۰

خانواده ایرانی در شبکه‌های ماهواره‌ای دنبال چه هستند؟

تاریخ انتشار
شنبه ۲ اسفند ۱۳۹۳ ساعت ۱۷:۲۳
به نظر می رسد شبکه های ماهواره ای نسل جدیدتر همان رادیوهای فارسی زبانند که به خاطر جذابیتهای بیشتر رسانه های دیداری در جذب مخاطب وارد این فاز شده اند، هرچند برخی مثل BBC یا VOAآن کارکرد قبلی را هم حفظ کرده اند. بفرمایید که دلایل این حضور و روشها و تکنیکهای آنها برای جذب مخاطبین چیست؟
در مورد کارکردها و عملکرد رسانه ها و کانالهای ماهواره ای، کاری که آنها انجام می دهند بر اساس شناختی است که از جامعه ایران دارند. آنها از ارزشها و هنجارهایی که در این جامعه می گذرد، مطلع هستند. آنها مسائلی که در جامعه ما می توانند نقاط ضعف باشند را می دانند و دقیقا بر اساس همان نقاط ضعف برنامه ریزی می کنند، برنامه می سازند و همانها هم مخاطب پسند می شوند چرا که نیاز مخاطب را درنظر گرفته اند. ما همه در جهانی قرار گرفته ایم که جهان رسانه ایست بنا به تعبیری در یک دهکده جهانی قرار داریم که به یمن برخورداری از فناوریهای نوین، جریان آزاد اطلاعات در آن برقرار است، طبیعی است که ماهواره ها هم نه تنها در خانواده ایرانی، بلکه در تمامی جوامع دیگر نیز راهی به درون خانه ها یافته اند. همانطور که گفتم برنامه های آنها منطبق بر شناخت صورت گرفته است، حال یا از طریق پژوهشها و کتب مطالعاتی یا از طریق کانالهای دیگری به این شناخت رسیده اند. امروز رسانه ها هستند که به خلق معناهای زندگی ما، ارزشها و هنجارها و روابط اجتماعی ما می پردازند، اما متاسفانه رسانه های جامعه ما اغلب بی توجه به نیاز مخاطبین هستند. طبق نظریه های مختلفی که در حوزه ارتباطات وجود دارند، مخاطب به دنبال کانالی خواهد گشت که نیاز خود را پاسخ دهد. شبکه های مختلف فارسی زبان خبری، سیاسی، اجتماعی و... نشان از آن دارند که نتوانسته ایم به نیاز خانواده ها پاسخ درستی با ساختارهایی که چیده شده اند، بدهیم.

چطور باید اصلاحش کرد؟
مسئولان رسانه ای ما باید بازگردند و ببینند حالا که وارد چهارمین دهه از عمر انقلاب اسلامی شده ایم، عملکرد رسنه ای آنها چگونه بوده که طبق برخی شنیده ها هشتاد درصد مردم شبکه های ماهواره ای را می بینند. به خاطر دارم که دو – سه سال پیش این عدد حدود شصت درصد بود و امروز این رشد بیست درصدی اتفاق افتاده است. این نشان می دهد آنچه مخاطب می خواهد تاحدود زیادی در کانالهای ماهواره ای می تواند پیدا کند و همچنان این همنوایی را با این شبکه ها دارد.

این نیازی که شما می فرمایید در قالب برنامه های ماهواره ای به آنها پاسخ داده می شود را من کمی مشکل دارم. ممکن است در لابه لای برنامه های آنها، به یکسری کارهای کیفی و آموزشی هم برسیم اما در مجموع آنچه به مخاطب تحویل داده می شود، محتوای ارزشمندی نیست. آنها اغلب به لحاظ فرم، شکل و ساختار، ممکن است موفق باشند اما روی بحث محتوا حرف زیاد است...
در مورد تاثیرات شبکه ها و اینکه عده ای می گویند باعث بسیاری از رفتارها و بزهکاریها همین شبکه ها هستند، به نظرم دیگر دیر شده است که صحبت کنیم. باید بپذیریم که یکسری تغییرات و تحولات ارزشی در جامعه اتفاق افتاده است. درست مثل اینکه عده ای می گویند دختر ایرانی آگاه تحصیلکرده را باید دوباره به خانه ها بازگرداند تا همسرداری کند و فرزندآوری داشته باشد. ضمن اینکه ما اینها را ارزش می دانیم اما در عین حال نمی توانیم بپدیریم سبک زندگی دختر سی سال پیش که برای او در چارچوب خانه تعریف شده بود همچنان تداوم داشته باشد. درست مانند شرایط الان جوانان ما که در یک جهان رسانه قرار دارند و انسان رسانه ای خلق شده، نمی توانیم به آنها بگوییم به دلیل انحرافاتی که بعضا جوان ما ممکن است به آنها دچار شود دیشهای ماهواره را جمع کنید.

