کارگردان «هزارپا»: ناچار شدم ٦٥ دقيقه از فيلم را كوتاه كنم
تاریخ انتشار
يکشنبه ۸ مهر ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۳۴
از زمانی که فیلم سینمایی «هزارپا» به کارگردانی ابوالحسن داودی روی پرده سینماها رفت، عملا گوی سبقت را از سایر رقبایش ربود و یک تنه به فروش بالا و رکوردشکنی در گیشه ادامه داد. داودی در تجربههای قبلیاش هم نشان داده که مخاطب را میشناسد، چه آن زمان که در حوزه سینمای کودک فیلم میساخت چه بعدها که معضلات اجتماعی و گرفتاریهای جوانان را دستمایه ساخت آثارش قرار داد. او اما بعد از ۱۸ سال دوباره به سراغ ژانری آمده که اتفاقا طرفدارانش بیش از هر ژانر دیگری در سینمای ایران است، گرچه میگوید هدفش سوار شدن بر این موج نبوده و آمده تا سطح سلیقه مخاطب را که از کف استاندارد هم پایینتر آمده ارتقا بخشد.
او بحثهای جالبی را درباره آخرین فیلمش بیان میکند، در ادامه گفتوگوی خبرآنلاین با ابوالحسن داودی کارگردان فیلم پر سر و صدای این روزهای سینمای ایران را میخوانید.
شما فیلم «هزارپا» را بعد از ۱۸ سال در ژانر کمدی ساختید، اما تفاوت این فیلم با کمدیهایی که پیش از این ساخته بودید این است که «هزارپا» خیلی کمدیتر است. جرقه اینکه بخواهید چنین فیلمی را بسازید از چه زمانی در ذهنتان زده شد؟
من بعد از «رخ دیوانه» به دلیل موفقیتی که آن فیلم پیدا کرد پیشنهادهای خیلی زیادی داشتم و حدود 10-12 فیلمنامه با موضوعات جوانانه و معضلات اجتماعی به من پیشنهاد شد. اما از آنجاییکه تقریبا در طول دو-سه دهه آخری که کار کردم ترجیحم این بوده سبکی را که با یک موفقیت نسبی روبهرو میشود را تکرار نکنم، آن هم به این دلیل که معتقدم گاهی وقتها این تکرار باعث میشود که فیلمساز در داشتههای خودش جا بزند و آنها را مدام تکرار کند، به همین دلیل خیلی موافق این نبودم و تمام پیشنهادهایی که میشد را رد کردم، ترجیحم این بود که سبک دیگری را کار کنم. اما در مورد کمدی وقتی سال گذشته طرح اولیه این کار به من پیشنهاد شد و من آن را خواندم یک حس عمومی داشتم که بیشتر ناشی از سابقه تحصیلی من در رشته جامعه شناسی بود، حسم این بود که جامعه ما گرفتار یک مسیر سراشیبی شده که بحرانهای اجتماعی و اقتصادی در آن روز به روز شدیدتر میشوند، همین مسئله باعث شده جو و فضایی برای مردم به وجود بیاید که آرام آرام از اینکه بخواهند یک جور فضای تلخ و تاریک را دوباره در سینما به عنوان سرگرمی خودشان ببینند خسته میشوند. فیلمهای اجتماعی همیشه زمینه مورد علاقه من بوده اما با وجود اینکه من 18 سال قبل مصاحبه و خیلی روشن اعلام کردم از سینمای کمدی فاصله گرفتم و وارد فضای مورد علاقه خودم یعنی سینمای اجتماعی میشوم اما ترجیح دادم یکبار دیگر برگردم به این فضا و آن را تجربه کنم. حالا اینبار برخلاف فیلمهای گذشتهام که بیشتر فیلمهایی با یک تم مشخص فکری بودند، مثل کمدی «نان، عشق و موتور هزار» که بیشتر یک کمدی سیاسی محسوب میشد باز هم ترجیح دادم از این موقعیت فاصله بگیرم. فکر کردم اگر واقعا قرار است کار کمدی ساخته شود بدون هیچگونه قضاوت و پیشداوری و ایدئولوژی مشخصی باشد و با این پیشزمینه بود که «هزارپا» را شروع کردم.
