تفرشی عنوان کرد: رأی لاهه، از رأی زمان مصدق هم بالاتر است / برخی طرح شکایت را مسخره میکردند
تاریخ انتشار
سه شنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۷ ساعت ۱۳:۰۳
رأی اخیر دیوان دادگستری لاهه، علیه امریکا یک پیروزی مسلم تاریخی برای ایران بود. رأیی که هنوز در داخل کشور اهمیت آن آنطور که باید بررسی نشده است. علت چنین موضوعی می تواند این باشد که جمهوری اسلامی ایران سازوکار بین المللی این دادگاه را در گذشته جدی نمی پنداشته و به علت وضعیت زورمدارانه حاکم بر چنین محاکمی، خود را بازنده فرض می کرده است. اما در حال حاضر، رأی روز چهارشنبه 11 مهر را باید نقطه عطفی در روابط ایران و امریکا فرض کرد. روزی که بزرگترین کشور دنیا از لحاظ اقتصادی و نظامی، در مقابل یک کشور جهان سومی شکست می خورد. اهیمت این رأی چیست؟ و ایران در حال حاضر چه روندی را باید پیش روی خود داشته باشد؟ آیا امریکا می تواند این رأی را نادیده بگیرد و در چنین صورتی این اقدام چه تبعاتی در پی خواهد داشت؟ در این باره با مجید تفرشی، پژوهشگر تاریخ معاصر و کارشناس مسائل بین المللی در کافه خبر خبرگزاری خبرآنلاین به صحبت نشستیم. مشروح این گفت و گوی جالب را در ادامه بخوانید: اولین سوال را در رابطه با رأی موقت دیوان دادگستری شروع کنیم . این رأی چه اهمیتی دارد، برخی سعی میکنند این دستاورد را نادیده بگیرند. این رأی فیالنفسه چقدر اهمیت دارد و چه نقش و تاثیری میتواند در روابط ایران و آمریکا بگذارد و نقش بازی حقوقی ایران را در دنیا چطور میتواند تغییر دهد؟
راجع به رأی اخیر دیوان لاهه خیلی حرفها میشود زد، خیلی تفسیرها میشود کرد. بگذارید صحبتم را با یک خاطره اخیر شروع کنم. من، خدمت حضرت استاد دکتر محمدعلی موحد بودم. ایشان گلایه میکرد و میگفت درست است رقبای مغرض داخلی و دشمنان مغرض خارجی کمفروشی میکنند یا غرضورزی میکنند یا در مورد رأی لاهه، قلب ماهیت میکنند ولی خود دولت و طرفداران خیرخواهان داخلی هم راجع به این موضوع کمکاری کردند. این حرف را کسی دارد میزند که سوای ارزشهای علمی و معرفتی و تاریخنویسیاش، از نظر حقوق بینالملل و بهخصوص حقوق بینالملل نفتی، جزو سرآمدان و نوادر دنیاست، در ایران که یقینا بینظیر است، ولی جزو سرآمدان دنیاست.
در 95 سالگی هم آقای موحد در شرایطی نیست که بخواهد تملق کسی را بگوید و کسی است که راجع به مناقشات نفتی ایران در دوران مرحوم دکتر مصدق کتاب نوشته و مقالات متعدد دارد. از نظر آقای موحد این پیروزی به دلایلی از پیروزی ایران در لاهه در زمان مرحوم دکتر مصدق بالاتر و والاتر است، برای اینکه در آن جریان، دولت بریتانیا شاکی بود و لاهه فقط سلب مسئولیت از خودش کرد و در واقع حمله و طرح شکایت بریتانیا را رد کرد و به نفع ایران مستقیم رأی نداد و از خود سلب مسئولیت کرد، ولی در رأی لاهه اخیر، جامعه بینالمللی، جامعه حقوقی جهانی به نفع ایران رأی داد و این یک حادثه تاریخی است. یک بحث این است که نفس این ماجرا، یعنی پیروزی کشور جهان سومی به بزرگترین ابرقدرت سیاسی و اقتصادی دنیا چقدر اهمیت دارد.
