۰

جنین هایی که بدون پایپ شیشه می کشند

تاریخ انتشار
سه شنبه ۲۳ تير ۱۳۹۴ ساعت ۲۱:۵۴
پیراهن گشادش گریه کنان بر تنش می خندد و روسری رنگ و رو رفته اش پهن بر موهای ژولیده ی به هم چسبیده اش است و نمی گذارد فرق سرش، راهش را پیاده کند. رنگ بر رخسار ندارد. برق نگاهش چهره سیاه و غم تلخ چشمانش را فریاد می زند و رویاهای دست نیافته اش پر است از حس ناز بالشت هایی که فقط خوابش را می بیند.

*بزرگ کوچکان دردمند

او همیشه با بزرگی زودرسش دنبال بازی های کودکانه نداشته اش است، دخترکی که در گرمای و سرمای طاقت فرسا دنباله روی‌مان در خیابان می شود تا شاید دستی بر کیف‌مان ببریم و نقطه اوج شوقش را به صفر برسانیم هر چند بیشتر اوقات نیمه راه منصرفانه آن را بیرون می کشیم و نگاه پر التماس و تمنایش را ناامید می کنیم و حتی گاهی از شدت عصبانیت قصر شیشه ای کودکانه اش را ترک می اندازیم اما او در شلوغی خیابان ها چرخ می زند، می‌خندد، می خوابد و با بی سوادی شبه مشقی می نویسد تا جلب توجه کند تا شاید دلی را نرم کند تا شاید دست‌هایمان در کیف بماند و شخصیت اجتماعیش لطمه نبیند.

*داستان زندگی مریم و مهدی

نامش مریم است اهل آمل ؛ ۱۲ سال از تولدش می گذرد اما سجلی ندارد تا گواه سن دقیقش باشد و معصومیت از دست رفته اش در آمارها ثبت شود اما می داند که فرزند اول خانواده نا به سامانش است. مددکار جمعیت امام علی (ع) درباره مریم می گوید: پدر مریم قرص مصرف می کند و مادرش معتاد به شیشه است و او از بدو تولد معتادی مادرزاد بود گرچه مادر نا به هنجارش ادعا به ترک او در دروان نوزادی می کند اما پرونده زندگی او پر است از ناخواسته های پر پیچ و خم اجباری، تجربه های زودهنگامش او را پخته تر از هم سن و سال هایش کرده است و پرسه زدن در کوچه و خیابان را به جای بازی با عروسکش، فرا گرفته است. بادکنک زندگی مریم از زمانی به هوا رفت که مجبور شد برای هزینه مواد مادر و پدرش به جای مأمن گرم مدرسه مشغول به کار در زمین کشاورزی شود و با برادر ۵ ساله اش مهدی که آثار شدید کودک آزاری، زخم، سوختگی های متعدد و سوء تغذیه را یدک می کشد در خیابان گدایی کند.

*گدایی دنیای شیرین کودکی

مریم و مهدی به جای شیطنت‌های بچه گانه و جست و خیزهای کودکانه در کنار آغوش گرم خانواده گدایی می‌کنند و به جای غرق در دنیای شیرین خود در بستر محیطی نا امن قد می کشند و غم بزرگ بد سرپرستی را در دل کوچک خود جای می دهند اما زندگی مریم به زمین کشاورزی، چهار راه و چراغ قرمز ختم نمی شود. او شب هنگام خسته از کار روزانه در شبه منزلی ساخته شده از ضایعات، چادر و بلوک سکنی می گزیند. بر طبق گفته های مددکار مریم ، او بارها به خاطر شرایط بد زندگی و نداشتن محبت خانواده فرار کرده و برگشتی به خانه نداشته است و دچار انواع آسیب ها و بزه های اجتماعی شده است و در نهایت تنها راه چاره را برگشتن بر نکبت خانه می داند که نه سرویش بهداشتی دارد و نه آب لوله کشی و بوی نامطبوع اش ملودی حزن انگیز بی رحمی روزگار است.

*به راستی چه باید کرد؟

همیشه و همیشه و همیشه سوال های پاسخ داده نشده ای مانند : عاقبت هزاران کودک رها شده در کوچه و خیابان های کشور که به سن قانونی نرسیده اند و به انواع شغل های حقیرانه گماشته شده اند، چه می شود؟

چه کسی مسئول کودکی از دست رفته کودکان کار است؟ مادر و پدری که صلاحیت سرپرستی ندارند یا سازمان و ارگانی که حمایت مناسبی از کودکان کار و خیابان نمی کنند؟

رو به فزونی است و کودکان معصوم دستخوش تغییراتی در این سال ها بودند که موثر واقع نشده و فقط نگاه خفته برخی از شهروندان و مسئولان از بهترین سال های زندگی کودکانه آنان عبور کرده است.
مرجع : باشگاه خبرنگاران
کد مطلب : ۵۰۴۶۹
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

کلام امیر
لَا غِنَى كَالْعَقْلِ، وَ لَا فَقْرَ كَالْجَهْلِ، وَ لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَبِ، وَ لَا ظَهِيرَ كَالْمُشَاوَرَةِ.

امام(عليه السلام) فرمود: هيچ ثروتى چون عقل، و هيچ فقرى چون نادانى نيست. هيچ ارثى چون ادب، و هيچ پشتيبانى چون مشورت نيست.