خوب این تجربه را هم ما داشتیم که راهکارهای سلبی و قهری جواب نمی دهند.
نه این راهها جواب نمی دهند. باید روی توانمدی فرزندانمان کار کنیم. بحث سواد رسانه ای را می توان در اینجا مطرح کرد. در برابر جهان رسانه ای و ماهواره های برآمده از آن اگر احساس خطر می کنیم که ممکن است مابین برنامه ها یکسری مطالب غیر دینی، غیر ارزشی و اخلاقی را به نوعی تبلیغ کنند، کاری که می توانیم بکنیم این است که ما سواد رسانه ای فرزندانمان را بالا ببریم.

این "ما"یی که شما از آن نام می برید کیست؟
منظور از ما عواملی هستند که در جامعه پذیری فرزندان دخیلند.

بله همیشه این را می گوییم اما در نهایت همه این بار روی دوش خانواده است.
خانواده است، گروه همسالان، فضای آموزشی، رسانه های مختلف و... همه می توانند به نوعی تاثیرگذار باشند در اینکه سواد رسانه ای فرزندان ما بالا برود. سواد رسانه ای ابعاد مختلفی دارد که مهم ترین آن، بعد شناختی است. شناخت آنها از نوع عملکرد رسانه ها باید بالا رود. طبیعی است که اگر ما می خواهیم این شناخت را بالا ببریم باید رسانه داخلی خوراکی برای او مهیا کند که رضایتمندی اش را به دنبال داشته باشد. بعضی مواقع تعدادی از برنامه ها و سریالهای داخلی هستند که مخاطب را پای تلویزیون میخکوب می کنند چراکه برآمده از این جامعه و مسائل آن هستند.

رسانه باید صادقانه در مسائل مردم مشارکت کند تا اعتمادزایی از این طریق انجام شود و بتواند برای خود سرمایه اجتماعی کسب کند. کارکرد رسانه بایستی برخاسته از واقعیت اجتماعی جامعه ما باشد، آینه ای باشد که این واقعیاتها را بازبتاباند. اگر غیر از این باشد رسانه کارکرد خودش را از دست داده است. مجموعه ای چند ماه پیش پخش شد با عنوان آوای باران. سریالی بود که در زمان پخش، مردم کانالهای ماهواره را کنار می گذاشتند، چون این مجموعه یک درد محسوس زندگی روزمره را انعکاس می داد. اگر رسانه ها خواهان این هستند که برنامه هایشان محاطب پسند باشد به نوعی که توده های میلیونی را جذب خود کند، باید به نیاز جامعه و واقعیتهای اجتماعی توجه داشته باشند. اگر جز این باشد، مردم نه تنها کانالهای ماهواره ای را درمی نوردند، بلکه انواع و اقسام سی دی ها و فیلمها و برنامه های دیگر را هم دست به دست می گردانند.

خانم دکتر من نمی توانم این توجیه را بپذیرم که برنامه های ماهواره تنها اقتضای جامعه جهانی شده باشند، که یک دهکده جهانی چنین الزامی را باعث شده باشد. نمی توانم قبول کنم ماهانه میلیونها دلار هزینه برنامه سازی، پرداخت حقوق پرسنل و.... برای این باشد که آنها دلشان برای پر کردن اوقات فراغت خانواده ایرانی سوخته است. خیلی از این شبکه ها سویه کاملا سیاسی دارند، برخی آموزشی اند، برخی سرگرم کننده اند و برخی هم ترکیبی برنامه می سازند، می خواهم در اینجا نظر شما را پیرامون اهداف صاحبان این شبکه ها از هزینه های سرسام آوری که می پردازند بدانم.
طبیعی است که آن کشور بزرگ سرمایه داری که کانالهای مختلف ماهواره ای را ایجاد می کند با برنامه ها و تم هایی که نیاز جامعه امروز ایران باشد، نمی تواند بی هدف باشد. من با شما موافقم. پولی که او خرج می کند در ازای آن قصد دارد بر یکسری ذهنیتها و نگرشهای جهان در حال توسعه یا کشورهای اسلامی تاثیر بگذارد. در دهکده جهانی هم باید یک کدخدا وجود داشته باشد و آن هم نظام سرمایه داری است. نظام سرمایه داری از قبل، نیازهای مردم جهان را شناسایی می کند و برای آن هزینه می پردازد. ما بحثی تحت عنوان صنعت فرهنگ داریم، جایی که فرهنگ و فرهنگ سازی تبدیل به یک صنعت می شود. صنعتی که بتواند با آن نیازها، ارزشها و ذهنیتها را خط بدهد. نظام سرمایه داری نیازهای کشورهای دیگر را با همین ابزارها فرهنگ سازی و تنظیم می کند. اینها برای آن است که بتواند در نهایت بحث هژمونی فرهنگی خود را پیش ببرد. رفتن جهان به سوی فرهنگ واحد جهانی هم در همین قالب می گنجد.

