چپ و راست جدید تشکیل میشود؟
تاریخ انتشار
چهارشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۱۰:۲۷
در این همایش سعید آجورلو دانشجوی دوره دکتری علوم سیاسی واحد علوم وتحقیقات تهران نیز مقاله ای با عنوان «چپ و راست جدید در بستر شكاف دلاور/ دلواپس»را ارائه کرد و به بررسی نسبت گفتمانهاي داخلي با ديپلماسي هستهاي پرداخت.
وی در اين مقاله تلاش کرد رابطه گفتمانهای متفاوت داخل ایران با عملکرد هستهایشان که در مذاکرات اتمی قابل مشاهده بود را بسنجد. فرضیه مقاله به گونهای تدوین شده بود که میان اندیشه های هر یک از جناحهای اصلی سیاست ایران و رویکرد و عملکردشان در زمینه هستهای ارتباط برقرار شود و نشان داده شود که چگونه گفتمان اصلاحطلبی به واسطه تنشزدایی موافق امضای پروتکل الحاقی بوده است و در پی دامن زدن و پرداختن به مقوله توسعه سیاسی و گفتمان اصولگرایی به واسطه اعتقاد به مبارزه با غرب و قدرت یافتن ایران در سطح منطقه به دنبال توسعه فنآوری هستهای و رویکرد سرسختانه در این حوزه و در میانه این دو جناح چگونه گفتمان اعتدال به حفظ فنآوری هستهای و در عین حال اعتمادسازی درباره برنامه نظامی هستهای معتقد است و برای هدف توسعه اقتصادی حاضر به مصالحه با غرب میباشد.
در راه اثبات فرضیه، پس از بررسی چند تئوری، ابتدا گفتمانهای متفاوت با نظریه لاکلاوموف بررسی شد و سپس ضمن اشاره به طیفهای مختلف سیاست ایران ابتدا رویکرد آنها به مساله هستهای به میان آمد و بعد با ارائه عملکردشان در این زمینه میان گفتمانشان و کردارشان مقایسه صورت گرفت.
آنچه از مقاله حاضر میتوان در صحنه سیاست داخلی ایران استنباط کرد اما خارج شدن خرده گفتمان مقاومت به صورت تقریبا نسبی از گفتمان اصولگرایان است به نحوی که مساله هستهای انگار میان طیف چپ و راست اصولگرایی شکافی بزرگ درست کرده باشد؛ در سویی سعید جلیلی و جبهه پایداری و جمعیت رهپویان و در سوی دیگر علی لاریجانی و علیاکبر ولایتی و برخی تشکلهای راستگرا. در این میان هرچه زمان به جلوتر می رود شکاف دلاور/ دلواپس سامان بهتری میگیرد و فرصت برای تصمیمگیری اصولگرایان راستگرا کمتر میشود.
