۳

نقد فیلم «آخرین بار کی سحر را دیدی؟»/ داستان جنایی در خدمت پیام اجتماعی

تاریخ انتشار
شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۰۹:۱۰
نقد فیلم «آخرین بار کی سحر را دیدی؟»/ داستان جنایی در خدمت پیام اجتماعی
مشخصات فیلم آخرین بار کی سحر را دیدی؟
کارگردان: فرزاد مؤتمن ــ تهیه‌کننده: فرزاد مؤتمن و سعید عصمتی ــ نویسنده: امیر عربی ــ دستيار كارگردان و برنامه ریز: منصور ميرشكاری ــ فیلم‌برداری: بهرام بدخشانی و مرتضی غفوری ــ تدوین: ژیلا ایپکچی ــ طراح چهره پردازی: میشا جودت ــ منشی صحنه: سعيده دليريان ــ بازیگران: فریبرز عرب‌نیا (در نقش سرگرد سعید)، سیامک صفری (در نقش پرویز)، ژاله صامتی (در نقش مادر سحر)، آتیلا پسیانی (در نقش آشفته)، محمدرضا غفاری (در نقش کسری)، امیرحسین فتحی (در نقش سهراب) علیرضا ثانی فر (در نقش یحیی) بهاران بنی احمدی (در نقش مبینا) اناهیتا درگاهی (در نقش کتی)  و ... 
خلاصه داستان فیلم آخرین بار کی سحر را دیدی؟
دختری به نام «سحر» که از خانواده ای حاشیه نشین و سطح پایین در تهران است، یک شب به خانه بازنمی گردد. مادرش در پی او به کلانتری می رود و ناپدید شدن او را گزارش می دهد. در همان روز جسد دختری که مشخصاتش با مشخصات سحر شباهت دارد، پیدا می شود. پدر و مادر سحر برای شناسایی جسد فرا خوانده می شوند اما مشخص می شود که جنازه متعلق به فرد دیگری است. «سرگرد سعید» که مسئول پرونده دختر مقتول است، پرونده گم شدن سحر را نیز برعهده می گیرد و ... 
نقد فیلم آخرین بار کی سحر را دیدی؟ 
فرزاد مؤتمن در آخرین اثر خود با طرح قصه ای معمایی، به سراغ شخصیت هایی رفته است که هرکدام نماینده قشری از مردم جامعه امروز ما هستند. فیلم جدید او را می توان یک درام اجتماعی با تمی معمایی ــ جنایی دانست که بررسی برخی معضلات و مشکلات اجتماعی بوضوح در آن دیده می شود.
مهمترین موضوعی که فیلم ــ چه با کنایه و چه صراحتاً ــ روی آن تاکید می کند توجه افراطی و نامعقول مردم جامعه به "حرف دیگران" است؛ گفته های بی پایه واساسی که توجه به آنها می تواند فجایعی همچون "قتل نفس" را موجب گردد و یا انگیزه ازدواج اجباری، طلاق، مهاجرت یا فرار به خارج از کشور شود.
پدر سحر («پرویز» با بازی سیامک صفری) که یک راننده کامیون است با شوهر دادن اجباری او سعی کرده است که به زعم خویش جلوی رفتارهای نابهنجار و حرف های مردم را بگیرد. اما حرف مردم و قضاوت بر پایه شنیده ها، وضع را برای دختری که می خواهد زندگی اش را سر و سامانی دوباره بخشد سخت می کند تا جایی که دختر سعادت خود را در خیال سفر به کشورهای دیگر جستجو می کند.
مؤتمن در این فیلم به قضاوت کردن بر اساس شنیده ها اعتراض می کند. بسیار اتفاق می افتد آنچه شنیده می شود فاصله زیادی با حقیقت دارد و حتی گاهی تکیه بر این شنیده ها زندگی دیگران را از بین می برد. این همان چیزی است که در فرهنگ دینی ما با عناوینی همچون "غیبت"، "تهمت" و "نمامی" بشدت از آن نهی شده و رفتار متضاد آن توصیه گردیده است؛ آنچنان که امام محمد باقر علیه السلام فرمود: قولوا لِلنّاسِ اَحسنَ ما تُحِبُّونَ اَن یُقالَ لَکم؛ بهترین چیزی را که دوست دارید درباره شما بگویند ، درباره مردم بگویید.
