فریدون مجلسی در گفت و گو با «عصر تعادل»
ایران می تواند آمریکا را از عربستان دور کند
تاریخ انتشار
سه شنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۵:۴۵
عصرتعادل ـ آيت وکيليان: ترديدي در اين مسئله نيست که تحرکات کنوني در خاورميانه متأثر از رابطه ايران و عربستان است. در اين ميان سفر چندي پيش باراک اوباما به ریاض برای شرکت در نشست «شورای همکاری خلیج فارس GCC، در روزهایی انجام شد که محمدجواد ظریف وزیر خارجه کشورمان به نیویورک سفر کرده بود و مشغول مذاکره با همتای آمریکاییاش در مورد روند اجرای برجام و چالشهای آن بود اوباما هم در واشنگتن و هم در ریاض نسبت به مباحثی که در خصوص شناسایی نقش عربستان سعودی در حوادث یازدهم سپتامبر در جریان بود، واکنش نشان داد. او که در واشنگتن سخن از وتوی طرحهای احتمالی در کنگره به میان آورده بود، در ریاض پا را فراتر گذاشت و از لزوم «کنترل ایران در منطقه» سخن گفت. آمريکا رفتار دوگانهاي را در مورد عربستان و ايران اتخاذ کرده است، در اين رفتار دوگانه ميل به عربستان بيشتر است. ظاهراً پولهاي پادشاه سعودي کار خود را کرده ؛ اصولاً آمريکا به دليل اين مسئله نميتواند برخلاف ميل رياض عمل کند. چرایی اتخاذ چنین موضعی از سوی اوباما را با دیپلمات پیشین و تحلیلگر سیاست خارجی، دکتر فریدون مجلسی را مورد تحليل و بررسي قرار دادهايم.
رابطه آمريکا و عربستان را در شرايط فعلي چگونه ارزيابي ميکنيد؟ آيا ميتوان گفت که قدرت منطقهاي ايران بر پولهاي رياض چربش یافته است؟
اختلاف بین این دو کشور اصولی است و نباید آن را سطحی پنداشت. همه میدانیم آمریکا در جنگ سردی که به تدریج در حال گرم شدن بود، گروههای تندروی عرب را علیه شوروی در افغانستان به کار گرفت. اما پس از فروپاشی شوروی، این گروهها به سان ویروسی رو به گسترش نهادند و خود تبدیل به معضلی منطقهای و در نهایت جهانی شدند. القاعده و طالبان از سوی عربستان سعودی و پاکستان و با حمایت آمریکا به وجود آمدند. پس از پایان جنگ سرد، این دو کشور به حمایت خود از این گروههای تروریستی ادامه دادند. گاهی شنیده میشود برخی میگویند این هم با چراغ سبز آمریکا بوده است. اما به اعتقاد من، آمریکا برای حمله یا دخالت در کشوری نیاز به این توجیهات ندارد. لذا، در شرایط پس از جنگ سرد به خصوص عربستان سعودی ابتکار عمل را برای حمایت از این گروهها و در راه رسیدن به اهداف منطقهای خود، در دست گرفت.
