۰

کتاب می‌خریم برای داشتن نه خواندن

تاریخ انتشار
سه شنبه ۷ مهر ۱۳۹۴ ساعت ۲۰:۵۱
پائین بودن سرانه مطالعه در میان ایرانی‌ها و مشکلاتی که در این زمینه در عرصه نشر وجود دارد، موضوعی است که همواره مورد توجه صاحبنظران و کارشناسان این حوزه بوده است. با دكتر غلامرضا فدایی از موسسان دانشکده کتابداری و استاد رشته کتابداری و اطلاع‌رسانی دانشگاه تهران و صاحب تالیفاتی مانند «آشنایی با نسخ خطی و آثار كمیاب»، «مدیریت یادنامه‌ها» و «گزیده كتاب‌شناسی توصیفی اسلامی» در این باره به گفتگو نشسته‌ایم.

او معتقد است چالش اصلی که ما در حوزه صنعت نشر با آن رو به رو هستیم، این است که ما عموماً کتاب‌ها را نه لزوماً برای خواندن بلکه بیشتر برای داشتن تهیه می‌کنیم و می‌خریم و این کتاب‌ها معمولاً انبار می‌شوند و به همین خاطر است که دیدگاه ما در نحوه اداره کتابخانه‌ها، بیشتر انبارداری کتاب است تا کتابخوان کردن مردم. مشروح مصاحبه با دکتر فدایی در زیر از نظر می‌گذرد:

* بسیاری از کارشناسان صنعت نشر معتقدند که وضعیت کتاب در خیلی از زمینه‌های مرتبط با آن، نامساعد و بلکه بحرانی است، از همان تالیف گرفته تا انتشار و توزیع و مصرف کتاب. به عنوان یک کتابدار پیشکسوت و استاد حوزه کتابداری و اطلاع‌رسانی، نظر شما در این رابطه چیست؟ آیا شما هم با بیمار بودن پدیده کتاب در جامعه ما موافقید؟

بله من هم معتقدم که کتاب در جامعه ما گرفتار بحران شده است. از یک طرف کتاب‌هایی مورد علاقه مردم تولید نمی‌شود، از طرف دیگر رشد تکنولوژی، اجازه مطرح شدن کتاب کاغذی را محدود کرده است و همچنین آنقدر مشغولیت‌ها در جامعه ما به وجود آمده که این دلمشغولی‌ها به مردم اجازه نمی‌دهد وقت و انرژی برای کتاب بگذارند و خلاصه حق کتاب آنچنان که باید و شاید ادا نمی‌شود.

نشر به معنای عام کلمه مسئله بسیار مهمی است و در جامعه ما هم از دوران مشروطه هم رکن پنجم قانون مملکت به نشر و مطبوعات اختصاص داشت. در قانون اساسی ما هم اصل‌های بیست و سوم تا بیست و پنجم به نشر و مطبوعات و آزادی بیان اختصاص دارد و این نشان می‌دهد که حکومت ما به اصل انتشار و آزادی بیان توجه ویژه‌ای دارد. در بین قالب‌های مختلف نشر هم کتاب، اهمیت مهمتر از همه است چرا که ماندگارتر است و معمولاً حاوی بارِ دانشی است.

متاسفانه در کشورهایی که مدیریت لرزان و ناپایداری دارند، کمتر به اهمیت مسئله کتاب توجه می‌شود و صرفاً در حد پدیده‌ای که در متن جامعه تاثیری ندارد، به آن توجه می‌شود و نهایت حدِ توجه آنها به کتاب، قرار دادن کتاب‌ها در قفسه‌های کتابخانه‌هاست تا اگر روزی روزگاری به آن نیازی شد، سروقتش بروند. در واقع کتاب در اینگونه جوامع، مسئله‌ای ضروری نیست و در متن جامعه و در میان مردم جایی ندارد.

غلامرضا فدایی

* پس به نظر شما وجود کتابخانه‌های متعدد و بزرگ با عناوین زیاد کتاب در نقاط مختلف، لزوماً دلیل توجه آن جامعه به کتاب نیست.

