شاگردان کیروش بازهم در مقابل گربهسیاه!
تاریخ انتشار
شنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۴۳
مربی تیم ملی فوتبال عراق با اشاره به قرعهکشی جام ملتهای آسیا تاکید کرد که این تیم به دنبال صدرنشینی در گروهی است که ایران در آن قرار دارد. آیین قرعهکشی جام ملتهای آسیا ۲۰۱۹ در امارات برگزار شد و تیم ملی فوتبال عراق با تیمهای ایران، ویتنام و یمن همگروه شد.
شاکر محمود دستیار سرمربی تیم ملی فوتبال عراق در واکنش به این قرعهکشی در گفتوگویی که با سایت عربی کوره انجام داد، گفت: «در گروه خوبی قرار گرفتیم. عراق همواره از شانسهای صعود به دور بعد است. همه تیمها نسبت به گذشته پیشرفت کردهاند و ما هم باید با آمادگی بالایی به این رقابت برویم.
سوم بهمن نود و سه. صبح جمعهای که قرار بود جشن صعود تیم آماده و سرحال ایران را برگزار کنیم، به عزای عصرگاهی متصل شد و بر باد رفت. یکی از آن سرنوشتهای ناتمام تلخ؛ تمام شد؟ حذف شدیم؟ نه آن قصّه نباید آنجا تمام میشد. نه فقط اعضای تیم ملی فوتبال ایران در استرالیا ۲۰۱۵ که مجموعهٔ داستان شکل گرفته حول آن تیم، از حماسهٔ دیدار با آرژانتین تا فضای شگفتانگیزی که ایرانیان مقیم استرالیا برای تیم درست کرده بودند، بوی قهرمانی میداد و خیال هزار خاطرهٔ خوش را میپروراند.
توی گروه اول شدیم تا با عراق بازی کنیم، نه ژاپن. کانبرا پر از ایرانیهایی بود که در سه بازی گروهی هم یک لحظه تیم را تنها نگذاشتند؛ آنقدر خوش و سرمست بودیم که دوست داشتیم فکر نکنیم این همه ایرانی دور از وطن چه میکنند؟ همه آماده بودیم تا با لشگر هزاران نفری عراق پیر و کمتوان آن جام را شکست بدهیم و راهی نیمه نهایی شویم. همه چیز مهیّا بود. مثل سه بازی قبل مسلّط و رو به جلو بازی کردیم و وقت خوبی هم گل زدیم؛ سردار سانتر وریا را به تور چسباند و رفت همانجا که بازیکنانمان بعد از هر گل میرفتند؛ دستهجمعی توی بغل هموطنانشان. همه چیز عالی پیش میرفت تا اینکه بنجامین ویلیامز تصمیم گرفت به مهرداد پولادی کارت زرد بدهد؛ هنوز گاهی آن صحنه را تماشا میکنم تا حق کوچکی به داور برای کارت دادن بدهم؛ هیچ نمیبینم جز اینکه احتمالا صحنه را ندید، حواسش نبود که مهرداد کارت دارد، و فقط خواست واکنشی نشان داده باشد و کارت داد و بعد فهمید چه کرده. این نگاه خوشبینانهٔ من است؛ آنها که هنوز از داغ آن بازی رها نشدند خیال میکنند قرار نبود ایران قدرتمند به فینال برسد و مزاحم قهرمانی استرالیا شود. اما نه آن قصّه نباید آنجا تمام میشد.
ولی ما تیم خوبی بودیم؛ با یک نفر کمتر هم باید از پس عراق بر میآمدیم. ما برای قهرمانی رفته بودیم و بهترین تیم آسیا بودیم. همه چیز خوب پیش میرفت اگر احسان حاجصفی ذاتا کمی مدافعتر بود تا هافبک و میتوانست جای پولادی را بهتر پر کند. سه بار از سمت چپ دفاع گل خوردیم؛ دو بار اول مستقیما و بار سوم باز هم در سمت چپ چنان فضایی ایجاد شد که بازیکنان عراق توی محوطه حاضر شوند و مرتضی پورعلیگنجی که انگار دیگر تحت آن فشار خون به مغزش نمیرسید مهاجم عراقی را درو کند و پنالتی بدهد. باری! این قصه مو به مو با همین جزئیات روی صفحههای خاطرم نقش بسته و حتما شما هم به یاد دارید؛ گل مساوی را خوردیم، دومی را هم از همان چپ بر باد رفته خوردیم ولی مرتضی بازی را مساوی کرد و رفت توی سمفونی رنگ و اشک تماشاگران. سومی را خوردیم و مگر این تیم قصد مردن داشت؟ جانانه مبارزه کرد و سومی را هم زد. تصورش را بکن؛ بیش از هشتاد دقیقه ده نفره جنگیدن در این سطح از رقابت چه جانی میخواهد؟ مگر شدنی بود؟ ولی نه آن قصّه نباید آنجا تمام میشد.
