۰

مرد ٧٠ ساله مهريه همسر ٢٢ ساله خود را بخشيد

تاریخ انتشار
يکشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۳۴
مرد 70 ساله که چند سالی از فوت همسرش می گذشت با دیدن این صحنه به فکر فرو رفت و از آن روز به بعد دختر جوان را زیر نظر داشت و این در حالی بود که پدر دختر جوان، سرایدار و باغبان خانه ویلایی بود.
روزها می گذشت و جمشید روزهایی که مرد سرایدار دخترش را به خانه ویلایی می آورد لباس های شیک می پوشید و به بهانه های مختلف خودش را به دختر جوان که المیرا نام داشت نزدیک می کرد اما هیچ کسی فکر نمی کرد که جمشید دلباخته المیرا شده است.
روز خواستگاری
اردیبهشت ماه بود که جمشید دیگر طاقتش سر رسید و نتوانست علاقه ای که به دختر جوان داشت را پنهان نگه دارد تا اینکه مرد ثروتمند سرایدر خانه اش را صدا زد تا با هم صحبت کنند.
پدر 45 ساله المیرا از اینکه صاحب کارش او را صدا زده تا با هم صحبت کنند شوکه شده بود چون در این سالها که او نزد مرد ثروتمند کار می کرد چنین اتفاقی نیفتاده بود.
پدر المیرا به طبقه دوم ساختمان رفت و در بالکن بزرگ در کنار میز استراحت جمشید ایستاد که مرد ثروتمند از او خواست تا روی صندلی بنشیند.
جمشید در شروع صحبت هایش ابتدا شروع به مقدمه چینی کرد و قبل از اینکه درخواستش را مطرح کند از پدر المیرا عذرخواهی کرد و این در حالی بود که مرد باغبان هر لحظه بیشتر در فکر فرو می رفت تا متوجه حرف های صاحب کارش شود.
مرد ثروتمند دیگر نتوانست حرف هایش را طولانی کند و المیرا را از پدرش خواستگاری کرد، مرد باغبان شوکه شده بود و نمی دانست چه جوابی باید بدهد و این درخواست در حالی مطرح شد که جمشید وعده های پولی زیادی را برای گرفتن جواب مثبت مطرح می کرد.
پدر المیرا به فکر فرو رفته بود و نمی دانست چه تصمیمی باید بگیرد و از جمشید خواست چند روز به او مهلت دهد تا با دخترش صحبت کند.
جواب مثبت اجباری
المیرا وقتی ماجرای خواستگاری مرد ثروتمند را شنید شوکه شد و با توجه به وعده های پولی که جمشید مطرح کرده بود از پدرش خواست چند روزی به او فرصت دهد تا درباره زندگی اش فکر کند و این در حالی بود که پدر المیرا با زبان بی زبانی از دخترش خواست تا برای تغییر زندگی شان به جمشید جواب مثبت دهد.
المیرا چند روز در فکر بود تا اینکه بغضش شکست و در حالی که اشک می ریخت به آغوش مادرش پناه برد و گفت : بخاطر خانواده ام، خواهرم و برادرم جواب مثبت می دهم که آنها معنی آرامش در زندگی را درک کنند.
المیرا جواب مثبت به جمشید داد و دختر 22 ساله با مهریه 500 سکه ای با مرد ثروتمند ازدواج کرد و این در حالی بود که المیرا سر سفره عقد آرام اشک می ریخت.
طلاق پس از 2 ماه زندگی
آخرین روزهای تیرماه امسال جمشید همراه المیرا به دادگاه خانواده رفت و خواست تا به این ازدواج کوتاه مدت پایان دهد.
جمشید در دادگاه خانواده ونک پیش روی قاضی پرونده قرار گرفت و گفت: تنها بودم و به فکر ازدواج مجدد بودم که دلباخته المیرا شدم و او را از پدرش که باغبان و سرایدار خانه ام است خواستگاری کردم که آنها نیز به خاظر مشکلات مالی که در زندگی شان بود پذیرفتند تا دخترشان با من ازدواج کند.
در این 2 ماه از المیرا نه خیانتی دیدم نه بی احترامی و همیشه سعی می کرد که در این مدت زندگی متوجه ناراحتی هایش نشوم اما شب ها صدای گریه کردن هایش را می شنیدم و از اینکه با من به اجبار و از روی کمک به خانواده اش ازدواج کرده بود ناراحت بود.
 
کد مطلب : ۱۴۱۸۰۶
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

کلام امیر
لَا غِنَى كَالْعَقْلِ، وَ لَا فَقْرَ كَالْجَهْلِ، وَ لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَبِ، وَ لَا ظَهِيرَ كَالْمُشَاوَرَةِ.

امام(عليه السلام) فرمود: هيچ ثروتى چون عقل، و هيچ فقرى چون نادانى نيست. هيچ ارثى چون ادب، و هيچ پشتيبانى چون مشورت نيست.