۰

از دیوار چین تا دیوار ترامپ

تاریخ انتشار
چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۰۸:۵۶
به گزارش عصر تعادل، احمد عظیمی‌بلوریان. پژوهشگر گفت: در جنجال بی‌سابقه انتخابات آمریکا، ابزار گوناگونی برای جمع‌آوری آرای دو نامزد انتخاباتی به کار گرفته شد که ساخت دیوار در مرز مکزیک و ایالات متحده برای جلوگیری از ورود پناه‌جویان مکزیک به آمریکای شمالی یکی از پرسروصداترین آنها بود.
 
در کنار‌ میلیون‌ها مهاجر لاتین‌تبار از آمریکای مرکزی و جنوبی که به‌طور قانونی شهروند ایالات متحده آمریکا هستند، حدود ١٢‌ میلیون به صورت غیرقانونی از مرز جنوبی به آمریکا وارد شده و در بازار کار به صورت غیررسمی کار می‌کنند. از این ١٢‌ میلیون، حدود سه‌ میلیون در خاک ایالات متحده به دنیا آمده‌اند. این پدیده برای ما ایرانی‌ها و کشورهای آسیایی اصلا تازگی ندارد. ایران مانند بسیاری از کشورهای شمال و غرب ایران‌ هزاران سال در معرض هجوم مردم گرسنه آسیای میانه بوده است.
 
در منطقه ما، بیشتر حرکت مهاجرت از شرق به غرب بوده و هنوز هم هست. اما در دوره‌هایی که قدرت دفاعی ایران قوی بوده، مهاجرت به سوی شرق هم صورت می‌گرفته است. مردم آسیای مرکزی و جنوب سیبری بارها در شمارهای سرسام‌آور به سرزمین‌هایی که کشور چین کنونی را تشکیل می‌داده، حمله برده‌اند. نیاکان مردم اروپایی‌تبار ایالات متحده کنونی هم با استفاده از همین روش سرزمین کنونی آمریکا را اشغال کردند.
 
مغول‌هایی که به سرکردگی چنگیز و فرزندان او به ایران و آسیای صغیر یورش آوردند، نه‌تنها شهرها را تخریب کردند و اموال مردم را به غارت بردند، بلکه با کشتن کهنسالان و به‌بردگی‌گرفتن و فروختن جوانان و انتقال صنعتگران به مغولستان عملا سرزمین‌های اشغالی را از ثروت مادی و انسانی بومی تهی کردند. چینی‌های آن دوره هم که از این تهاجمات به استیصال رسیده بودند، برای جلوگیری همیشگی از آن، دیوار معروف چین را به تدریج از قرن‌ها پیش از حمله چنگیز ساختند و پس از آن حمله هم به تکمیل آن ادامه دادند، آن‌هم در مقیاسی باورنکردنی: طول این دیوار در دوره سلطنت مینگ حدود شش‌هزارو ٣٠٠ کیلومتر بوده است که با احتساب خندق‌ها و موانع طبیعی مانند کوه و رودخانه به هشت‌هزارو ٨٥٠ کیلومتر می‌رسید، یعنی فاصله تهران تا شمال نروژ!
 
این دیوار به دلیل حجم بزرگ و ساختار افسانه‌ای آن از عبور افراد متفرقه جلوگیری نمی‌کرد اما مانع حرکت توفانی و تند صدها هزار مهاجم سوارکار قبایل آسیای مرکزی می‌شد. بدون تردید این دیوار که در یک دوره طولانی و چندنسلی امپراتوری چین، آن هم در قوی‌ترین دوره به لحاظ ثروت مادی کشور چین ساخته شده، نه‌تنها پس از گذشت چند‌ هزار سال تا امروز باقی مانده بلکه به صورت بزرگ‌ترین اثر ساختمانی و معماری چین تاکنون در آمده و بدل به یک جاذبه بی‌مانند توریستی در جهان شده است.
 