به تعبیر آقای دکتر کاوه افراسیابی، رأی لاهه، پیروزی ایران و دنیا علیه آمریکا بود. واقعا این لایحه پیروزی ایران و دنیا علیه آمریکا بود. و مسئله بعدی این است که این از نظر حیثیتی و حقوقی چقدر مهم است که به نظر من یک رأی کاملا کمنظیر است، اگر نگوییم بینظیر، یعنی در سازوکار کنونی جنگلوار جامعه بینالمللی که آقای ترامپ هر کاری بخواهد دارد میکند و یکهتاز جامعه بینالمللی است، کشور ما در شرایطی که دنیا علیه آن دارد توطئه میکند، نه تنها آمریکا، بلکه با همراهی اسرائیل، با همکاری پادشاهی سعودی و امارات و علیرغم اینکه چه پولهایی خرج میکنند و چه برنامهریزیهایی دارند، به این پیروزی دست یافتیم.
تا آنجایی که من میدانم و اخیرا متوجه شدم، در درون دولت و حامیان دولت هم از ابتدا همه متوفق نبودند که این کار، کار درستی باشد یا اگر انجام شود، به نفع ایران است و اساساٌ به نتیجه میرسد. تردید به این دلیل بود که یک عده فکر میکردند ایران از نظر سازوکار حقوقی بینالمللی ضعیف است و بازیهای بینالمللی علیه ایران است و ایران نمیتواند آمریکا را محکوم کند؛ بهخصوص اینکه حتی مسخره میکردند؛ در شبکههای بینالمللی، مجریان و صاحبان تلویزیونهای فارسیزبان و گاهی انگلیسیزبان میآمدند مسخره میکردند و میگفتند کشوری که 40 سال است دارد با آمریکا دعوا میکند، از پیمان مودت دارد استفاده میکند برای این کار؛ نمیدانستند همین پیمان مودت دستآویز دهها حکم بینالمللی آمریکا علیه ایران بوده؛ یعنی عقبهاش را یا نمیدانستند یا نمیخواستند ارائه کنند، آمریکا بارها از این ماجرا استفاده کرده که اکنون ما انجام دادیم.
رأی دادگاه لاهه چند موضوع را نشان داد. مسئله اول این بود که برخلاف تصور خیلیها اجماع جهانی علیه ایران وجود ندارد، یعنی اگر ترامپ و هیئت حاکمه آمریکا میتوانند علیه ایران کارهایی کنند که کردهاند و خواهند کرد و تاثیرگذار بوده و به شدت هم تاثیرگذار بوده، این به دلیل اجماع جهانی نیست برخلاف دوران آقای احمدینژاد، چون آقای احمدینژاد به طرز ناشایستی موفق شد دنیا را علیه ایران متحد کند. ممکن است تحریمهای کنونی تحریمهای دشوار و سختی باشد که حتما هست، ولی اجماع جهانی علیه ایران وجود ندارد و این تفاوت دوران آقای احمدینژاد با الان است.
البته این کافی نیست، ولی لازم است؛ مشکل امروز و فردای ما را حل نمیکند، ولی به هر حال شرایط مثل آن دوره نیست. دوم اینکه جامعه بینالمللی از این پیروزی ایران علیه آمریکا ناراحت نشد، در صورتی که آمریکا گفته میشود سردسته اردوگاه غرب است، اروپاییها از پیروزی ایران نهتنها ناخشنود نشدند، بلکه جناحهایی در اروپا از این موضوع خوشحال شدند. کسانی که ناراحت شدند؛ پادشاهی سعودی و حامیانش، اسرائیل و حامیانش و آمریکا بودند، یعنی این سه گروه. بقیه کشورهای دنیا یا اظهارنظری نکردند یا اظهار خوشحالی کردند. این برای ایران از نظر معنوی پیروزی بزرگی بود، ممکن است شما بگویید معنوی به جای خود، ولی نان شب چه میشود این وسط؟ از نظر مادی هم به نظر من آن اجماع شکنندهای که بعد از خروج آمریکا از برجام وجود داشت، با این رأی لاهه موجودیتش باز بیشتر به خطر میافتد و توجیه نقض تحریمهای تحمیلی آمریکا علیه ایران را بیشتر میکند برای کشورهایی که میخواهند نقض کنند. یعنی در واقع یک رأی بینالمللی وجود دارد که باز اینجا آمریکا تحت فشار قرار میگیرد.
