اختصاصی/نقد و نظری بر فیلم «چهارشنبه 19 اردیبهشت» ساخته «وحید جلیلوند»
اینجا تهرونه، یعنی شهری که ...
تاریخ انتشار
سه شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۱۴:۴۳
یکم. میان گونههای سینمایی موجود در کشور، فیلمهای اجتماعی رایجترین و پرطرفدارترین نوع فیلمها هستند. البته کمدیهای سخیف و بازاری را در این آمار به حساب نمیآوریم. نخستین فیلم بلند وحید جلیلوند نیز از آن دسته فیلمهای اجتماعی است که با پرداختی درست ـ به ویژه در فیلمنامه ـ میتوانست به اثری تاثیرگذار و درگیرکننده تبدیل بشود اما روایت فیلم از حد ایدهیی یکخطی فراتر نمیرود و در عمل به اثری شعارزده و گزارشگر تبدیل میشود. «چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت» درباره فقر عمومی ـ از هر نوعش ـ در جامعه کنونی است؛ همان فقر مالی که سبب میشود مرد و نانآورِ خانوادهیی را خانهنشین و زنش را وادار به کارهای دشوار بکند، یا فقر فرهنگی در طبقه پایین جامعه که مانع از انتخاب آزادانه یک دختر برای ازدواج است تا خودش از خانه بگریزد و شوهرِ قانونیاش روانهی زندان بشود، و تازه اینها دو نمونه از بهترین و دمدستیترین حالتهایی هستند که نویسندهگان فیلم و کارگردان برای پرداختن به آنها انتخاب کردهاند. وگرنه انتخاب یک نفر از میان آن همه متقاضی وام با شرایط و گرفتاریهای ملتهب و طاقتفرسا، نه ممکن است و نه عادلانه. در پلان نخست فیلم، جمعیتی از مردم در خیابان به انتظار نشستهاند که بیشک هر کدام به دلیلی آن مبلغ سیمیلیون تومان را نیاز دارند؛ سی میلیون تومانی که افسر کلانتری آن را چندرغاز میخواند اما نمیداند مردم برای درمان دردشان به همان چندرغاز نیازمندند، آن هم در کشوری که یکشبه پولهای کلان جابهجا میشود، یا سه هزار میلیارد تومان غیبش میزند و کسی ردش را نمیگیرد، یا شصتودو میلیارد تومان هزینه تولید یک فیلم سینمایی میشود. گرچه در این فیلم، هر نقد اجتماعی با گلدرشتترین شکل ممکن بیان میشود، ولی نقدهای وارده به آسیبهای اجتماعی و پیگیری و حل مشکلها درست و منطقی است. نیروی انتظامی که از دستگیری اسیدپاشان حوادث اصفهان عاجز مانده، تجمع جمعیتی از مردم فلکزده و بختبرگشته را برای دریافت وام، اختلال در نظم عمومی میداند و پاسخی برای این پرسش جلال آشتیانی ندارد که «شما همه آگهیهارو چک میکنید؟». برحسب اتفاق یکی از افرادی که میان جمعیت متقاضی وام دیده میشود، دختر جوانی است که چهرهش را ـ گویا ـ بر اثر حادثه اسیدپاشی از دست داده. این آدمها مانند همان آگهی منتشرشده در روزنامه واقعی هستند اما انگار جز خودِ مردم کسی آنها را نمیبیند، ـ بخوانید نمیخواهد ببیند ـ در غیر این صورت نهادی یا سازمانی به این همه مشکل رسیدگی میکرد تا کسی برای خیرات سی میلیون تومان ناقابل این همه قیل و قال راه نیاندازد، گیرم مسالهاش شخصی بوده باشد. او میخواسته با پرداخت این وام بیبرگشت، اندکی عذاب وجدان خود را سبک بکند، ولی اگر برای او این مساله شخصی بوده، برای دولت که نباشد وفور این همه گرفتاری شخصی باشد. پس فقر یک مساله عمومی است که نیاز به چارهجویی عمیقتر و درمان ریشهیی دارد. تصویری که فیلم «چهارشنبه...» از پایتخت میهن ما نشان میدهد، چهرهیی است ـ تا حدودی ـ منطبق بر حقیقت و مصداق این ترانه رپ پارسی که «اینجا تهرونه، یعنی شهری که/ همهچیش باعث تحریکه». حتی اگر آن چیز، یک آگهی ساده در روزنامه همشهری باشد.