 
از چندین‌ هزار سال پیش تا اوایل سده بیستم میلادی که هر کشوری ناچار بود سرنوشت خود را به دست بگیرد و از سازمان‌های بین‌المللی خبری نبود، علاوه بر دیوار چین، موانع دیگری به همان منظور در جهان به وجود آمدند. برخی از آن موانع مانند دیوار دربند در قفقاز کمتر از ٣٠٠ کیلومتر شمال بادکوبه یا باکوی کنونی، از اهمیت تاریخی خاصی برخوردارند تا حدی که در منابع یهودی و در قرآن کریم از آن یاد شده است. این دیوار طبق روایت قرآن کریم به وسیله ذوالقرنین برای جلوگیری از تهاجم اقوام موسوم به یأجوج‌ومأجوج ساخته شده است. طبق مشخصات ذکرشده در منابع یهودی و اسلامی، قوم یأجوج‌ومأجوج از اقوام آسیای شمالی یا آسیای مرکزی بوده‌اند که از مسیر دریای خزر کنونی و آذربایجان به آسیای صغیر حمله می‌کرده‌اند.
 
ساخت بند دربند یا سد و دیوار اشاره‌شده در قرآن را به ذوالقرنین نسبت می‌دهند. شواهد تاریخی نشان می‌دهد نخستین دژ مستحکم دربند حدود قرن هشت پیش از میلاد بنا شده و‌ بندی به بلندی ۲۰ متر در زمان انوشیروان ساسانی به استحکامات آن اضافه شده است. از طرفی، علمای اسلامی به تناوب از کورش کبیر و اسکندر مقدونی به عنوان سازنده بند یاد می‌کنند. برابر با آنچه در قرآن کریم آمده است، این سد روی یک دره ساخته شده و به لحاظ فنی و مهندسی از عملیات پیچیده و مصالح مقاوم سنگی و فلزی برخوردار بوده است. از سوی دیگر، برخی از تصاویر تخیلی که در منابع عربی از مهاجمان دربند در فضای مجازی منتشر شده، انسان را به یاد انسان‌های اولیه ماقبل تاریخ می‌اندازد، اما تواریخ رسمی سه‌ هزار سال گذشته نشانی از آنها را ثبت نکرده‌اند.
 
نشانه مشخص این تصاویر وجود دو شاخ بر روی کلاهخود است. دلیل اینکه برخی از مورخان احداث دیوار و بند را به کورش نسبت می‌دهند، وجود دو شاخ روی کلاهخود افرادی است که در تصاویر قدیمی به نقش درآمده‌اند و شبیه تصویر منصوب به کورش در کتیبه پاسارگاد است که تاجی با دو شاخ پیچیده بر سر دارد. اما استفاده از شاخ در کلاهخود یک رسم مغولی بوده، یا شاید مغولان آن را از اقوام دیگر گرفته بوده‌اند. دیوار دیگری از همین گونه به طول ٢٠٠ کیلومتر به نام (دیوار) مار سرخ برای جلوگیری از حرکت آزاد اقوام آسیای مرکزی به آسیای غربی در منطقه گمیشان تا کوه‌های گلیداغ در شمال شرق کلاله در شمال گرگان وجود دارد و ساخت آن را به دوره ساسانی نسبت می‌دهند.
 
آثار این دیوار در اوایل سده بیستم میلادی کشف شد و به دلیل رنگ قرمز آن «دیوار قرمز گرگان» نامیده شده و هنوز هم قابل رؤیت است. این دیوار هم شاید در دوره کوتاهی سدّ حرکت اقوام آسیای مرکزی شامل مغول‌ها و هپتالیان بوده اما به مرور زمان و در دوره‌های حکومت‌های ضعیف‌تر که توانایی نگهداری و تعمیر آنها وجود نداشته، به‌تدریج تخریب شده‌اند. امروزه همان اقوام مهاجم از جمله قبیله قاجار در نواحی همین دیوار قرمز ساکن‌اند. در خراسان نیز اقوام مختلف آسیای شرقی از جمله ازبک‌ها زندگی می‌کنند. بازار ازبک‌ها در «پایین خیابان» مشهد تا ٦٠، ٧٠ سال پیش از رونق کامل برخوردار بود. نویسنده خود در سال ١٣٣٨ (۵۷ سال پیش از این) که دانشجوی مهندسی عمران پلی‌تکنیک تهران بودم و در تابستان آن سال برای کارآموزی در پروژه ساخت مقبره خیام در نیشابور کار می‌کردم، بخش‌هایی از شهر تخریب‌شده نیشابور را نه‌تنها با چشمان خود دیدم بلکه روی بازار قدیمی شهر کار کردم؛ کارگاه‌های سرامیک‌سازی و چینی‌سازی شهر که به دست چنگیزخان مغول تخریب شده بود در مسیر بلوارِ در حال ساخت میان آرامگاه‌های حکیم خیام و عطار نیشابوری به‌وضوح دیده می‌شد. 
 