کتابخانه‌های بزرگ می‌تواند مایه تفاخر یک جامعه باشد ولی معلوم نیست آن جامعه، جامعه‌ای فرهنگی هم باشد مگر اینکه آماری داشته باشیم که مردم به این کتابخانه‌ها، زیاد مراجعه می‌کنند. باید بررسی شود که آیا در کشور ما کتابخانه‌ها وظیفه خودشان را انجام می‌دهند یا نه؟ متاسفانه باید گفت کتابخانه‌های ما بیشتر قرائت‌خانه‌اند تا کتابخانه و بیشتر در زمان‌های کنکور و امتحانات از آنها استفاده می‌شود.

* اگر بخواهیم تخصصی‌تر به این مسئله بپردازیم، ارززیابی شما به عنوان یک کتاب‌شناس و عالِم در حوزه کتابداری، از مشکلات مربوط به عرصه نشر کتاب در کشور ما چیست؟

نشر، دو سر دارد؛ یک سر تولید و یک سر توزیع. تولید به مولفان، مترجمان و ویراستاران برمی‌گردد، اینکه چه تولید می‌کنند؟ و توزیع هم به ناشران و موزعین ارتباط پیدا می‌کند. مایلم در اینجا مسئله نشر را با یک تمثیل تبیین کنم؛ تمثیل نشر کتاب با انتشار نور. تابش نور، پایان سیاهی‌هاست و انتشار کتاب هم روشن کننده تیرگی‌ها و آشکار کننده آنهاست. همچنین همانطور که نور فراگیر است و تبعیض نمی‌شناسد، کتاب هم همینگونه است.

باید از خودمان پرسیم نگاهمان به کتاب چیست؟ شاید بسیاری از ما نگاهی قالبی به آن داریم و بیشتر آن را یک شیء می‌دانیم و کمتر وارد مسائل محتوایی مربوط به کتاب می‌شویم. اینکه کتاب چه مشکل یا مشکلاتی را می‌تواند حل کند؟ دنیای ما دنیای اطلاعات و ارتباطات است اما واقعاً چقدر ارتباطات ما بیشتر از قبل شده است؟

با این اطلاعات انبوهی که به آن دست یافته‌ایم، چقدر از مشکلاتمان را توانسته‌ایم حل کنیم یا به موازات افزایش این اطلاعات و تعداد کتاب‌ها، پراکندگی و تشتت و اختلاف‌های ما با هم بیشتر شده است؟ اینها عواملی است که به همان مسئله تولید کتاب برمی‌گردد. اینکه تولیدکننده‌های کتاب و در واقع مولفان و مترجمان کتاب‌ها چه کسانی هستند؟ همچنین باید به مسئله توزیع کتاب توجه کنیم.

* پس شما محور اصلی چالش‌های موجود در عرصه نشر را در دو حلقه اصلی این زنجیره یعنی تولید و توزیع کتاب می‌بینید. حال این سوال را می‌پرسم که شما فکر می‌کنید علت اصلی گریزان بودن مردم از مطالعه و کتاب خواندن چیست؟

من در مبحث موانع به طور مفصل به این موضوع خواهم پرداخت اما فعلاً در موضوع تولید کتاب، باید گفت که مطلوب نهایی تولید کتاب با نیت اعتلای جامعه باید باشد که اگر اینطور باشد، به این معناست که نویسندگان ما هم آدم‌های فرهیخته‌ و باسوادی هستند و هم مخاطبان خود را به خوبی می‌شناسند و هم مسائل آنها را.

مسئله شناسی، امر مهمی است؛ کسی که کتابی می‌نویسد باید برای این سوال‌ها خود که چرا آن را می‌نویسد، برای که می‌نویسند، درباره چه می‌نویسد، می‌خواهد با نوشتن آن کتاب چه مشکلی را حل کند؟ جواب داشته باشد. او باید این سوالات را در مقدمه کتابش هم بیاورد و بگوید که من کتاب را برای این گروه از مخاطب و با این دیدگاه نوشته‌ام و انتظار دارم تا این حد فلان مسئله و مشکل را حل کند و بیشتر از این هم انتظاری از کتابم ندارم.