شبهه بعدیای که وجود دارد این است که آمریکا پس از رأی دادگاه لاهه اعلام کرده میخواهم از پیمان مودت بیرون بیایم. این می تواند در این وضعیت تاثیری روی رای داشته باشد؟
پاسخ این سوال را هم از دیدگاه استاد موحد عرض می کنم. آقای موحد این را اخیرا گفتند که خروج احتمالی آمریکا از معاهده مودت نتیجه این است که نشان دهد اگر رأیی صادر شده، تا به حال درست بوده و اذعان میکنند که این معاهده وجود داشته و دیگر نمیتوانند مسخرهاش کنند؛ حالا هم چون ضرر کردهاند، میخواهند خارج شوند، در واقع تایید حکم لاهه است و نقض غرض برای آمریکا است. بنابراین من فکر میکنم رأی اخیر دادگاه لاهه حتما یک رأی تاریخی و تاریخساز بوده است؛ ایران البته باید قدرش را بداند و روی آن تبلیغات زیادی کند، ولی نباید روی باد پیروزی این رأی به قول ورزشکاران بخوابد. ایران باید بازی را درست انجام دهد و دقیق پیش برود.
بازی درست یعنی چه؟ ایران چه کاری باید انجام دهد و چه کاری می تواند پیش ببرد؟
یعنی حرکت درست بر اساس سازوکارهای بینالمللی، همانطور که قواعد بازی در لاهه رعایت شد و بر اساس پروتکلهای جهانی ایران موفق شد حق خودش را ثابت کند. با توجه به چهار گروه در مناسبات بینالمللی، می توان تاثیرات بیشتری روی این مناسبات گذاشت. اولی سیاستمداران و سیاستورزان و احزاب رقیب دولتهای اروپایی. دو؛ اندیشکدهها و گروههای لابی و اتاقهای فکری که علیه ایران خیلیهایشان فعال هستند و موسسات روابط عمومی که ایران میتواند با برخی از اینها کار کند و حمایت آنها را جلب کند. اگر زمانی حمایت این گروههای لابی و اندیشکدهها از ایران خوب و ضروری بود، در این برهه زمانی مانند نان شب است. با توجه به فشاری که اعرب میآورند، پولی که خرج میکنند، اسرائیلی ها کار میکنند در همه جای دنیا بهخصوص در آمریکا و اروپا و با مسئولیت حقوقی، مسئولیت سرمایهگذاری و گروههای لابی و PRها و ... کسانی که علیه ایران دارند کار میکنند و ایران در این زمینه بسیار ناکارآمد و ضعیف عمل کرده است.