شاکر محمود دستیار سرمربی تیم ملی فوتبال عراق در واکنش به این قرعهکشی در گفتوگویی که با سایت عربی کوره انجام داد، گفت: «در گروه خوبی قرار گرفتیم. عراق همواره از شانسهای صعود به دور بعد است. همه تیمها نسبت به گذشته پیشرفت کردهاند و ما هم باید با آمادگی بالایی به این رقابت برویم.
سوم بهمن نود و سه. صبح جمعهای که قرار بود جشن صعود تیم آماده و سرحال ایران را برگزار کنیم، به عزای عصرگاهی متصل شد و بر باد رفت. یکی از آن سرنوشتهای ناتمام تلخ؛ تمام شد؟ حذف شدیم؟ نه آن قصّه نباید آنجا تمام میشد. نه فقط اعضای تیم ملی فوتبال ایران در استرالیا ۲۰۱۵ که مجموعهٔ داستان شکل گرفته حول آن تیم، از حماسهٔ دیدار با آرژانتین تا فضای شگفتانگیزی که ایرانیان مقیم استرالیا برای تیم درست کرده بودند، بوی قهرمانی میداد و خیال هزار خاطرهٔ خوش را میپروراند.
توی گروه اول شدیم تا با عراق بازی کنیم، نه ژاپن. کانبرا پر از ایرانیهایی بود که در سه بازی گروهی هم یک لحظه تیم را تنها نگذاشتند؛ آنقدر خوش و سرمست بودیم که دوست داشتیم فکر نکنیم این همه ایرانی دور از وطن چه میکنند؟ همه آماده بودیم تا با لشگر هزاران نفری عراق پیر و کمتوان آن جام را شکست بدهیم و راهی نیمه نهایی شویم. همه چیز مهیّا بود. مثل سه بازی قبل مسلّط و رو به جلو بازی کردیم و وقت خوبی هم گل زدیم؛ سردار سانتر وریا را به تور چسباند و رفت همانجا که بازیکنانمان بعد از هر گل میرفتند؛ دستهجمعی توی بغل هموطنانشان. همه چیز عالی پیش میرفت تا اینکه بنجامین ویلیامز تصمیم گرفت به مهرداد پولادی کارت زرد بدهد؛ هنوز گاهی آن صحنه را تماشا میکنم تا حق کوچکی به داور برای کارت دادن بدهم؛ هیچ نمیبینم جز اینکه احتمالا صحنه را ندید، حواسش نبود که مهرداد کارت دارد، و فقط خواست واکنشی نشان داده باشد و کارت داد و بعد فهمید چه کرده. این نگاه خوشبینانهٔ من است؛ آنها که هنوز از داغ آن بازی رها نشدند خیال میکنند قرار نبود ایران قدرتمند به فینال برسد و مزاحم قهرمانی استرالیا شود. اما نه آن قصّه نباید آنجا تمام میشد.
ولی ما تیم خوبی بودیم؛ با یک نفر کمتر هم باید از پس عراق بر میآمدیم. ما برای قهرمانی رفته بودیم و بهترین تیم آسیا بودیم. همه چیز خوب پیش میرفت اگر احسان حاجصفی ذاتا کمی مدافعتر بود تا هافبک و میتوانست جای پولادی را بهتر پر کند. سه بار از سمت چپ دفاع گل خوردیم؛ دو بار اول مستقیما و بار سوم باز هم در سمت چپ چنان فضایی ایجاد شد که بازیکنان عراق توی محوطه حاضر شوند و مرتضی پورعلیگنجی که انگار دیگر تحت آن فشار خون به مغزش نمیرسید مهاجم عراقی را درو کند و پنالتی بدهد. باری! این قصه مو به مو با همین جزئیات روی صفحههای خاطرم نقش بسته و حتما شما هم به یاد دارید؛ گل مساوی را خوردیم، دومی را هم از همان چپ بر باد رفته خوردیم ولی مرتضی بازی را مساوی کرد و رفت توی سمفونی رنگ و اشک تماشاگران. سومی را خوردیم و مگر این تیم قصد مردن داشت؟ جانانه مبارزه کرد و سومی را هم زد. تصورش را بکن؛ بیش از هشتاد دقیقه ده نفره جنگیدن در این سطح از رقابت چه جانی میخواهد؟ مگر شدنی بود؟ ولی نه آن قصّه نباید آنجا تمام میشد.