تبلیغ «منکر» و سانسور «معروف»
تاریخ انتشار
چهارشنبه ۲۰ فروردين ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۲۱
به گزارش عصر تعادل، سعید عصمتی- تهیه کننده سینما- : خیلی وقت است که آنچه نباید جای آنچه باید را گرفته است. آنچه انتظار داریم در عرصه فرهنگ و هنر به نمایش درآید به راحتی حذف و سانسور میشود و بر عکس آنچه انتظار داریم مورد نقد باشد، مورد استقبال مدیران قرار میگیرد. همین رویه هم باعث شده تا قهرمانسازیها در فیلمها و سریالها عجیب شود. خیلی وقت است که شاهد هستیم در عرصه سینما و هنر بزهکاران و معتادان به عنوان قهرمان داستان معرفی میشوند. همین نگاه نابهجا هم حتی در نقد سریال و فیلم موثر افتاده است. و میبینیم منتقدان به جای ایراد گرفتن به سکانسهای ناهنجار یک فیلم یا سریال خواستار حذف سکانسهایی میشوند که در اصل نه ناهنجاری است و نه غیرشرعی. شاید در جامعه مشکلات فرهنگی و اجتماعی زیادی وجود داشته باشد، اما نوع انعکاس این ناهنجاریها میتواند تعیینکننده باشد. اما شاهد هستیم که در واقع به نوعی در سریالها این ناهنجاریها تشویق میشود و البته مورد نقد هم قرار نمیگیرد.
شاید همین نوع نگاه باعث شده عدهای با گرایش سیاسی خاص طی روزهای گذشته شروع به انتقاد از سریال پایتخت کنند و تا آنجا پیش بروند که رئیس صدا وسیما را وادارند که واکنش نشان دهد و دست به اقدامی بزند.
به طور خاص میبینیم که درباره یک سکانس شروع به ایرادگیری میکنند. مساله اینجاست که ما باید در صداوسیمای کشورمان، که عنوان رسانه ملی را هم با خود یدک میکشد، عشقورزی به همسر را فرهنگسازی کنیم. اینکه چرا آنها در قایق یا سوار بر موتور هستند و از فیلم مشخص گرتهبرداری شده نمیتواند مساله اصلی باشد، بلکه فرهنگ عشقورزی که بین دو جوان که شرعا و قانونا با هم ازدواج کردهاند، حرف اصلیست که میتواند باعث شود این فرهنگ عشقورزی و کلام محبتآمیز بین خانوادهها رواج پیدا کند و ما نمیتوانیم با نگاهی بیمارگونه، فقط مترصد فریاد واسفا سردادن باشیم.
این سوال این است که چرا مراجع فرهنگی آنچه را باید منکر شوند نمیشوند و اتفاقا برعکس، معروف را سانسور میکنند. مثلا رقص در یک مراسم عروسی آنهم در تالاری که زن و مرد از هم جدا هستند یا دیالوگهایی را که طعنهای به یک رجل سیاسی دارد از کار بیرون میکشد و حذف میکند تا مبادا به مردان سیاست، بر بخورد و... این نکته را از ذهن دور نکنیم که طبق آمار رسمی در جامعه ما تقریبا50درصد طلاق بین زوجین وجود دارد و در این فیلم هم ما سه شخصیت زن داریم که از همسران خود جدا شدهاند و سه سرنوشت مختلف دارند.
یکی زنی که میخواهد با ارسطو ازدواج کند و زن نقی که ریما رامینفر نقش آن را ایفا میکند و زنی است که ما آن را یک زن دانا شناختهایم، برای این وصلت مدام انقلت میآورد و همین شخصیت مدام میخواهد ارسطو را از ازدواج با یک زن مطلقه منصرف کند. یا فهمیه را که شوهرش فوت کرده و میخواهد ازدواج مجدد کند، میبینیم که بچههایش به رحمت، توهین کرده و او را تحقیر میکنند و به همینجا هم بسنده نمیکنند و کتکش میزنند و با مادر خودشان هم درگیر میشوند. مگر زن حق ازدواج مجدد ندارد؟ وقتی از صداوسیما که خود را قیم بهشت و جهنم میداند، تصویرهایی اینچنین به جامعه تزریق میشود، گویا میخواهد این پیام را بدهد که ازدواج چنین زنهایی جرم است. چه کسی چنین چیزی را گفته است؟ بهجای اینکه ما برای مردم فرهنگسازی کنیم که چنین ازدواجی نه تنها قبح ندارد، که حسن است و سنت خداوند، آن را با برگزاری چنین صحنههایی به یک مساله نامتعارف تبدیل میکنیم و از قاب تلویزیون، به اقصی نقاط ایران میفرستیم.