در دنیای مدرن اروپا نیز آخرین دیواری که برای جلوگیری از حرکت انسان‌ها ساخته شد دیوار برلین در سال ۱۹۶۱ به طول ۱۵۵ کیلومتر بود و آلمان شرقی را که در تصرف کمونیست‌ها بود از آلمان غربی که در سلطه نیروهای غربی قرار داشت جدا می‌کرد. این دیوار بیشتر به دلایل سیاسی ساخته شده بود و قدرت‌های بزرگ جنگ جهانی دوم در ساخت آن دست داشتند. با یکپارچگی دو بخش تقسیم‌شده آلمان، دیوار برلین در سال ١٩٨٩در مراسم باشکوهی تخریب شد و امروز قطعات بتنی و گچی آن را در فروشگاه‌های توریستی اروپایی می‌فروشند. 
 
اما آیا آمریکا هم به دیوار نیاز دارد؟ اگر با منطق گذشته‌های دوردست به تهاجم، جابه‌جایی و پناه‌بردن به حرکت‌های دسته‌جمعی مردمان نقاط مختلف جهان نگاه کنیم، شاید هیچ کشوری در دنیا یافت نشود که برای جلوگیری از عبور غیرقانونی از مرزهای خود نیازی به دیوار نداشته باشد.
 
 
از زمان فروپاشی شوروی تاکنون آن‌قدر از مردمان کشورهای اتحاد جماهیر شوروی سابق به ایران آمده‌اند که کاربرد زبان روسی در تابلوی فروشگاه‌ها در بازارهای استان‌های مرزی ایران به یک امر عادی تبدیل شده است. بازار مشهد یک نمونه بارز این کاربرد است. کوچ مردم افغانستان به ایران - به دلیل ناامنی، فقر و کشتار در افغانستان - یک پدیده کاملا شناخته‌شده است. کوچ دسته‌جمعی یا فردی مردم از یک کشور ناآرام و فقیر به کشورهای دیگر در سراسر جهان به یک پدیده عادی بدل شده است. پناهندگی مردم سوریه به اروپا یک نمونه از این حرکت جهانی است. نمونه مکزیک و آمریکا هم از این قاعده مستثنا نیست.
 
مردمی که از یک کشور به کشور دیگر کوچ کرده یا پناه می‌برند، در سال‌های نخستین خود را بر جامعه کشور میزبان تحمیل می‌کنند. این تحمیل از رقابت در گرفتن کار و ورود به فعالیت‌های اقتصادی گرفته تا برخورداری از خدمات اجتماعی و بهداشتی،  آموزش از پیش‌دبستان تا دانشگاه، برخورداری از خدمات بهداشتی و درمانی، تأمین امنیت و تغذیه کاملا چشمگیر و درعین‌حال هزینه‌بردار است. این هزینه‌ها بر دولت میزبان تحمیل می‌شود. کمک‌های بین‌المللی شاید در برخی کشورهای میزبان وجود داشته باشد اما همیشه محدود است؛ مثلا ممکن است نهادهای وابسته به سازمان ملل بخشی از این هزینه‌ها را در دوره مشخصی تأمین کنند؛ حتی شاید هزینه اسکان موقت را به صورت کمپ‌سازی در پناهگاه‌ها بپردازند؛ اما مهاجر و پناهنده که تا آخر عمر خود در پناهگاه زندگی نخواهد کرد و اگر از عهده تأمین مسکن مناسب بر نیاید، زاغه‌نشینی در اطراف شهرها گسترش خواهد یافت؛ همچنین مسائل امنیتی و قاچاق و اعتیاد و مواد مخدر نیز به مشکلات میزبان افزوده می‌شود.
 