رأی لاهه میتواند مبنایی باشد که ایران این حرکتش را قوی تر کند؛ نه از طریق سازوکار دولتی که واقعا کار نمیکند، بلکه از طریق استفاده از ظرفیتهای موجود ایراندوستان و گروههای مستقل که لزوما ایراندوست نیستند، ولی مستقل از آمریکا عمل میکنند و ظرفیت ایرانیان مقیم خارج از کشور که اگر از این ظرفیتها استفاده شود و ایران از این نگاه سنتی نادرست دوگانه عابربانک جاسوس به ایرانیان خارج از کشور پرهیز کند می تواند به آن میرسد. یعنی بعضیها در 40 سال گذشته بهعنوان یک منبع پول برای اینکه بیایند و سرمایهگذاری کنند و با هر اذیتی مجبور هستند بیایند، بعضیها هم بهعنوان جاسوس و نفوذی و دوتابعیتی بهعنوان فحش تلقی میکنند. از چنبره این دو نگاه اگر ایران خارج شود، از ظرفیتهای بالقوه و بالفعل شماری از ایرانیان صاحب نفوذ و تاثیرگذار در جوامع بینالمللی بهخصوص در سطح اقتصادی و سیاسی آمریکا و اروپا میتواند استفاده کند. ظرفیت سوم رسانهها هستند که بعد از سیاستمداران و گروههای لابی اتاق فکرها، رسانههای بینالمللی هستند که ایران کم از آن استفاده کرده و هم توجه کمی به اهمیت و ضریب نفوذش کرده؛ و البته بعد از این سه، افکار عمومی بینالمللی است که به هر حال شاکله بینالمللی دنیا در حال حاضر طرفدار ترامپ نیست. ترامپ در دنیا طرفدار دارد، ولی نه به اندازه دوران اوباما و کلینتون.
راجع به رأی اخیر دیوان لاهه خیلی حرفها میشود زد، خیلی تفسیرها میشود کرد. بگذارید صحبتم را با یک خاطره اخیر شروع کنم. من، خدمت حضرت استاد دکتر محمدعلی موحد بودم. ایشان گلایه میکرد و میگفت درست است رقبای مغرض داخلی و دشمنان مغرض خارجی کمفروشی میکنند یا غرضورزی میکنند یا در مورد رأی لاهه، قلب ماهیت میکنند ولی خود دولت و طرفداران خیرخواهان داخلی هم راجع به این موضوع کمکاری کردند. این حرف را کسی دارد میزند که سوای ارزشهای علمی و معرفتی و تاریخنویسیاش، از نظر حقوق بینالملل و بهخصوص حقوق بینالملل نفتی، جزو سرآمدان و نوادر دنیاست، در ایران که یقینا بینظیر است، ولی جزو سرآمدان دنیاست.
در 95 سالگی هم آقای موحد در شرایطی نیست که بخواهد تملق کسی را بگوید و کسی است که راجع به مناقشات نفتی ایران در دوران مرحوم دکتر مصدق کتاب نوشته و مقالات متعدد دارد. از نظر آقای موحد این پیروزی به دلایلی از پیروزی ایران در لاهه در زمان مرحوم دکتر مصدق بالاتر و والاتر است، برای اینکه در آن جریان، دولت بریتانیا شاکی بود و لاهه فقط سلب مسئولیت از خودش کرد و در واقع حمله و طرح شکایت بریتانیا را رد کرد و به نفع ایران مستقیم رأی نداد و از خود سلب مسئولیت کرد، ولی در رأی لاهه اخیر، جامعه بینالمللی، جامعه حقوقی جهانی به نفع ایران رأی داد و این یک حادثه تاریخی است. یک بحث این است که نفس این ماجرا، یعنی پیروزی کشور جهان سومی به بزرگترین ابرقدرت سیاسی و اقتصادی دنیا چقدر اهمیت دارد.
به تعبیر آقای دکتر کاوه افراسیابی، رأی لاهه، پیروزی ایران و دنیا علیه آمریکا بود. واقعا این لایحه پیروزی ایران و دنیا علیه آمریکا بود. و مسئله بعدی این است که این از نظر حیثیتی و حقوقی چقدر مهم است که به نظر من یک رأی کاملا کمنظیر است، اگر نگوییم بینظیر، یعنی در سازوکار کنونی جنگلوار جامعه بینالمللی که آقای ترامپ هر کاری بخواهد دارد میکند و یکهتاز جامعه بینالمللی است، کشور ما در شرایطی که دنیا علیه آن دارد توطئه میکند، نه تنها آمریکا، بلکه با همراهی اسرائیل، با همکاری پادشاهی سعودی و امارات و علیرغم اینکه چه پولهایی خرج میکنند و چه برنامهریزیهایی دارند، به این پیروزی دست یافتیم.