از صحبتهایتان اینطور استنباط کردم که اگر در سینما موجی راه بیافتد شما دوست ندارید در مسیر آن قرار بگیرید و سوار بر آن شوید، اما در سالهای اخیر در سینمای ما فیلمهای کمدی با استقبال بسیار زیادی از سوی مخاطبان رو به رو شدند و خیلی از کارگردانهای ما به سمت ساخت فیلم کمدی آمدند چون میدانند که مخاطب بیشتری دارد. این قضیه تا چه اندازه مدنظرتان بود؟
درباره مخاطب همیشه یک تعبیری وجود دارد، وقتی لفظ فیلم پرفروش را به کار میبرند همیشه یک بار منفی و یک بار مثبت به همراه خودش میآورد، بار منفی پشت این کلمه این است که فیلمساز یک کار تجاری انجام میدهد و حاصل آن هم نوعی کم فروشی، ساده گیری موضوع و یا به زبانی عامیانه کردن کار میشود. شکل مثبت آن این است که اصولا سینما به دلیل اینکه حرفه گران قیمتی است و کارش نیز هم به لحاظ زمانی و هم اقتصادی کار طولانیتری نسبت به هنرهای دیگر است طبیعتا بخش اقتصاد باید در آن خیلی قویتر از بخشهای دیگر باشد و بخش عمده این قضیه نیز مسئله مخاطب است. سینما برای مخاطب ساخته میشود، یعنی یک فیلم در درجه اول اگر مخاطب نداشته باشد طبعا فیلمساز هر کار و هنری را به کار ببرد بیحاصل باقی میماند. پس اگر فیلمی دارای مخاطب گسترده باشد عملا به موفقیت دست پیدا کرده است. اگر از این زاویه نگاه کنیم، این قضیه برای من خیلی مهم بود، بیشتر فیلمهایی که من تا به حال ساختم فیلمهایی بودند که در گیشه و بحث مخاطب هم موفق بودند. اینکه یک فیلم بفروشد از نظر من حسن کار محسوب میشود ولی بحث اساسی این است که اگر این رویکرد باعث شود که من فلیمساز به یک نوع کمکاری یا ساده گرفتن موضوع و یا رفتن در یک سراشیبی که شکل نهایی آن ابتذال است گرفتار شوم وجه منفی آن است. موضوعی را که من درباره «هزارپا» درنظر داشتم با توجه به همین فضایی که به وجود آمده بود و متاسفانه آن جو منفیاش غالب بود، یعنی اینکه سینمای کمدی رشد کمی کرده، اما معنایش رشد کیفی هم نیست. ما در کیفیت دچار مشکل و نزول شدیم، یعنی فیلمهایی که در طول سالهای قبل ساخته شدند بیشتر فیلمهایی بودند که از کف سطح استاندارد اولیه هم پایینتر بودند. به همین خاطر مسئله اصلی من این بود که تا جاییکه بضاعت فیلمسازیام حکم میکند بتوانم این استاندارد را بالا ببرم، اول اینکه کمفروشی نکنم و در ازای کاری که انجام میدهم بتوانم تماشاگر را راضی کنم و دوم اینکه به کف سلیقه او تکیه نکنم. این مشکل بزرگی است که بیشتر فیلمهای کمدی ما در این روزها گرفتارش هستند و کف سلیقه مردم را به عنوان سقف خودشان در نظر میگیرند و این مسئله باعث میشود فیلم کلا به طرف کممایهگی و ابتذال پیش برود. این منظر برای من بسیار مهم است که ما در کار تکیهمان به چیزی فراتر از کف سلیقه مردم باشد. همین مسئله باعث میشود فیلم به مرور بتواند سلیقه عمومی جامعه را هم بالا ببرد.
او بحثهای جالبی را درباره آخرین فیلمش بیان میکند، در ادامه گفتوگوی خبرآنلاین با ابوالحسن داودی کارگردان فیلم پر سر و صدای این روزهای سینمای ایران را میخوانید.
شما فیلم «هزارپا» را بعد از ۱۸ سال در ژانر کمدی ساختید، اما تفاوت این فیلم با کمدیهایی که پیش از این ساخته بودید این است که «هزارپا» خیلی کمدیتر است. جرقه اینکه بخواهید چنین فیلمی را بسازید از چه زمانی در ذهنتان زده شد؟
من بعد از «رخ دیوانه» به دلیل موفقیتی که آن فیلم پیدا کرد پیشنهادهای خیلی زیادی داشتم و حدود 10-12 فیلمنامه با موضوعات جوانانه و معضلات اجتماعی به من پیشنهاد شد. اما از آنجاییکه تقریبا در طول دو-سه دهه آخری که کار کردم ترجیحم این بوده سبکی را که با یک موفقیت نسبی روبهرو میشود را تکرار نکنم، آن هم به این دلیل که معتقدم گاهی وقتها این تکرار باعث میشود که فیلمساز در داشتههای خودش جا بزند و آنها را مدام تکرار کند، به همین دلیل خیلی موافق این نبودم و تمام پیشنهادهایی که میشد را رد کردم، ترجیحم این بود که سبک دیگری را کار کنم. اما در مورد کمدی وقتی سال گذشته طرح اولیه این کار به من پیشنهاد شد و من آن را خواندم یک حس عمومی داشتم که بیشتر ناشی از سابقه تحصیلی من در رشته جامعه شناسی بود، حسم این بود که جامعه ما گرفتار یک مسیر سراشیبی شده که بحرانهای اجتماعی و اقتصادی در آن روز به روز شدیدتر میشوند، همین مسئله باعث شده جو و فضایی برای مردم به وجود بیاید که آرام آرام از اینکه بخواهند یک جور فضای تلخ و تاریک را دوباره در سینما به عنوان سرگرمی خودشان ببینند خسته میشوند. فیلمهای اجتماعی همیشه زمینه مورد علاقه من بوده اما با وجود اینکه من 18 سال قبل مصاحبه و خیلی روشن اعلام کردم از سینمای کمدی فاصله گرفتم و وارد فضای مورد علاقه خودم یعنی سینمای اجتماعی میشوم اما ترجیح دادم یکبار دیگر برگردم به این فضا و آن را تجربه کنم. حالا اینبار برخلاف فیلمهای گذشتهام که بیشتر فیلمهایی با یک تم مشخص فکری بودند، مثل کمدی «نان، عشق و موتور هزار» که بیشتر یک کمدی سیاسی محسوب میشد باز هم ترجیح دادم از این موقعیت فاصله بگیرم. فکر کردم اگر واقعا قرار است کار کمدی ساخته شود بدون هیچگونه قضاوت و پیشداوری و ایدئولوژی مشخصی باشد و با این پیشزمینه بود که «هزارپا» را شروع کردم.