پس دیگر هیچ مردی حق ازدواج با زن مطلقهای را ندارد، چون با چنین مسائلی روبهرو خواهد شد؟ آیا این مساله با فرهنگ و دین مبین اسلام همخوانی دارد و توصیه شده است؟ به جای آنکه بیاییم سنتهای حسنه را ترویج کنیم تا نسل امروزیها، با آن بیشتر آشنا شوند و از باورهای غلط دوری کنیم، برعکس میآییم سنتهای غلط و کوچهبازاری، توهین، جسارت به بزرگتر و... را تقویت میکنیم.
دوستانی که برای نشان دادن یک سکانس یقه صداوسیما را گرفتهاند و داد وااسلاما سرمیدهند، آیا قسمتی که بهتاش با دوستخانمش بیرون میرود و ما اولین بار از قاب تلویزیون ملی مملکت، کلمه «دوستدختر» را میشنویم یا مطالبه بهتاش برای خانه مجردی را قابل نقد نمیدانند؟ سوال اینجاست که چرا آنجا که باید نقد کنیم و جلوی منکر را بگیریم و معروف را تبلیغ کنیم، زبانمان کوتاه میشود و درست خلاف سنت و دینمان حرکت میکنیم. مگر ازدواج مجدد کسی مثل شخصیت فهیمه امر معروف، توصیه شده و درستی نیست و رسانه ملی باید این فرهنگ را جا بیندازد که بچههای این چنین زنهایی هم باید فرمانبری از مادرشان داشته باشند و از ازدواجاش حمایت کنند. پس چرا رسانه ملی چنین چیزی را قبح میداند اما بددهنی و توهین یک بچه به بزرگتر از خود را خیلی شفاف، در قاب تلویزیون نمایش میدهد. کدامیک از این دو را باید به جوان امروزی آموزش داد و بهادعای دوستان فرهنگسازی کرد؟
به گمان من بهتر است صداوسیما این رویهاش را تغییر دهد و منتقدان
هم فقط فکر نقدها و مصاحبهها و تخریبهای بیخود نباشند.
مساله مهم نشان دادن، یک کپی از یک فیلم قدیمی نیست، کار جای دیگری بیخ دارد که منکرها را معروف میکنیم و معروفها را منکر و البته سرمان را هم بالا نمیآوریم که بپرسیم چرا. ما امروز نیاز داریم که از جامعه بانوان حمایت کنیم و چه زیبا بود که رحمت برای یک زن مطلقه عروسی گرفت و برایش چنین احترامی قائل بود. این فرهنگسازی است و چنین ازدواجی بسیار مبارک و تحکیم نظام خانواده است و ترویج واکسینه کردن جامعه از فحشا و بیفرهنگی.
امیدوارم همه مدیران فرهنگی کشور، با هر نگاه سیاسی که دارند، کمی به این مسائل توجه کنند و با حکمت و بصیرت بیشتری، اهم و فیالاهم جامعه و فرهنگاش را بشناسند و آن را تبلیغ کنند.
شاید همین نوع نگاه باعث شده عدهای با گرایش سیاسی خاص طی روزهای گذشته شروع به انتقاد از سریال پایتخت کنند و تا آنجا پیش بروند که رئیس صدا وسیما را وادارند که واکنش نشان دهد و دست به اقدامی بزند.
به طور خاص میبینیم که درباره یک سکانس شروع به ایرادگیری میکنند. مساله اینجاست که ما باید در صداوسیمای کشورمان، که عنوان رسانه ملی را هم با خود یدک میکشد، عشقورزی به همسر را فرهنگسازی کنیم. اینکه چرا آنها در قایق یا سوار بر موتور هستند و از فیلم مشخص گرتهبرداری شده نمیتواند مساله اصلی باشد، بلکه فرهنگ عشقورزی که بین دو جوان که شرعا و قانونا با هم ازدواج کردهاند، حرف اصلیست که میتواند باعث شود این فرهنگ عشقورزی و کلام محبتآمیز بین خانوادهها رواج پیدا کند و ما نمیتوانیم با نگاهی بیمارگونه، فقط مترصد فریاد واسفا سردادن باشیم.
این سوال این است که چرا مراجع فرهنگی آنچه را باید منکر شوند نمیشوند و اتفاقا برعکس، معروف را سانسور میکنند. مثلا رقص در یک مراسم عروسی آنهم در تالاری که زن و مرد از هم جدا هستند یا دیالوگهایی را که طعنهای به یک رجل سیاسی دارد از کار بیرون میکشد و حذف میکند تا مبادا به مردان سیاست، بر بخورد و... این نکته را از ذهن دور نکنیم که طبق آمار رسمی در جامعه ما تقریبا50درصد طلاق بین زوجین وجود دارد و در این فیلم هم ما سه شخصیت زن داریم که از همسران خود جدا شدهاند و سه سرنوشت مختلف دارند.