آیا علی لاریجانی و علیاکبر ولایتی حاضرند جزو دلاوران باشند یا اینکه میخواهند به نقش پشتپردهشان اکتفا کنند؟
آیا حاضرند به صورت علنی جانب دولت رابگیرند تا چپ و راست سیاست ایران شکل بگیرد. به نظر میآید چارهای نیست و گریزی از این دوگانه یافت نمیشود. شاید نوبت آن باشد که «چپ» و «راست» جدید در صحنه سیاست تعریف شود. چپگرایان ضدغرب، ضدسرمایه داری، ضدامپریالیسم با دالهایی چون «عدالت» و «استقلال» به مثابه اپوزیسیون دولت یازدهم عمل کنند و جناح راست سیاست ایران ذیل ائتلاف راست مدرن و راستی سنتی با دالهایی مانند «توسعه»، «عقلانیت» و «مصالحه» و با اندیشه دفاع از اقتصاد آزاد جای خود را در سیاست ایران بیابد. در غیاب اصلاحطلبان در قدرت رسمی جناح راست فرصت بینظیری برای تثبیت میانهروی دارد. همانگونه که در وضعیت پاندولی اصولگرایان، جناح چپ این طیف میتوانند به جناح چپ جدید سیاست ایران تبدیل شوند. آیا چنین میشود؟
وی در اين مقاله تلاش کرد رابطه گفتمانهای متفاوت داخل ایران با عملکرد هستهایشان که در مذاکرات اتمی قابل مشاهده بود را بسنجد. فرضیه مقاله به گونهای تدوین شده بود که میان اندیشه های هر یک از جناحهای اصلی سیاست ایران و رویکرد و عملکردشان در زمینه هستهای ارتباط برقرار شود و نشان داده شود که چگونه گفتمان اصلاحطلبی به واسطه تنشزدایی موافق امضای پروتکل الحاقی بوده است و در پی دامن زدن و پرداختن به مقوله توسعه سیاسی و گفتمان اصولگرایی به واسطه اعتقاد به مبارزه با غرب و قدرت یافتن ایران در سطح منطقه به دنبال توسعه فنآوری هستهای و رویکرد سرسختانه در این حوزه و در میانه این دو جناح چگونه گفتمان اعتدال به حفظ فنآوری هستهای و در عین حال اعتمادسازی درباره برنامه نظامی هستهای معتقد است و برای هدف توسعه اقتصادی حاضر به مصالحه با غرب میباشد.
در راه اثبات فرضیه، پس از بررسی چند تئوری، ابتدا گفتمانهای متفاوت با نظریه لاکلاوموف بررسی شد و سپس ضمن اشاره به طیفهای مختلف سیاست ایران ابتدا رویکرد آنها به مساله هستهای به میان آمد و بعد با ارائه عملکردشان در این زمینه میان گفتمانشان و کردارشان مقایسه صورت گرفت.
آنچه از مقاله حاضر میتوان در صحنه سیاست داخلی ایران استنباط کرد اما خارج شدن خرده گفتمان مقاومت به صورت تقریبا نسبی از گفتمان اصولگرایان است به نحوی که مساله هستهای انگار میان طیف چپ و راست اصولگرایی شکافی بزرگ درست کرده باشد؛ در سویی سعید جلیلی و جبهه پایداری و جمعیت رهپویان و در سوی دیگر علی لاریجانی و علیاکبر ولایتی و برخی تشکلهای راستگرا. در این میان هرچه زمان به جلوتر می رود شکاف دلاور/ دلواپس سامان بهتری میگیرد و فرصت برای تصمیمگیری اصولگرایان راستگرا کمتر میشود.
آیا علی لاریجانی و علیاکبر ولایتی حاضرند جزو دلاوران باشند یا اینکه میخواهند به نقش پشتپردهشان اکتفا کنند؟
آیا حاضرند به صورت علنی جانب دولت رابگیرند تا چپ و راست سیاست ایران شکل بگیرد. به نظر میآید چارهای نیست و گریزی از این دوگانه یافت نمیشود. شاید نوبت آن باشد که «چپ» و «راست» جدید در صحنه سیاست تعریف شود. چپگرایان ضدغرب، ضدسرمایه داری، ضدامپریالیسم با دالهایی چون «عدالت» و «استقلال» به مثابه اپوزیسیون دولت یازدهم عمل کنند و جناح راست سیاست ایران ذیل ائتلاف راست مدرن و راستی سنتی با دالهایی مانند «توسعه»، «عقلانیت» و «مصالحه» و با اندیشه دفاع از اقتصاد آزاد جای خود را در سیاست ایران بیابد. در غیاب اصلاحطلبان در قدرت رسمی جناح راست فرصت بینظیری برای تثبیت میانهروی دارد. همانگونه که در وضعیت پاندولی اصولگرایان، جناح چپ این طیف میتوانند به جناح چپ جدید سیاست ایران تبدیل شوند. آیا چنین میشود؟
مرجع : مثلث