تا آنجایی که من میدانم و اخیرا متوجه شدم، در درون دولت و حامیان دولت هم از ابتدا همه متوفق نبودند که این کار، کار درستی باشد یا اگر انجام شود، به نفع ایران است و اساساٌ به نتیجه میرسد. تردید به این دلیل بود که یک عده فکر میکردند ایران از نظر سازوکار حقوقی بینالمللی ضعیف است و بازیهای بینالمللی علیه ایران است و ایران نمیتواند آمریکا را محکوم کند؛ بهخصوص اینکه حتی مسخره میکردند؛ در شبکههای بینالمللی، مجریان و صاحبان تلویزیونهای فارسیزبان و گاهی انگلیسیزبان میآمدند مسخره میکردند و میگفتند کشوری که 40 سال است دارد با آمریکا دعوا میکند، از پیمان مودت دارد استفاده میکند برای این کار؛ نمیدانستند همین پیمان مودت دستآویز دهها حکم بینالمللی آمریکا علیه ایران بوده؛ یعنی عقبهاش را یا نمیدانستند یا نمیخواستند ارائه کنند، آمریکا بارها از این ماجرا استفاده کرده که اکنون ما انجام دادیم.
رأی دادگاه لاهه چند موضوع را نشان داد. مسئله اول این بود که برخلاف تصور خیلیها اجماع جهانی علیه ایران وجود ندارد، یعنی اگر ترامپ و هیئت حاکمه آمریکا میتوانند علیه ایران کارهایی کنند که کردهاند و خواهند کرد و تاثیرگذار بوده و به شدت هم تاثیرگذار بوده، این به دلیل اجماع جهانی نیست برخلاف دوران آقای احمدینژاد، چون آقای احمدینژاد به طرز ناشایستی موفق شد دنیا را علیه ایران متحد کند. ممکن است تحریمهای کنونی تحریمهای دشوار و سختی باشد که حتما هست، ولی اجماع جهانی علیه ایران وجود ندارد و این تفاوت دوران آقای احمدینژاد با الان است.
البته این کافی نیست، ولی لازم است؛ مشکل امروز و فردای ما را حل نمیکند، ولی به هر حال شرایط مثل آن دوره نیست. دوم اینکه جامعه بینالمللی از این پیروزی ایران علیه آمریکا ناراحت نشد، در صورتی که آمریکا گفته میشود سردسته اردوگاه غرب است، اروپاییها از پیروزی ایران نهتنها ناخشنود نشدند، بلکه جناحهایی در اروپا از این موضوع خوشحال شدند. کسانی که ناراحت شدند؛ پادشاهی سعودی و حامیانش، اسرائیل و حامیانش و آمریکا بودند، یعنی این سه گروه. بقیه کشورهای دنیا یا اظهارنظری نکردند یا اظهار خوشحالی کردند. این برای ایران از نظر معنوی پیروزی بزرگی بود، ممکن است شما بگویید معنوی به جای خود، ولی نان شب چه میشود این وسط؟ از نظر مادی هم به نظر من آن اجماع شکنندهای که بعد از خروج آمریکا از برجام وجود داشت، با این رأی لاهه موجودیتش باز بیشتر به خطر میافتد و توجیه نقض تحریمهای تحمیلی آمریکا علیه ایران را بیشتر میکند برای کشورهایی که میخواهند نقض کنند. یعنی در واقع یک رأی بینالمللی وجود دارد که باز اینجا آمریکا تحت فشار قرار میگیرد.