یکی زنی که میخواهد با ارسطو ازدواج کند و زن نقی که ریما رامینفر نقش آن را ایفا میکند و زنی است که ما آن را یک زن دانا شناختهایم، برای این وصلت مدام انقلت میآورد و همین شخصیت مدام میخواهد ارسطو را از ازدواج با یک زن مطلقه منصرف کند. یا فهمیه را که شوهرش فوت کرده و میخواهد ازدواج مجدد کند، میبینیم که بچههایش به رحمت، توهین کرده و او را تحقیر میکنند و به همینجا هم بسنده نمیکنند و کتکش میزنند و با مادر خودشان هم درگیر میشوند. مگر زن حق ازدواج مجدد ندارد؟ وقتی از صداوسیما که خود را قیم بهشت و جهنم میداند، تصویرهایی اینچنین به جامعه تزریق میشود، گویا میخواهد این پیام را بدهد که ازدواج چنین زنهایی جرم است. چه کسی چنین چیزی را گفته است؟ بهجای اینکه ما برای مردم فرهنگسازی کنیم که چنین ازدواجی نه تنها قبح ندارد، که حسن است و سنت خداوند، آن را با برگزاری چنین صحنههایی به یک مساله نامتعارف تبدیل میکنیم و از قاب تلویزیون، به اقصی نقاط ایران میفرستیم.
پس دیگر هیچ مردی حق ازدواج با زن مطلقهای را ندارد، چون با چنین مسائلی روبهرو خواهد شد؟ آیا این مساله با فرهنگ و دین مبین اسلام همخوانی دارد و توصیه شده است؟ به جای آنکه بیاییم سنتهای حسنه را ترویج کنیم تا نسل امروزیها، با آن بیشتر آشنا شوند و از باورهای غلط دوری کنیم، برعکس میآییم سنتهای غلط و کوچهبازاری، توهین، جسارت به بزرگتر و... را تقویت میکنیم.
دوستانی که برای نشان دادن یک سکانس یقه صداوسیما را گرفتهاند و داد وااسلاما سرمیدهند، آیا قسمتی که بهتاش با دوستخانمش بیرون میرود و ما اولین بار از قاب تلویزیون ملی مملکت، کلمه «دوستدختر» را میشنویم یا مطالبه بهتاش برای خانه مجردی را قابل نقد نمیدانند؟ سوال اینجاست که چرا آنجا که باید نقد کنیم و جلوی منکر را بگیریم و معروف را تبلیغ کنیم، زبانمان کوتاه میشود و درست خلاف سنت و دینمان حرکت میکنیم. مگر ازدواج مجدد کسی مثل شخصیت فهیمه امر معروف، توصیه شده و درستی نیست و رسانه ملی باید این فرهنگ را جا بیندازد که بچههای این چنین زنهایی هم باید فرمانبری از مادرشان داشته باشند و از ازدواجاش حمایت کنند. پس چرا رسانه ملی چنین چیزی را قبح میداند اما بددهنی و توهین یک بچه به بزرگتر از خود را خیلی شفاف، در قاب تلویزیون نمایش میدهد. کدامیک از این دو را باید به جوان امروزی آموزش داد و بهادعای دوستان فرهنگسازی کرد؟
به گمان من بهتر است صداوسیما این رویهاش را تغییر دهد و منتقدان
هم فقط فکر نقدها و مصاحبهها و تخریبهای بیخود نباشند.
مساله مهم نشان دادن، یک کپی از یک فیلم قدیمی نیست، کار جای دیگری بیخ دارد که منکرها را معروف میکنیم و معروفها را منکر و البته سرمان را هم بالا نمیآوریم که بپرسیم چرا. ما امروز نیاز داریم که از جامعه بانوان حمایت کنیم و چه زیبا بود که رحمت برای یک زن مطلقه عروسی گرفت و برایش چنین احترامی قائل بود. این فرهنگسازی است و چنین ازدواجی بسیار مبارک و تحکیم نظام خانواده است و ترویج واکسینه کردن جامعه از فحشا و بیفرهنگی.
امیدوارم همه مدیران فرهنگی کشور، با هر نگاه سیاسی که دارند، کمی به این مسائل توجه کنند و با حکمت و بصیرت بیشتری، اهم و فیالاهم جامعه و فرهنگاش را بشناسند و آن را تبلیغ کنند.