است. دیگر خانواده‌های قاسم، حبیب، حیدر و محسن با دلشوره دیوانه‌کننده‌ای برای شناسایی اجساد کشف‌شده رفتند اما به خاطر متلاشی‌شدن این اجساد نتوانستند آنها را شناسایی کنند. تنها هویت یکی از اجساد کشف‌شده شناسایی شده است؛ گفته می‌شود كه او جواد، یکی از کسبه‌های ساختمان پلاسکو بود. اما هنوز سه جسد دیگر شناسایی نشده و خانواده‌ها و دوستان حبیب و حیدر و قاسم و محسن نگران‌تر از هر روز منتظر جواب آزمایش DNA مانده‌اند.
حالا دیگر انتظار پر از امید آنها به انتظاری تلخ و پر از ناامیدی تبدیل شده است. این در حالی است که از میان چهار جسد کشف‌شده، تنها سه نفر از پیكر اجساد خارج شد و خارج‌كردن پیكر نفر چهارم منجر به متلاشی‌شدن جسد می‌شد. آن سه جسد نیز به دلیل احتمال ریزش آوار با تأییدیه مقام قضایی خارج شد. یکی از اجساد هم به علت اینکه حکم ستون را داشت خارج نشد.
برادرم را نجات ندادند
خواهر قاسم که با شنیدن خبر کشف اجساد در میان آوار امیدش را از دست داده و فریاد‌زنان برادرش را صدا می‌زند، این‌بار به «شهروند» می‌گوید: «برادرم زنده بود. من مطمئنم که او در موتورخانه زنده بود و نفس می‌کشید. اگر به آن پیام از موتورخانه توجه کرده بودند، الان برادرم را از دست نداده بودم. من مطمئنم که آن اجساد کشف‌شده در موتورخانه بوده‌اند. چون دقایق اولیه اعلام کردند كه چهار جسد از موتورخانه کشف شده است؛ یکی از آن اجساد برادرم است. او زنده بود. اگر به آن پیام توجه کرده بودند، شاید الان چهار نفر زنده بودند که برادرم هم جزو آنها بود. ما گفتیم؛ ولی کسی توجه نکرد. می‌گفتند آن پایین موبایل آنتن نمی‌دهد که کسی بخواهد پیام بدهد یا تماسی بگیرد. برادرم رفت. با اینکه جسدها هنوز شناسایی نشده است، اما دیگر مطمئن هستیم برادرم رفته است. این همه امید داشتیم، این همه انتظار کشیدیم، حالا باید برویم و جسد قاسم را شناسایی کنیم. باید منتظر آزمایش‌ها باشیم تا هویت اجساد مشخص شود. ما و خانواده‌های حبیب و محسن و حیدر به‌شدت ناراحت هستیم. اصلاً فکرش را هم نمی‌کردیم که این اتفاق بیفتد. اینکه می‌دانستیم بعد از ریزش همچنان زنده بودند ما را عذاب می‌دهد؛ یعنی آن زیر چه بلایی سرشان آمد و چقدر عذاب کشیدند. این فکرها ما را نابود کرده است.»
آخرین تماس
حیدر یکی از کارگران ٣٥ ساله‌ای بود که زیر آوار ماند. می‌گویند آخرین تماسش را در موتورخانه با همکارش گرفته است. حیدر تماس گرفت و برای نجات اشک ریخته و التماس کرده است؛ اما او و همکارانش را پیدا نکردند.
یکی از همکاران حیدر، حبیب، قاسم و محسن که آخرین‌بار حیدر در موتور‌خانه با او صحبت کرده است، در گفت‌وگو با «شهروند» ماجرای آن روز را روایت می‌کند: «من هم کارگر تأسیساتی بودم و در قسمت آسانسور کار می‌کردیم. شیفت بعدازظهر بودیم. ٧ ساعت در روز در آن ساختمان کار می‌کردم و صبح‌ها هم با چرخ کار می‌کردم. دو فرزند ٩ ساله دو قلو دارم و یک دوقلو هم در راه دارم؛ ولی تنها ماهی ٨٠٠ هزار تومان حقوق می‌گرفتم. حبیب، قاسم، محسن و حیدر را از نزدیک می‌شناختم. ما با هم همکار بودیم و هر روز همدیگر را می‌دیدیم. آن روز هم وقتی به من خبر رسید که این حادثه رخ داده، بلافاصله خودم را به ساختمان پلاسکو رساندم. جمعیت زیادی آنجا بودند. هنوز هم نمی‌دانستم که چه کسانی از همکارانم قربانی شده‌اند. خیلی ترسیده بودم. واقعاً وحشتناک بود. در میان آن همه جمعیت چند نفر از همکارانم که آنها هم کارگر ساختمان پلاسکو بودند را دیدم. از آنها پرسیدم چه کسی داخل است. با گریه گفتند حبیب، قاسم، حیدر و محسن. خیلی ناراحت شدم؛ دلم می‌خواست خودم بروم داخل و نجاتشان دهم. با این حال مجبور بودیم که صبر کنیم.»