اگر جامعه، یک جامعه رشدیافته باشد، ناشران هم در آن درجه بندی می‌شوند. بحث دیگر، توزیع است که به واقع به اندازه خودِ تولید مهم است چرا که بدون توزیع، تولید عقیم می‌ماند. توزیع هم باید از زبان مناسبی بهره بگیرد همچنین باید از وسیله مناسبی برای اثربخشی خود استفاده کند. به علاوه باید به دست مخاطب مناسب خود برسد. من بارها دیده‌‌ام که مجلات و یا کتاب‌ها به صورت فله‌ای در اختیار برخی ارگان‌ها قرار می‌گیرند و بعد از مدتی این آثار همانجا انبار می‌شوند و اصلاً توزیعی در کار نیست. زمان مناسب هم برای توزیع یک کالای فرهنگی مثل کتاب بسیار مهم است. قیمت و قالب مناسب و از همه مهمتر بازخورد مناسب، از دیگر مولفه‌هایی است که در اثرگذاری یک کتاب در مخاطب مهم است.

نشر از منظری دیگر دارای دو چرخه است؛ درونی و بیرونی. حلقه اول چرخه بیرونی نشر را مولفان و مترجمان تشکیل می‌دهند. حلقه دوم داوری و ویرایش اثر است. حلقه سوم، نشر کتاب است. حلقه بعدی توزیع است که باید ملاک‌هایی که پیشتر گفتم در این خصوص رعایت شود. در کنار این مسئله بحث تبلیغ و تشویق مطرح می‌شود یعنی بعد از انتشار یک اثر، باید افرادی باشند که آن را تبلیغ و حتی آن را نقد کنند. نقد کتاب از این منظر که افراد را با نقاط قوت و ضعف یک اثر آشنا می‌کند، مسئله مهمی است چون همه افراد فرصت مطالعه همه آثار را ندارند و لذا وجود نقادان در راهنمایی و هدایت جامعه به سمت آثار مطلوب، یک ضرورت است.

در ادامه همه این مباحث، موضوع خواندن و مطالعه کتاب‌ها مطرح می‌شود که در همین زمینه هم یا افراد مستقیماً کتاب را تهیه و مطالعه می‌کننند یا از طریق کتابخانه‌ها به مطالعه آنها می‌پردازند. یعنی تمام زحمات مولف، تدوینگر و ویراستار و ناشر در نهایت به همین نقطه مطالعه ختم می‌شود یعنی اگر همه این مراحل به اینجا منتهی شد که مطالعه ارتقا یابد، توفیق حاصل شده است وگرنه، هیچ موفقیتی به دست نیامده است.

* به نظر شما چرا اینقدر آمارهای متفاوت و گاه متناقض از میزان سرانه مطالعه در کشور داده می‌شود؟

اگرچه این آمارها همواره مقدراشان کم است، اما از آنجا که ما تعریف درستی از مطالعه نداریم، معمولاً آمارهای متفاوتی از مطالعه می‌دهیم. ما خودمان هنور نمی‌دانیم مطالعه به چه کاری گفته می‌شود. امروزه ما به جایی مطالعه کتاب‌ها به سایت‌ها مراجعه می‌کنیم. بالاخره آیا اینها مطالعه هست یا نه؟ البته تفاوت‌هایی در این دو شیوه وجود دارد اما این هم یک روش مطالعه است. البته اگر شما بخواهیم مقاله‌ای اینترنتی را روی سایت بخوانید، این کار سخت تر از آن است که آن را دانلود کنید و به صورت کاغذی بخوانید.

اولین چالشی که ما در حوزه صنعت نشر با آن رو به رو هستیم، این است که ما عموماً کتاب‌ها را نه لزوماً برای خواندن بلکه بیشتر برای داشتن تهیه می‌کنیم و می‌خریم و معمولاً هم انبار می‌شوند. حتی دیدگاه ما در نحوه اداره کتابخانه‌ها، بیشتر انبارداری کتاب است تا کتابخوانی. خریدها بر اساس نیاز صورت نمی‌گیرد. مانع دیگر، مسئله اقتصادی است؛ مردم وقتی مشکلات اقتصادی جدی داشته باشند، طبیعتاً دنبال خواندن نمی‌روند چون می‌دانند که اگر دنبال خواندن هم نروند، به مال و منالشان بهتر می‌رسند.