همه کشورهای میزبان ازجمله ایران سال‌های سال است که با این‌گونه مسائل درگیرند؛ اما آیا باید در مرز ایران و افغانستان برای جلوگیری از ورود افغان‌ها دیوار کشید؟ افغانستانی‌ها پاره تن ایرانیان هستند و این جدایی را انگلیس‌ها بر ما و آنها تحمیل کرده‌اند. وضعیت آمریکا اما فرق می‌کند. ایالات متحده آمریکا یک کشور مهاجرپذیر است اما هر مهاجری را نمی‌پذیرد. در گذشته‌های نه‌چندان دور و پس از اینکه مهاجران اروپایی در طول چند سده حدود صد‌ میلیون مردمان بومی آمریکا یعنی سرخ‌پوستان را کشتند و خود را جایگزین آنها کردند١ برای ساختن کشور جدید نیاز شدید به نیروی انسانی و کارگر داشتند. در این حدود ٣٠٠ سالی که از تاریخ مدون این کشور می‌گذرد، جمعیت از تقریبا صفر به ٣٥٠ میلیون رسیده است. بخش بزرگی از این جمعیت از تیره‌های اروپایی هستند که آلمانی‌ها، انگلیسی‌ها، اسکاتلندی‌ها، ایرلندی‌ها، فرانسوی‌ها، هلندی‌ها و مردمان اسکاندیناوی بیشترین سهم را دارند.
 
به مهاجران اروپایی در آن زمان، زمین برای کشت و مسکن و مشاغل دیگر واگذار می‌شد. سرخ‌پوستان باقی‌مانده را در کمپ‌هایی که در مناطق خود آنها برایشان ساختند متمرکز کردند. سرخ‌پوستان، کارگری برای مهاجران اروپایی را نمی‌پذیرفتند. کمبود شدید کارگر در سراسر کشور تازه‌تأسیس به چشم می‌خورد. ساده‌ترین راه تأمین کارگر استفاده از برده‌های آفریقایی بود. این برده‌ها را انگلیس‌ها از آفریقا شکار می‌کردند و با کشتی‌های باربری به آمریکا می‌بردند و با پول کمی - شاید نقد و نسیه - به سفیدپوستان می‌فروختند. این ساده‌ترین و ارزان‌ترین روش تأمین کارگر بود که مانند کالا مالکیت آن به ارباب تعلق داشت.
 
اینکه بردگان سیاه‌پوست چگونه سال‌ها برای کسب آزادی مبارزه کردند و کارشان نهایتا در دهه ٦٠ سده بیستم به خروش در سراسر آمریکا کشید و نهایتا نخستین سیاه‌پوست در هشت سال گذشته به مقام ریاست‌جمهوری آمریکا برگزیده شد موضوع بحث این یادداشت نیست. مهم این است که سیاهان که امروز یک بخش ۴۲‌میلیونی از جمعیت آمریکا را تشکیل می‌دهند، با مبارزات خود بردگی در آمریکا را از میان برداشتند و اگر پس از الغای بردگی برای سفیدپوستان کار کردند و می‌کنند در برابر دریافت دستمزد و برخورداری از مزایای اجتماعی و بهداشتی برابر با سفیدپوستان است.  از آغاز کار بردگان سیاه‌پوست یا آفریقایی‌تبار در قاره آمریکا تا زمانی که آبراهام لینکلن بردگی را در کشور ایالات متحده منسوخ کرد، اقتصاد آمریکا هنوز شکل کلاسیک سرمایه‌داری امروزی را به خود نگرفته بود.
 