چشم انداز این هژمونی فرهنگی که شما از آن نام می برید چیست و قرار است جوامع دیگر را به کجا بکشاند؟
این ذات قدرت است، قدرت دوست دارد که همواره خود را فرادست ببیند. برای نظام سرمایه داری مهم است که جهان را تابع قدرت خود ببیند. ما امروزه نوعی برده داری نوین را توسط ابزارهای تکنولوژیک شاهد هستیم. جهان سرمایه داری نه از طریق جنگ و لشکرکشی، بلکه توسط نرم افزارها و فناوریهای نوین بسیار راحت تر از شیوه های قدیم، مردم جهان را آن طور که خود می خواهند، می سازند. تصور و خلاقیت فرهنگی را رسانه ها به وجود می آورند. این کم چیزی نیست که این نظام بخواهد بدون جنگ و خونریزی هرآنچه می خواهد را به دست آورد و همراهی مردم جهان را هم داشته باشد. مهم ترین کارکرد این نوع رسانه ها، برای نظام سرمایه داری، همگرایی فرهنگی است. حضور در شبکه های مختلف اجتماعی مثل فیسبوک و تویتر، شبکه های وایبری و ... را در نظ بگیرید. اگر کسی از اوقات خود مراقبت نکند به تمامی و دربست، برده نظام سرمایه داری خواهد شد. وقتی تمام مدت در فضای مجازی، حال با هدف یا بی هدف سیر می کنید، این هم یک نوع بردگی است. نظام سرمایه داری با همین ابزراها همه را تسخیر کرده است..

با این تفسیر، چه اتفاقی برای ارزشهای ما خواهد افتاد؟ از الگوی زندگی ایرانی و اسلامی زیاد صحبت می شود، اما وقتی نتوانسته ایم آن را خوب بشناسیم و به خانواده ها بشناسانیم با عملکرد ناموفق ما در کارهای فرهنگی و ترویجی، جای آنها را همین الگوهای ساخت سرمایه داری خواهد گرفت؟
ما نه فقط در موضوع رسانه، بلکه در بسیاری دیگر از مباحث دچار مناقشه مفهومی هستیم. شما از الگوی اسلامی-ایرانی نام بردید، اما آیا توانسته ایم به یک تعریف واحد از چنین الگویی برسیم؟ تعریف ما از سبک زندگی ایرانی-اسلامی چیست؟ آیا ما می توانیم تمامی نگرشهای مختلف را تحت لوای یک الگو که خودمان هم تعریف درستی از آن نداریم جمع کنیم؟ ما شعارهایی را مطرح می کنیم اما طبق معمول روی زمین می مانند.

به نظر من جامعه ایران راه خودش را پیدا می کند. جامعه ایرانی، مانند بسیاری از جوامع دیگر در شرایط تغییرات ارزشی و هنجاری قرار گرفته است. ضرباهنگ این تغییر بسیار زیاد است. این تحولات را نباید خطرناک تلقی کنیم. باید مطابق با تغییر نگرشها، کثرت گراتر فکر کرد و به همه چارچوبهای فکری احترام گذاشت. اگر جبرگرایانه بگوییم که الگوی ایرانی را یا الگوی اسلامی را بپذیرید این قابل انجام نیست. من به عنوان یک جامعه شناس مسلمان، موافق خلق یک سبک زندگی واحد برای جامعه ایران با تنوع و کثرتی که می شناسیم، نیستم. بنا به ایده ها، ارزشها و نگرشهایی که رسانه ترویج می کند، مردم ما دارای سبکهای زندگی مختلف شده اند. باید به این سبک ها و ارزشها احترام گذاشت. همچنان معتقدم در جامعه ایران، گونه های مختلف تفکر می توانند در کنار هم با مسالمت زندگی کنند.
مرجع : الف
کد مطلب : ۲۸۶۵۴
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

کلام امیر
لَا غِنَى كَالْعَقْلِ، وَ لَا فَقْرَ كَالْجَهْلِ، وَ لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَبِ، وَ لَا ظَهِيرَ كَالْمُشَاوَرَةِ.

امام(عليه السلام) فرمود: هيچ ثروتى چون عقل، و هيچ فقرى چون نادانى نيست. هيچ ارثى چون ادب، و هيچ پشتيبانى چون مشورت نيست.