البته مسئله اقتصادی فقط به معنای فقر اقتصادی نیست؛ برخی افراد به خاطر ثروت‌های آنچنانی و بادآورده‌ای که از راه‌های جدید و نه چندان قانونی به دست آورده‌اند، دیگر خود را حاکم مطلق می‌دانند چه برسد به اینکه خود را نیازمند به مطالعه بدانند. آنها در خیلی از موارد مدرک‌های دانشگاهی را با پول می‌خرند و این چیزی است که هر روز جلوی دانشگاه تهران اتفاق می‌افتد.

یعنی این تصور برایشان به وجود آمده که «پول بده، همه چیز داری». مانع دیگر، به مسائل فرهنگی برمی‌گردد؛ واقعیت این است که در جامعه ما چندان به سند و استنادات بهایی داده نمی‌شود و مثلاً یک نفر که ادعایی را مطرح می‌کند، اصلاً کسی از او نمی‌پرسد که سند این ادعای تو چیست؟ و این حرفی که می‌زنی، بر اساس چه سند و مدرکی است؟ در واقع یک فرهنگ شفاهی حاکم است و هر کس هر چه گفت، معمولاً سریع پذیرفته می‌شود ولی اگر اینگونه نباشد، آن طرف هم مجبور است میزان مطالعه خود را بالا ببرد.

* یعنی راه‌های ترقی در جامعه ما هیچگونه وابستگی به میزان مطالعه افراد ندارد. اگر اینگونه است پس سوال معکوس می‌شود؛ واقعاً در چنین شرایطی، چرا افراد باید کتاب مطالعه کنند؟

بله. بیشتر آنهایی هم که مطالعه‌ای دارند، احیاناً به خاطر وقوفشان در دوران تحصیل علم و دانشجو بودن است. البته این مدرک هم چندان مهم نیست و بیشتر به خاطر خالی بودن عریضه است. افزایش سرانه مطالعه یک عزم ملی نیاز دارد، کمک دولتمردان و نیز مردم و همبستگی آنها را لازم دارد.

مانع دیگری که بر سر راه مطالعه در جامعه ما وجود دارد، به مسائل اعتقادی برمی‌گردد؛ افراد باید به خواندن و نتیجه مثبتی که از این کار می‌گیرند، اعتقاد داشته باشند. همچنین کسانی - به ویژه مسئولان - که دیگران را به مطالعه و خواندن کتاب توصیه می‌کنند، باید خودشان اهل خواندن و مطالعه باشند.

چالش دیگری که در این زمینه وجود دارد، دنیای الکترونیکی است که ما در آن واقع شده‌ایم؛ این ابزارها شمشیرهای دولبه‌ای است که بهره‌مندی از آنها بیشتر به نحوه استفاده ما از آنها و همچنین کسانی که پشت این سیستم‌ها هستند و به آنها سرویس می‌دهند، برمی‌گردد.

از طرف دیگر از آنجا که اعتمادها در جامعه به خصوص میان فرزندان و پدران و مادرانشان کمرنگ و سست شده، گرایش به این ابزارها و شبکه‌های اجتماعی بیشتر شده است. مسئله دیگر فن‌زدگی و توجه بیش از حد به فن و تکنولوژی و بی‌توجهی به محتواست. مشخص نبودن سیاست حاکم بر نشر در کشور، از بین رفتن قداست نشر با چاپ مطالب گاه سخیف و کم‌ارزش، کثرت مطالب و زیاده نویسی و پرگویی در کتاب‌ها و سردرگم شدن مخاطبان میان انبوه این آثار و غلبه نگاه کمی به این حوزه، از دیگر چالش‌هایی است که ما در مسیر افزایش میزان مطالعه در جامعه با آنها رو به رو هستیم.

مرجع : مهر
کد مطلب : ۵۹۷۲۰
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

کلام امیر
لَا غِنَى كَالْعَقْلِ، وَ لَا فَقْرَ كَالْجَهْلِ، وَ لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَبِ، وَ لَا ظَهِيرَ كَالْمُشَاوَرَةِ.

امام(عليه السلام) فرمود: هيچ ثروتى چون عقل، و هيچ فقرى چون نادانى نيست. هيچ ارثى چون ادب، و هيچ پشتيبانى چون مشورت نيست.