اینکه لینکلن بردگی را منسوخ کرد به خاطر دلسوزی نسبت به سیاهان نبود بلکه به این دلیل بود که در آن تاریخ آن‌قدر برده آفریقایی‌تبار در آمریکا فراوان و ارزان در دسترس بود که کسی کارگران اروپایی -به‌ویژه مهاجران ایرلندی - را استخدام نمی‌کرد و فقر و بی‌نوایی، مهاجران اروپایی را در بر گرفته بود. لینکلن با حذف بردگی از نظام اقتصادی آمریکا و ترویج پرداخت دستمزد به دو هدف دست یافت: نخست موجبات استخدام کارگران اروپایی را فراهم آورد؛ دوم اینکه انگیزه‌های افزایش جمعیت آفریقایی‌تبار در آمریکای روبه‌رونق را از میان برداشت.  اقتصاد آمریکا از همان اوان کار بر مبنای استفاده از زمین‌های بی‌حدوحسابی که از بومیان آمریکایی گرفته شده بود همراه با به‌کارگیری بردگان ارزان‌قیمت آفریقایی بر پایه یک اقتصاد سرمایه‌گذاری شکل گرفت.
 
ضربه رکود اقتصادی در ١٩٢٩ اقتصاد آمریکا را به‌شدت تکان داد. از آن تاریخ تا به امروز، اقتصاددانان مشهور آمریکا اقتصاد آن کشور را با یک ضابطه چهار تا ٤,٥ درصد بی‌کاری به نظم درآورده‌اند؛ یعنی نمی‌گذارند ضریب بی‌کاری به صفر برسد؛ زیرا حرکت میزان بی‌کاری به سوی صفر به صورت اهرمی برای افزایش دستمزد عمل می‌کند؛ درحالی‌که صاحبان صنایع و مشاغل آمریکا که ٩٠ درصد ثروت آمریکا را در دست دارند همه تلاش خود را به کار می‌گیرند که دستمزد را پایین نگه دارند. انگیزه اصلی حرکت به سوی خودکارسازی (اتوماسیون) نیز پایین‌نگه‌داشتن دستمزد است. این یعنی حذف کارمند تا آنجا که ممکن باشد. وارونه این موضوع نیز درخور توجه است.  
 
 
اما راه‌حل مقابله با چنین مشکلی، ساختن دیوار به سبک باستانی در دنیایی که نهادهای بین‌المللی می‌توانند اختلاف کشورها را با توافق حل‌وفصل کنند نیست. ساختن دیوار حتی با وجود معاهده نفتا - همکاری اقتصادی میان ایالات متحده آمریکا، کانادا و مکزیک- ناقض این معاهده است؛ البته ترامپ با معاهده نفتا مخالف است، اما لغو آن معاهده حرکت مهاجرت مکزیکی‌ها به ایالات متحده را تشدید خواهد کرد؛ زیرا مشاغلی که در اثر این معاهده در مکزیک ایجاد شده، با خروج صنایع آمریکایی از مکزیک از میان می‌رود. اگر ترامپ موفق شود حرف خود را درزمینه دیوارکشی و خروج صنایع آمریکایی از مکزیک به کرسی بنشاند فاتحه سازمان ملل و دیگر نهادهای همکاری‌های بین‌المللی را خوانده است.
 
امروز پس از سال‌ها تلاش مستمر از سوی رژیم اسرائیل برای جلوگیری از عبور کارگران فلسطینی از موانع مرزی و اشتغال به کار به صورت قاچاق در سرزمین‌های اشغالی، هنوز نتوانسته‌اند مانع این حرکت شوند. درحالی‌که مراقبت اسرائیل از خطوط مرزی موقت بسیار شدیدتر از مراقبت آمریکا از مرز مکزیک است؛ اگرچه تا اینجای داستان انتخابات آمریکا، دونالد ترامپ یک آدم تک‌رو و یکدنده به نظر می‌رسد، اما پیوندها و همکاری‌های بین‌المللی شاید بهترین روش تنظیم حرکت مردم بی‌نوا به فراسوی مرزهای کشور خود باشد.
کد مطلب : ۱۱۰۰۹۴
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

کلام امیر
لَا غِنَى كَالْعَقْلِ، وَ لَا فَقْرَ كَالْجَهْلِ، وَ لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَبِ، وَ لَا ظَهِيرَ كَالْمُشَاوَرَةِ.

امام(عليه السلام) فرمود: هيچ ثروتى چون عقل، و هيچ فقرى چون نادانى نيست. هيچ ارثى چون ادب، و هيچ پشتيبانى چون مشورت نيست.