سعید حجاریان: چرا به شهروندان اجازه برگزاري تجمع نمي دهيد؟
تاریخ انتشار
سه شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۰۹:۳۹
از ديماه سال 1388، پس از گذشت چند ماه از اعتراضات مردمي به نتيجه انتخابات رياستجمهوري دهم، نظام بر آن شد بسترهايي را براي گفتوگوي شهروندان فراهم کند و در اين زمينه، سياستهايي در راستای بخشيکردن اعتراضها اتخاذ شد؛ به نحوي که هر صنف مطالباتش را در چارچوب مشخصي پيگيري کند. در واقع سياستگذاران بر آن بودند از ترکيبشدن اعتراضها با يکديگر جلوگيري کنند. اين پروژه قبلا نه در قالب تقويت کرسيهاي آزادانديشي و نه در ساير اشکال، به نتيجه مدنظر ختم نشده بود.
پس از گذشت چند سال از اعتراضات ذکرشده، در ديماه سال گذشته، اعتراضات ديگري صورت گرفت. برخلاف بعضي تحليلها، اعتراضات ديماه سال گذشته متفاوت از اعتراضات سال 1388 بود. چنانکه ميدانيم، 25 خرداد 1388 خواست معترضان به رأيشان محدود بود و اين خواست با راهپيمايي سکوت طلب ميشد؛ اما در ديماه 1396 خاستگاه و مطالبات معترضان را نمیشد بهآساني جمع کرد و با ترکيبي از اقتصاد و سياست مواجه بوديم. پس از بروز اعتراضات ديماه، برخلاف سال 1388، صداي معترضان تا حدودي شنيده شد؛ به نحوي که برخي گفتند شهرداريها و وزارت کشور بايد مکانهايي را براي اعتراضات در اختيار معترضان قرار دهد. به نظر نصب بيلبوردهاي اشارهشده را -که از سوی سازمان زيباسازي شهرداري نصب شده است- ميتوان در همين راستا دانست.
به نظر ميرسد، عيوبي متوجه اين بيلبوردهاست:
يکم) به گمانم صاحبان ايده و طراحان بيلبوردها در گوشه ذهن خود به هايدپارک لندن فکر کردهاند. در واقع بر آن بودهاند اعتراضات را در يک محيط بسته مديريت کنند، غافل از آنکه دو سنخ از مطالبهگري را با يکديگر خلط کردهاند. اصل 27 قانون اساسي بيان ميكند: «تشكيل اجتماعات و راهپيماييها، بدون حمل سلاح، به شرط آنكه مخل مباني اسلام نباشد، آزاد است». چنانکه ميبينيم، در اصل 27 هم بر «اجتماع» و هم بر «راهپيمايي» تأکيد شده است؛ اما ايده «پارکهاي اعتراض» يک بال اصل قانون اساسي، يعني راهپيمايي (demonstration) را قطع کرده و تنها از تجمع بيتحرک (meeting) آنهم در قالب گفتوگو سخن گفته است.
دوم) در برخي بيلبوردها پرسشي با اين مضمون طرح شده است: «درباره چه چيزي گفتوگو کنيم؟»؛ طراحان خود در مقام پاسخ برآمده و چند گزينه ازجمله «الگوي مصرف»، «صرفهجويي»، «آلودگي هوا»، «همسايگي» و «اوقات فراغت» را مطرح کردهاند. هريک از اين موارد اهميت خاص خود را دارد؛ اما گمان نميرود معترضان چه در سال 88، چه در سال 96 و چه در سال جاري، براي اصلاح الگوي مصرف و اوقات فراغت به خيابان آمده باشند! در واقع، شوراي شهر، شهرداري يا ديگر طراحان عنصر «سياست» را حذف و مطالبات را در موارد خرد خلاصه کردهاند.
