۰

قتل مرد مورد علاقه مادر به دست نوجوان المپیادی

تاریخ انتشار
دوشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۶ ساعت ۰۹:۰۵
به گزارش عصر تعادل، نوجوانی که در مسابقات المپیاد ریاضی کشور صاحب مقام شده و متهم است مرد مورد ‌علاقه مادرش را به قتل رسانده است، در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.
 
 
 بامداد یکی از روز‌‌های مرداد سال ٩٥ مأموران از مرگ مشکوک مردی در رباط‌کریم باخبر شدند. آنها پس از حضور در محل متوجه شدند مقتول مرد ٣٥ساله‌ای به نام عباس است که با ضربه چاقو جان خود را از دست داده است؛ اما آنها سرنخی درباره عامل یا عاملان این جنایت پیدا نکردند؛ به‌این‌ترتیب کارآگاهان تحقیقات خود را برای شناسایی عامل یا عاملان قتل آغاز کردند و به‌همین‌دلیل از ساکنان محلی که جسد این مرد در آنجا کشف شده بود، تحقیق کردند؛ اما هیچ‌‌یک شب حادثه مورد مشکوکی ندیده بودند و گفتند نمی‌دانند چه کسی این مرد را به قتل رسانده است. چند روز از قتل این مرد ٣٥‌ساله گذشته بود؛ اما مأموران نتوانستند سرنخی از عامل یا عاملان قتل پیدا کنند تا اینکه پسر ١٧ ساله‌ای به نام مهران به اداره پلیس مراجعه و خود را قاتل عباس معرفی کرد.
 
 
مهران به کارآگاهان گفت: پدر و مادرم سال‌ها پیش از یکدیگر طلاق گرفته‌اند و من پس از جدایی والدینم با مادرم زندگی می‌کردم. مدتی از این ماجرا می‌گذشت تا اینکه متوجه شدم مادرم با مرد غریبه‌ای رابطه دارد؛ به‌همین‌دلیل به سراغ مقتول رفتم و از او خواستم ارتباطش را با مادرم قطع کند؛ اما او به حرف‌های من توجه نکرد و به رابطه‌اش با مادرم ادامه داد. حتی یک‌ بار او را با مادرم دیدم و باز هم با او درگیر شدم.
 
او درباره روز حادثه گفت: ساعت یک نیمه‌‌شب بود که دیدم عباس سر کوچه ما ایستاده است. می‌دانستم خانه عباس در محله دیگری است و او فقط برای دیدن مادرم به اینجا می‌آید. با دیدن عباس آن وقتِ شب خیلی عصبانی شدم؛ برای همین به طرفش رفتم و با او درگیر شدم. او حاضر نشد آنجا را ترک کند و با حرف‌هایش من را تحریک کرد؛ برای همین نتوانستم خودم را کنترل کنم و با چاقویی که در دست داشتم، یک ضربه به او زدم و عباس روی زمین افتاد.
 
 
هنگامی که عباس را در آن حالت دیدم، خیلی ترسیدم. آن وقتِ شب همه خواب بودند و کسی داخل کوچه نبود؛ برای همین او را همان‌جا رها کردم و به خانه برگشتم. فردای آن روز هنگامی که به خیابان رفتم، متوجه شدم عباس جان خود را از دست داده است. هنگامی که این خبر را شنیدم، نمی‌دانستم باید چه کار کنم. نمی‌توانستم با این عذاب وجدان زندگی کنم به‌همین‌دلیل به اداره پلیس مراجعه کردم و خودم را تسلیم کردم.
 
 
به‌این‌ترتیب با توجه به شکایت اولیای‌دم، اعترافات متهم و سایر مدارک موجود در پرونده کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی در اختیار شعبه پنجم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی بابایی و مستشار تولیت قرار گرفت. در ابتدای جلسه نماینده دادستان کیفرخواست را قرائت کرد؛ سپس خواهر و برادر عباس به‌عنوان ولی‌دم در جایگاه قرار گرفتند و تقاضای قصاص متهم را کردند.
 
 
 در ادامه مهران در برابر قضات ایستاد و با شرح روز حادثه گفت: نمی‌خواستم عباس را به قتل برسانم. هنگامی که عباس را دیدم، از او خواستم محله‌ ما را ترک کند و دیگر به آنجا بازنگردد؛ اما او با حرف‌‌هایش من را تحریک کرد و باعث شد کنترل خودم را از دست بدهم و با چاقو او را به قتل برسانم. مهران که از کانون اصلاح و تربیت به دادگاه آورده شده بود، ادامه داد: قبلا چند بار با عباس درگیر شده بودم و از او خواسته بودم دیگر به مادرم نزدیک نشود؛ اما او به حرف‌های من توجه نکرد. حالا نیز از کارم پشیمان هستم و از اولیای‌دم می‌خواهم من را ببخشند.
 
 
سپس وکیل مهران برای ارائه دفاعیات در جایگاه قرار گرفت و در ادامه مشاوری که از سوی دادگاه برای اعلام وضعیت روانی متهم به دادگاه دعوت شده بود، گزارش خود را ارائه داد و اعلام کرد مهران یکی از دانش‌آموزان نخبه کشور است که در المپیاد ریاضی هم صاحب مقام شده است و به دلیل طلاق پدر و مادرش وضعیت روحی مناسبی نداشته است. او همچنین نظر خود درباره بلوغ عقلی این نوجوان را نیز به دادگاه ارائه داد.
 
 
 با پایان گفته‌های آنها ختم جلسه اعلام و قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.
کد مطلب : ۱۳۱۷۰۶
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

کلام امیر
لَا غِنَى كَالْعَقْلِ، وَ لَا فَقْرَ كَالْجَهْلِ، وَ لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَبِ، وَ لَا ظَهِيرَ كَالْمُشَاوَرَةِ.

امام(عليه السلام) فرمود: هيچ ثروتى چون عقل، و هيچ فقرى چون نادانى نيست. هيچ ارثى چون ادب، و هيچ پشتيبانى چون مشورت نيست.