فقر یک مساله عمومی است؛ مساله را شخصی نکنید
دوم. مهمترین ایراد فیلم «چهارشنبه...»، پرداخت شعارگونه آنست. هرچند که ضعفهایی نیز در کارگردانی دارد اما میتوان آن را به عنوان یک فیلم اجتماعی ساده و سرراست پذیرفت. ضمن اینکه روایت غیرخطی و مدور داستان فیلم به سبک و سیاق آثار «آلخاندرو گونزالز اینیاریتو» کارگردان مکزیکیِ آثاری مانند «بابل» و «۲۱ گرم»، طی سالهای اخیر بارها و بیشتر از سوی کارگردانهای جوان و فیلماولی تجربه شده و چون فیلمنامهنویسان وطنی شناخت درستی از این سبک نوشتن ندارند، اغلب با شکست روبهرو شدهاند. به یاد بیاورید فیلم «هیچکجا، هیچکس» ساخته ابراهیم شیبانی را که از همین الگو استفاده کرد و از جانب مخاطب پاسخ نگرفت. وحید جلیلوند در اثری که موضوعی مهم و مربوط به امروز اوضاع ما دارد، با استفاده افراطی از نمای درشت چهره شخصیتها، فیلم را به مانیفستی شخصی تبدیل کرده. گویا دغدغه او حل یا پرداختن به بحرانهای کلان جامعه نبوده و تنها بر اساس ایده جذاب چاپ یک آگهی در روزنامه، مانند آشتیانی شانسی و اللهبختکی دو مورد از سوژههای مورد علاقهاش را انتخاب کرده و دوربینش را پی ثبت زندگی آنها فرستاده است. بازیهای فیلم خوب و پذیرفتنیاند، ولی بازی نیکی کریمی و امیر آقایی تماشاییتر است. به ویژه کریمی که با نقشآفرینی خوبش از تیپهایی که در سالهای گذشته با انتخابهای مشابه تکرار کرده بود، آشنازدایی میکند. همچنین برزو ارجمند که یکی از بهترین بازیهای کارنامهاش را در این فیلم عرضه کرده است. با تمام این تفاسیر، باید گفت «چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت» فیلمی است که تماشاگران عام از تلخی آن استقبال میکنند، زیرا حقیقت را باید گفت و پذیرفت. حتی اگر تلخ باشد. فیلم نخست جلیلوند، درباره حال ناخوش امروز جامعه ماست. افسوس که این ناخوشی را کسی جدی نمیگیرد و درمانی بر آن نیست.
*احمدرضا حجارزاده
فقر یک مساله عمومی است؛ مساله را شخصی نکنید
دوم. مهمترین ایراد فیلم «چهارشنبه...»، پرداخت شعارگونه آنست. هرچند که ضعفهایی نیز در کارگردانی دارد اما میتوان آن را به عنوان یک فیلم اجتماعی ساده و سرراست پذیرفت. ضمن اینکه روایت غیرخطی و مدور داستان فیلم به سبک و سیاق آثار «آلخاندرو گونزالز اینیاریتو» کارگردان مکزیکیِ آثاری مانند «بابل» و «۲۱ گرم»، طی سالهای اخیر بارها و بیشتر از سوی کارگردانهای جوان و فیلماولی تجربه شده و چون فیلمنامهنویسان وطنی شناخت درستی از این سبک نوشتن ندارند، اغلب با شکست روبهرو شدهاند. به یاد بیاورید فیلم «هیچکجا، هیچکس» ساخته ابراهیم شیبانی را که از همین الگو استفاده کرد و از جانب مخاطب پاسخ نگرفت. وحید جلیلوند در اثری که موضوعی مهم و مربوط به امروز اوضاع ما دارد، با استفاده افراطی از نمای درشت چهره شخصیتها، فیلم را به مانیفستی شخصی تبدیل کرده. گویا دغدغه او حل یا پرداختن به بحرانهای کلان جامعه نبوده و تنها بر اساس ایده جذاب چاپ یک آگهی در روزنامه، مانند آشتیانی شانسی و اللهبختکی دو مورد از سوژههای مورد علاقهاش را انتخاب کرده و دوربینش را پی ثبت زندگی آنها فرستاده است. بازیهای فیلم خوب و پذیرفتنیاند، ولی بازی نیکی کریمی و امیر آقایی تماشاییتر است. به ویژه کریمی که با نقشآفرینی خوبش از تیپهایی که در سالهای گذشته با انتخابهای مشابه تکرار کرده بود، آشنازدایی میکند. همچنین برزو ارجمند که یکی از بهترین بازیهای کارنامهاش را در این فیلم عرضه کرده است. با تمام این تفاسیر، باید گفت «چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت» فیلمی است که تماشاگران عام از تلخی آن استقبال میکنند، زیرا حقیقت را باید گفت و پذیرفت. حتی اگر تلخ باشد. فیلم نخست جلیلوند، درباره حال ناخوش امروز جامعه ماست. افسوس که این ناخوشی را کسی جدی نمیگیرد و درمانی بر آن نیست.
*احمدرضا حجارزاده