او می‌افزاید: «دقیقاً یادم می‌آید. ساعت یک ظهر بود. دو ساعتی از فرو ریختن ساختمان می‌گذشت که موبایل یکی از همکارانم زنگ خورد. اتفاقاً تلفنش دستم بود. گوشی را برداشتم؛ باور نمی‌کردم، حیدر بود. اشک می‌ریخت و با گریه می‌گفت: «ما در موتورخانه هستیم. تروخدا نجاتمان بده.» حیدر گریه می‌کرد و التماس می‌کرد. دستانم می‌لرزید. به او گفتم نگران نباش الان می‌آییم و نجاتتان می‌دهیم. کل مکالمه ما ١٠ ثانیه هم طول نکشید. بلافاصله تماس قطع شد و من هم به سراغ بقیه رفتم. موضوع را گفتم. اما من خودم صدای حیدر را شنیدم. التماس‌هایش را شنیدم. حداقل می‌دانم که تا ساعت یک زنده بودند. از آن ساعت به بعد را نمی‌دانم. اینکه با حیدر صحبت کردم و گریه‌هایش را دیدم برایم خیلی سخت است. نمی‌توانم تحمل کنم. صدای حیدر مرتب در گوشم است. کاش می‌شد کاری برای آنها انجام داد. کاش می‌شد نجاتشان داد. بیچاره خانواده‌هایشان هر لحظه عذاب می‌کشند.»
به گزارش ایسنا، روزنامه «ابتکار» هم در این رابطه نوشته است: شایعه‌ای پشت شایعه‌ای دیگر و باز همه‌چیز تکذیب می‌شود. پس از تکذیب، ناگهان متن خبری همه را متعجب می‌کند. خبر تکذیب شده در متن خبر جدید تأیید می‌شود. واقعیت رخ می‌نماید. چهار روز شایعه حضور چهار شهروند در موتورخانه پلاسکو تکذیب شد، اما در نهایت در چهارمین شب بعد از آغاز فاجعه پلاسکو پیکر هر چهار شهروند از موتورخانه خارج شد. البته برخی از مسئولان مدعی‌اند این پیکرها از اتاق دیگری نزدیک به موتورخانه کشف شده است.
در اولین روز حادثه پلاسکو خبری مبنی بر حبس شدن چهار نفر از شهروندان در موتورخانه پلاسکو منتشر شد. گفته شده بود یکی از افراد از طریق تماس با بستگان از حضور خود و سه نفر دیگر خبر داده است. در این بین خواهر یکی از چهار شهروند محبوس به خبرنگار شهروند گفته بود: «کسی پیامک فرستاده و گفته که همراه سه نفر دیگر در موتورخانه محبوس شده‌اند؛ اسم برادرم قاسم را هم آورده است».
روز بعد این خبر تماس تلفنی و ارسال پیامک، توسط سخنگوی سازمان آتش‌نشانی و سایر مسئولان تکذیب شد. با این همه، بسیاری فکر می‌کنند چهار شهروندی که پیکرشان شامگاه یکشنبه، سوم بهمن‌ماه پیدا شده، همین کسانی هستند که ارسال پیامکشان شایعه شده بود.
جوادحسین قلی‌زاده یکی از پیکرهایی است که یکشنبه شب در موتورخانه یا به تعبیر سخنگوی سازمان آتش‌نشانی در راهروی موتورخانه پلاسکو کشف شده است. او متأهل بود و یک پسر هشت ساله به نام ایلیا دارد. داوود فخری‌زاده، داییِ جوادحسین، دریافت پیامک از مرحوم را تکذیب می‌کند و می‌گوید: «او به همراه سه نفر دیگر به شوفاژخانه فرار کرده بودند. همان لحظات اول تماس گرفتند و گفتند که در شوفاژخانه گیر افتاده‌اند. ولی هر راهی که توسط آتش‌نشان‌ها انتخاب می‌شد به بن‌بست می‌خورد تا در نهایت یکشنبه شب بچه‌های تلاشگر امداد و آتش‌نشانی دست‌به‌دست هم دادند، راهی به داخل پیدا و اجساد را خارج کردند. از آنجا فقط یک نفر تماس گرفته بود و ما هیچ پیامکی دریافت نکردیم. یکی از بچه‌ها تماس گرفته و نام هر چهار نفر را برده بود. همه شهروند بودند و هیچ آتش‌نشانی هم در بینشان نبود.»
با این اظهارات، اگر شایعه تماس یا پیامک صحیح باشد، می‌توان نتیجه گرفت که این تماس از سوی یکی دیگر از دو شهروندی که پیکرشان یافت شده - غیر از قاسم و جوادحسین - انجام گرفته است.