توجه به حرف مردم در این فیلم طعنه ای به مخاطب نیز هست. تماشاچی فیلم، با سحر براساس شنیده ها آشنا می شود؛ اما اینکه چه مقدار از حرفهایی که درباره سحر گفته شد قابل قبول است بر می گردد به اینکه مخاطب چه مقدار به شنیده های دیگران اهمیت دهد. مؤتمن در این فیلم به زیبایی مخاطب را در چنین حالتی قرار می دهد و او را می آزماید.
از دیگر نکاتی که در فیلم اخیر موتمن به چشم می خورد، نمایش چهره مقتدر و خوبی از پلیس است. علیرغم اینکه پرویز اعتقاد چندانی به کارایی پلیس ندارد، اما سیر فیلم به سمتی هدایت می شود که در نهایت پلیس با توانایی و ذکاوت خود موفق به حل پرونده سحر و دختر مقتول دیگر می شود.
نکته دیگری که در فیلم وجود دارد و به نظر می رسد یکی از دغدغه های مهم کارگردان است، "چالش کارآمدی قانون" است. مسئول خوابگاه دانشجویی طبق قانون از ورود دانشجوی دختری که پس از ساعت خاموشی به خوابگاه آمده، جلوگیری می کند. این امر باعث آوارگی دختر در خیابان ها و در نهایت قتل او می شود. این مسئله حتی فریاد سرگرد که خود مجری قانون است را نیز در می آورد. اما در همین حال، شخصی مثل آشفته (با بازی آتیلا پسیانی) که نفوذ و ثروت زیادی دارد، براحتی می تواند قانون را با خواسته خود هماهنگ و همسو کند. در این فیلم قانون، عاجز از حفظ جان انسان و جلوگیری از سوءاستفاده افراد خاص است. اگر قانون نتواند این دو وظیفه که از مهمترین وظایف آن به شمار می رود را انجام دهد، چه فایده ای دارد؟ اگر قانون برای همه نباشد و فقط بتواند مانع افراد ضعیف جامعه باشد، چه ارزشی دارد؟ اینها سؤالات مهمی است که در فیلم "آخرین بار کی سحر را دیدی؟" مطرح می شود.
از دیگر مسائل مطرح شده در فیلم، معضل بزرگ دیگری در جامعه امروز یعنی "عادی شدن روابط دوستی دختر و پسر نامحرم" است. اما متأسفانه فیلم این روابط را محکوم نمی کند؛ بلکه با جمله «مگر هرکی با یه پسری می گرده بدکاره است؟» موضع خود را نسبت به این مسئله روشن و آن را توجیه می کند. غافل از اینکه بسیاری از ناهنجاری های جوانان از همین امر آغاز می شود.
علاوه بر همه اینها بررسی شخصیت های فیلم نیز نکاتی را به ما می فهماند؛ پرویز شخصی است که بیشتر عمرش در جاده ها سپری شده است. فردی با تفکر قدیمی که غیرت او بیش از آنکه عقلش را به کار بیندازد و در خدمت دینش قرار بگیرد، خشم او را به جوشش می آورد. او با واکنش های پرخاشگرانه خود نه تنها مشکلی را حل نمی کند بلکه مشکل ساز هم می شود. با این حال بودن و نبودن او در کنار خانواده تاثیر زیادی روی فرزندان او داشته است. «سهراب» بشدت تحت تاثیر تفکرات و رفتار پدرش است و برای او نیز همانند پدرش، حرف مردم در درجه اول اهمیت قرار دارد و همچون پدرش سیگار می کشد.