از صحبتهایتان اینطور استنباط کردم که اگر در سینما موجی راه بیافتد شما دوست ندارید در مسیر آن قرار بگیرید و سوار بر آن شوید، اما در سالهای اخیر در سینمای ما فیلمهای کمدی با استقبال بسیار زیادی از سوی مخاطبان رو به رو شدند و خیلی از کارگردانهای ما به سمت ساخت فیلم کمدی آمدند چون میدانند که مخاطب بیشتری دارد. این قضیه تا چه اندازه مدنظرتان بود؟
درباره مخاطب همیشه یک تعبیری وجود دارد، وقتی لفظ فیلم پرفروش را به کار میبرند همیشه یک بار منفی و یک بار مثبت به همراه خودش میآورد، بار منفی پشت این کلمه این است که فیلمساز یک کار تجاری انجام میدهد و حاصل آن هم نوعی کم فروشی، ساده گیری موضوع و یا به زبانی عامیانه کردن کار میشود. شکل مثبت آن این است که اصولا سینما به دلیل اینکه حرفه گران قیمتی است و کارش نیز هم به لحاظ زمانی و هم اقتصادی کار طولانیتری نسبت به هنرهای دیگر است طبیعتا بخش اقتصاد باید در آن خیلی قویتر از بخشهای دیگر باشد و بخش عمده این قضیه نیز مسئله مخاطب است. سینما برای مخاطب ساخته میشود، یعنی یک فیلم در درجه اول اگر مخاطب نداشته باشد طبعا فیلمساز هر کار و هنری را به کار ببرد بیحاصل باقی میماند. پس اگر فیلمی دارای مخاطب گسترده باشد عملا به موفقیت دست پیدا کرده است. اگر از این زاویه نگاه کنیم، این قضیه برای من خیلی مهم بود، بیشتر فیلمهایی که من تا به حال ساختم فیلمهایی بودند که در گیشه و بحث مخاطب هم موفق بودند. اینکه یک فیلم بفروشد از نظر من حسن کار محسوب میشود ولی بحث اساسی این است که اگر این رویکرد باعث شود که من فلیمساز به یک نوع کمکاری یا ساده گرفتن موضوع و یا رفتن در یک سراشیبی که شکل نهایی آن ابتذال است گرفتار شوم وجه منفی آن است. موضوعی را که من درباره «هزارپا» درنظر داشتم با توجه به همین فضایی که به وجود آمده بود و متاسفانه آن جو منفیاش غالب بود، یعنی اینکه سینمای کمدی رشد کمی کرده، اما معنایش رشد کیفی هم نیست. ما در کیفیت دچار مشکل و نزول شدیم، یعنی فیلمهایی که در طول سالهای قبل ساخته شدند بیشتر فیلمهایی بودند که از کف سطح استاندارد اولیه هم پایینتر بودند. به همین خاطر مسئله اصلی من این بود که تا جاییکه بضاعت فیلمسازیام حکم میکند بتوانم این استاندارد را بالا ببرم، اول اینکه کمفروشی نکنم و در ازای کاری که انجام میدهم بتوانم تماشاگر را راضی کنم و دوم اینکه به کف سلیقه او تکیه نکنم. این مشکل بزرگی است که بیشتر فیلمهای کمدی ما در این روزها گرفتارش هستند و کف سلیقه مردم را به عنوان سقف خودشان در نظر میگیرند و این مسئله باعث میشود فیلم کلا به طرف کممایهگی و ابتذال پیش برود. این منظر برای من بسیار مهم است که ما در کار تکیهمان به چیزی فراتر از کف سلیقه مردم باشد. همین مسئله باعث میشود فیلم به مرور بتواند سلیقه عمومی جامعه را هم بالا ببرد.