فخری‌زاده درباره روز حادثه نیز می‌گوید: «قبل از ریزش آتش‌نشان‌ها به همه درباره خطر ریزش اطلاع داده بودند. اما بعضی‌ها حرف گوش نکرده بودند و بعضی‌ها هم مثل حسین گیر افتاده بودند. همه از در پشتی وارد شده بودند، زیرا در اصلی بسته بود. اما بعد درباره بعد از ریزش باید بگویم ما از روز حادثه می‌دانستیم مرحوم زیر آوار مانده‌ است. از همان لحظه اول با آتش‌نشانی همکاری کردیم و آن‌ها هم همین کار را انجام دادند. در این روزها واقعا آتش‌نشان‌ها، هلال احمر و کمیته بحران زحمت کشیدند. من با پلاسکو کاملا آشنا بودم و می‌دانستم کجا انبار، تلفن‌خانه یا موتورخانه است. وقتی متوجه شدیم این چهار نفر در موتورخانه هستند با آتش‌نشان‌ها همکاری کردم تا محل را پیدا کنند.»
فخری‌زاده مسئولان مربوط به ایمنی پلاسکو و ناظران آن‌ها را مقصر این حادثه می‌داند و تصریح می‌کند: «مقصر اصلی کسانی هستند که پیگیر مشکلات ایمنی پلاسکو نبودند، آن‌ها باید درِ پاساژ را می‌بستند. شهرداری مسئول ایمنی ساختمان است. مسئولان منطقه 14 می‌گویند 19 بار اخطار داه‌اند، اما خدایی پیگیر نبودند. اگر پیگیر می‌شدند شاید این اتفاق رخ نمی‌داد. این آدم‌ها تلف نمی‌شدند. این همه وقت صرف نمی‌شد. این همه خانواده عزادار نمی‌شد.»
او ادامه می‌دهد: «اگر مسئولان کوتاهی نمی‌کردند، اینچنین نمی‌شد. به قول خودشان 19 بار اخطار داده‌اند. همیشه در موارد مشابه دو یا سه بار اخطار می‌دهند بعد از آن در ساختمان را می‌بندند. اگر ساختمان را می‌بستند این اتفاق رخ نمی‌داد. به جز بستن نظارتی هم وجود نداشت. ظاهرا اتفاق از طبقه دهم شروع شده بود. یکی از مغازه‌ها آتش می‌گیرد. صاحبش هول می‌شود و کپسول می‌آورند اما کپسول خالی بوده و نتوانستند کاری انجام دهند و آتش همه جا گرفته است.»
دایی مرحوم قلی‌زاده درباره اطلاع‌رسانی و نحوه فعالیت امدادی نیز گفت: «اطلاع‌رسانی آنچنانی نبود. من خودم از همان لحظه اول در محل حاضر شدم و درباره اطلاع‌رسانی به سایرین هم خبری ندارم. من تمام 4 روز در محل ماندم و آنجا را ترک نکردم تا از وضعیت حسین خبردار شوم. درباره فعالیت‌های امدادی نیز باید بگویم از قرارگاه ثارالله و خاتم الانبیا در محل حادثه حضور داشتند و بسیار تلاش کردند. همچنین کمیته بحران منطقه 12 به خصوص آقای دکتر حسینی بسیجی‌‎وار کار کرد. آتش‌نشانی به نام آرش هم هست که در این روزها واقعا از جان‌ودل مایه گذاشت.»
شایعاتی درباره تخصیص وام‌هایی به شاغلان پلاسکو منتشر شده است. او در این‌باره شرح می‌دهد: «مغازه آن مرحوم بیمه بود و خسارت را بیمه می‌دهد که البته هنوز به کسی چیزی نداده‌اند. البته برای بازماندگان آن مرحوم سخت است چون سرپرست خود را از دست داده‌اند و حتی اگر بیمه هم خسارت بدهد باز مشکل بزرگتری وجود دارد. من دوستان زیادی در پاساژ داشتم که مغازه‌شان خراب شده؛ البته خوشبختانه آن‌ها جانشان سالم است. ولی بابت تخریب مغازه و اجناس تا الان هیچ‌کسی چیزی دریافت نکرده است. درباره کارگران هم قرار است کارهایی انجام بدهند. سپاه دو منطقه را برای استقرار معرفی کرده است که تا الان کاری صورت نگرفته است. البته معقول هم است چون تازه چند روز از حادثه گذشته است. هنوز کاری برای ساماندهی نشده ولی مسئولانشان با هیأت امنا می‌دانند که چه کسی آنجا مغازه دارد و چه کسی آنجا کار می‌کرد.»
انتهای پیام
کد مطلب : ۱۰۸۷۱۹
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

کلام امیر
لَا غِنَى كَالْعَقْلِ، وَ لَا فَقْرَ كَالْجَهْلِ، وَ لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَبِ، وَ لَا ظَهِيرَ كَالْمُشَاوَرَةِ.

امام(عليه السلام) فرمود: هيچ ثروتى چون عقل، و هيچ فقرى چون نادانى نيست. هيچ ارثى چون ادب، و هيچ پشتيبانى چون مشورت نيست.
{ADVERTISE_DOC_LOCATION_13_BLOCK}