سهراب مانند پدرش به جای رفتار منطقی به اعمال خشونت آمیز روی می آورد. به نظر می رسد مؤتمن با نشان دادن چنین شخصیتی ازپدر خانواده، به ناکارآمدی نظام پدرسالار طعنه می زند. اما مدیریت زنانه و مادرانه نیز کارآمدی چندانی ندارد. پدر خانواده به علت مشغله کاری اکثر وقتش را در بیرون خانه گذرانده است؛ بنابراین مادر خانواده نقش بیشتری در تربیت و مدیریت فرزندانش داشته است. با این وجود، مدیریت مادر گرچه کارآمدتر و بهتر بوده اما باز هم نتوانسته در حد مطلوب ظاهر شود. چرا که والدین باید با یکدیگر و به کمک هم وظیفه تربیت فرزندان را به عهده بگیرند و هریک به تنهایی قادر به این کار نخواهند بود.
بررسی نقش شخصیت های زن فیلم نکات مهمی را متوجه مخاطب می کند. سحر دختری است که از موقعیت اجتماعی خود ناراضی است و با پوشش ناهنجارش سعی دارد این نارضایتی را ابراز کند. در مقابل یک خانم ستوان (با بازی بهاران بنی احمدی) با پوششی مناسب پا به پای همکاران مردش با ناهنجاریها مبارزه می کند.
کشته شدن و قربانی بودن زنان در فیلم نیز شاید بیانگر تداوم مظلومیت و ناامنی زنان در جامعه انسانی مدرن باشد. 
فیلم دو داستان دارد: داستان گم شدن سحر و داستان کشته شدن یک دختر دیگر. داستان دوم بر گرفته از یک حادثه تلخ واقعی است که چندی پیش در تهران اتفاق افتاد. این دو داستان در کنار هم روایت می شوند و در نقاطی به هم ربط پیدا می کنند. ابتدای فیلم در مقایسه با نیمه پایانی جذابیت بیشتری دارد؛ اما هرچه گره گشایی بیشتری انجام می شود داستان پراکنده تر می گردد.
اما فیلم بیش از آن که داستان محور باشد، "پیام محور" است. پیام های اجتماعی شایسته فیلم، قصه آن را تحت الشعاع قرار داده و از جذابیت داستان کم می کند. مثلاً به تصویر کشیدن کارخانه مشروب سازی یا گفتگو با شوهر سابق سحر، بیشتر در خدمت پیام فیلم است تا داستان آن. شاید اگر کارگردان به جذابیت قصه بیش از القای پیام توجه می کرد، نه تنها فیلم دچار شعارزدگی نمی شد بلکه تاثیربیشتری روی مخاطب داشت.
بازیگران فیلم، بازی خوبی در این فیلم سینمایی از خود نشان داده اند. در این میان شاید بتوان گفت «سیامک صفری» اجرای بهتری نسبت به بقیه دارد. گریم مناسب شخصیت ها نیز بخوبی در خدمت داستان قرار می گیرد.
در مجموع می توان گفت که فرزاد مؤتمن عملکرد خوبی در این فیلم داشته و محصول مفیدی به عرصه هنری کشور تقدیم کرده است.

به قلم: سعید گرامی
 
مرجع : ابنا
کد مطلب : ۷۰۷۸۰
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

کلام امیر
لَا غِنَى كَالْعَقْلِ، وَ لَا فَقْرَ كَالْجَهْلِ، وَ لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَبِ، وَ لَا ظَهِيرَ كَالْمُشَاوَرَةِ.

امام(عليه السلام) فرمود: هيچ ثروتى چون عقل، و هيچ فقرى چون نادانى نيست. هيچ ارثى چون ادب، و هيچ پشتيبانى چون مشورت نيست.