سوم) در برخي ديگر از بيلبوردها، پرسشي ديگر مطرح شده است: «با چه کسي گفتوگو کنيم؟»؛ در اينجا نيز طراحان گزينههايي پيشروي مخاطبان قرار دادهاند؛ «پدر»، «همکار»، «همسر» و .... با توجه به وسايل ارتباطي، ترافيک شهري و مسافتهاي طولاني و همچنين امکانات رفاهي، به نظر نميرسد فردي براي گفتوگو با والدين، همسر، فرزند، همکار و حتي مخالف فکري خود به «پارکهاي اعتراض» برود و همچنان گروههاي تلگرامي و چترومها را ترجيح ميدهد. بنابراین به نظر ميرسد طراحان، پيام اعتراضات را به درستي نشنيده و حتي از پژوهشهاي صورتگرفته دراينباره غافل بودهاند.
پس از گذشت چند سال از اعتراضات ذکرشده، در ديماه سال گذشته، اعتراضات ديگري صورت گرفت. برخلاف بعضي تحليلها، اعتراضات ديماه سال گذشته متفاوت از اعتراضات سال 1388 بود. چنانکه ميدانيم، 25 خرداد 1388 خواست معترضان به رأيشان محدود بود و اين خواست با راهپيمايي سکوت طلب ميشد؛ اما در ديماه 1396 خاستگاه و مطالبات معترضان را نمیشد بهآساني جمع کرد و با ترکيبي از اقتصاد و سياست مواجه بوديم. پس از بروز اعتراضات ديماه، برخلاف سال 1388، صداي معترضان تا حدودي شنيده شد؛ به نحوي که برخي گفتند شهرداريها و وزارت کشور بايد مکانهايي را براي اعتراضات در اختيار معترضان قرار دهد. به نظر نصب بيلبوردهاي اشارهشده را -که از سوی سازمان زيباسازي شهرداري نصب شده است- ميتوان در همين راستا دانست.
به نظر ميرسد، عيوبي متوجه اين بيلبوردهاست:
يکم) به گمانم صاحبان ايده و طراحان بيلبوردها در گوشه ذهن خود به هايدپارک لندن فکر کردهاند. در واقع بر آن بودهاند اعتراضات را در يک محيط بسته مديريت کنند، غافل از آنکه دو سنخ از مطالبهگري را با يکديگر خلط کردهاند. اصل 27 قانون اساسي بيان ميكند: «تشكيل اجتماعات و راهپيماييها، بدون حمل سلاح، به شرط آنكه مخل مباني اسلام نباشد، آزاد است». چنانکه ميبينيم، در اصل 27 هم بر «اجتماع» و هم بر «راهپيمايي» تأکيد شده است؛ اما ايده «پارکهاي اعتراض» يک بال اصل قانون اساسي، يعني راهپيمايي (demonstration) را قطع کرده و تنها از تجمع بيتحرک (meeting) آنهم در قالب گفتوگو سخن گفته است.
دوم) در برخي بيلبوردها پرسشي با اين مضمون طرح شده است: «درباره چه چيزي گفتوگو کنيم؟»؛ طراحان خود در مقام پاسخ برآمده و چند گزينه ازجمله «الگوي مصرف»، «صرفهجويي»، «آلودگي هوا»، «همسايگي» و «اوقات فراغت» را مطرح کردهاند. هريک از اين موارد اهميت خاص خود را دارد؛ اما گمان نميرود معترضان چه در سال 88، چه در سال 96 و چه در سال جاري، براي اصلاح الگوي مصرف و اوقات فراغت به خيابان آمده باشند! در واقع، شوراي شهر، شهرداري يا ديگر طراحان عنصر «سياست» را حذف و مطالبات را در موارد خرد خلاصه کردهاند.
سوم) در برخي ديگر از بيلبوردها، پرسشي ديگر مطرح شده است: «با چه کسي گفتوگو کنيم؟»؛ در اينجا نيز طراحان گزينههايي پيشروي مخاطبان قرار دادهاند؛ «پدر»، «همکار»، «همسر» و .... با توجه به وسايل ارتباطي، ترافيک شهري و مسافتهاي طولاني و همچنين امکانات رفاهي، به نظر نميرسد فردي براي گفتوگو با والدين، همسر، فرزند، همکار و حتي مخالف فکري خود به «پارکهاي اعتراض» برود و همچنان گروههاي تلگرامي و چترومها را ترجيح ميدهد. بنابراین به نظر ميرسد طراحان، پيام اعتراضات را به درستي نشنيده و حتي از پژوهشهاي صورتگرفته دراينباره غافل بودهاند.