شبهه بعدیای که وجود دارد این است که آمریکا پس از رأی دادگاه لاهه اعلام کرده میخواهم از پیمان مودت بیرون بیایم. این می تواند در این وضعیت تاثیری روی رای داشته باشد؟
پاسخ این سوال را هم از دیدگاه استاد موحد عرض می کنم. آقای موحد این را اخیرا گفتند که خروج احتمالی آمریکا از معاهده مودت نتیجه این است که نشان دهد اگر رأیی صادر شده، تا به حال درست بوده و اذعان میکنند که این معاهده وجود داشته و دیگر نمیتوانند مسخرهاش کنند؛ حالا هم چون ضرر کردهاند، میخواهند خارج شوند، در واقع تایید حکم لاهه است و نقض غرض برای آمریکا است. بنابراین من فکر میکنم رأی اخیر دادگاه لاهه حتما یک رأی تاریخی و تاریخساز بوده است؛ ایران البته باید قدرش را بداند و روی آن تبلیغات زیادی کند، ولی نباید روی باد پیروزی این رأی به قول ورزشکاران بخوابد. ایران باید بازی را درست انجام دهد و دقیق پیش برود.
بازی درست یعنی چه؟ ایران چه کاری باید انجام دهد و چه کاری می تواند پیش ببرد؟
یعنی حرکت درست بر اساس سازوکارهای بینالمللی، همانطور که قواعد بازی در لاهه رعایت شد و بر اساس پروتکلهای جهانی ایران موفق شد حق خودش را ثابت کند. با توجه به چهار گروه در مناسبات بینالمللی، می توان تاثیرات بیشتری روی این مناسبات گذاشت. اولی سیاستمداران و سیاستورزان و احزاب رقیب دولتهای اروپایی. دو؛ اندیشکدهها و گروههای لابی و اتاقهای فکری که علیه ایران خیلیهایشان فعال هستند و موسسات روابط عمومی که ایران میتواند با برخی از اینها کار کند و حمایت آنها را جلب کند. اگر زمانی حمایت این گروههای لابی و اندیشکدهها از ایران خوب و ضروری بود، در این برهه زمانی مانند نان شب است. با توجه به فشاری که اعرب میآورند، پولی که خرج میکنند، اسرائیلی ها کار میکنند در همه جای دنیا بهخصوص در آمریکا و اروپا و با مسئولیت حقوقی، مسئولیت سرمایهگذاری و گروههای لابی و PRها و ... کسانی که علیه ایران دارند کار میکنند و ایران در این زمینه بسیار ناکارآمد و ضعیف عمل کرده است.
رأی لاهه میتواند مبنایی باشد که ایران این حرکتش را قوی تر کند؛ نه از طریق سازوکار دولتی که واقعا کار نمیکند، بلکه از طریق استفاده از ظرفیتهای موجود ایراندوستان و گروههای مستقل که لزوما ایراندوست نیستند، ولی مستقل از آمریکا عمل میکنند و ظرفیت ایرانیان مقیم خارج از کشور که اگر از این ظرفیتها استفاده شود و ایران از این نگاه سنتی نادرست دوگانه عابربانک جاسوس به ایرانیان خارج از کشور پرهیز کند می تواند به آن میرسد. یعنی بعضیها در 40 سال گذشته بهعنوان یک منبع پول برای اینکه بیایند و سرمایهگذاری کنند و با هر اذیتی مجبور هستند بیایند، بعضیها هم بهعنوان جاسوس و نفوذی و دوتابعیتی بهعنوان فحش تلقی میکنند. از چنبره این دو نگاه اگر ایران خارج شود، از ظرفیتهای بالقوه و بالفعل شماری از ایرانیان صاحب نفوذ و تاثیرگذار در جوامع بینالمللی بهخصوص در سطح اقتصادی و سیاسی آمریکا و اروپا میتواند استفاده کند. ظرفیت سوم رسانهها هستند که بعد از سیاستمداران و گروههای لابی اتاق فکرها، رسانههای بینالمللی هستند که ایران کم از آن استفاده کرده و هم توجه کمی به اهمیت و ضریب نفوذش کرده؛ و البته بعد از این سه، افکار عمومی بینالمللی است که به هر حال شاکله بینالمللی دنیا در حال حاضر طرفدار ترامپ نیست. ترامپ در دنیا طرفدار دارد، ولی نه به اندازه دوران اوباما و کلینتون.