رئيس جمهوري آمريکا در سفري که به رياض داشت از «کنترل برخی رفتارهاي» ايران سخن به ميان آورد، فکر ميکنيد اين رفتار آمريکاييها موضعی تاکتیکی بود یا ناشی از سیاست راهبردی آمریکا در منطقه است؟
ایران اگر بخواهد فراتر از توانمندیهای خود اقدامی کند ممکن است دیگران را در منطقه علیه خود بشوراند. ابتدا، این را بگویم که مشکل ساختاری عربستان سعودی این است که حکومت به شدت مرتجعی است، آنهم در جامعهای که در تلاش برای تطابق خود با شرایط و نیازهای قرن بیستویکم است. بر خلاف تصور اغلب ما، بخشی از شهروندان عربستان سعودی بسیار پیشرو هستند و در طی سالیان اخیر کوشیدهاند از طریق ارتباطات گستره با جامعه جهانی، جامعه عربستان را دچار تحول عمیق کنند. آنها خواهان تغییرات سیاسی و به نوعی به دنبال تأسیس جمهوریت در صحرای حجاز هستند. گروه دیگر اما دقیقاً در خلاف این جهت حرکت میکنند و به تحولات سریع جهان و جامعه عربستان واکنش نشان میدهند. اینها با اطلاعات سطحی که از دین دارند به سرعت جذب گروههای تروریستی سلفی و وهابی میشوند. به نظر من، گروه نخست روز به روز رو به گسترش است. عمدهترین دلیل خصومت رو به گسترش سعودیها نسبت به ایران و اتخاذ مواضع ضد ایرانی و تحرکات نظامی در منطقه این است. اینها به دنبال انحراف افکار عمومی جامعه عربستان از تحولات داخلی به سمت دشمن خارجی هستند. سعودیها برای جان به در بردن از سیل رو به گسترش مطالبات آزادیخواهانه جامعه خود باید سایه تهدیدی خارجی را بر سر مردم عربستان نگه دارند و برای این منظور چه کشوری بهتر از ایران!
در مباحث داخلی آمریکا این جمهوریخواهان هستند که به دنبال مطرح کردن مسئولیت آلسعود و گروههای وابسته به آن در این حوادث تروریستی هستند و در نقطه مقابل، اوبامای دموکرات در برابر این اقدامات مقاومت میکند و در مقام دفاع از عربستان سعودی بر میآید. علت این چرخشها چیست؟
در اینجا، باید به چند نکته اشاره کرد؛ اینکه این هیولایی که با تجهیزات آمریکایی شکل گرفته است و امروزه شاهد استفاده آن در برابر مردم یمن هستیم، ممکن است در اختیار جریانهای تندروی عربستان قرار گیرد و همانطور که پیشتر هم اشاره کردم احتمال آن بالاست. لذا، در آمریکا احتمال استفاده از این تجهیزات نظامی بسیار پیشرفته علیه اهداف آمریکا در منطقه و به خصوص اسرائیل، نگرانیهای بسیاری به همراه داشته است. حتی ممکن است تحولاتی در داخل حکومت آلسعود هم منجر به این مسئله شود.
دوم مسئله نفت است. با توجه به سرمایهگذاری آمریکا برای بهرهبرداری از نفت «شل» به خصوص جمهوریخواهان و شرکتهای نفتی که رابطه خوبی با این طیف سیاسی دارند دیگر خیلی به نفت سعودیها دلبسته نیستند. از سوی دیگر هم ترس گسترده علیه تروریسم و «سلفیگری» که نگاهها را در جامعه متوجه عربستان سعودی کرده، جمهوریخواهان را به صرافت انداخته است تا در مباحث انتخاباتی از آن با حداکثر ظرفیت، بهرهبرداری کنند، چرا که ریشههای اصلی یازدهم سپتامبر خشک نشده و احساسات آمریکاییها هنوز جریحهدار هست. اما، این طرف ماجرا باراک اوباما، در چند ماه باقیمانده از دوره ریاستجمهوریاش تمایلی به دست و پنجه نرم کردن با بحرانی تازه را ندارد. شریک مناسبی هم در منطقه ندارد و میداند در ایران هنوز سیاستها نسبت به آمریکا دوستانه نیست. اما فراتر از این، فشار جمهوریخواهان به شناسایی نقش عربستان در حملات تروریستی یازدهم سپتامبر نیز تنها مقطعی و تاکتیکی نیست و رگههای راهبردی دارد. البته، اینها هنوز بر سر کار نیستند و باید دید در عمل، این سیاست تازه چگونه محک میخورد. این احتمال میرود که جمهوریخواهان پس از به دست گرفتن سکان هدایت دولت آمریکا، همچنان از عربستان سعودی به عنوان ابزاری برای اعمال فشار به ایران استفاده کنند.
آیا محتمل است که سطح تنش بین عربستان و آمریکا به خصوص پس از انتخابات ریاستجمهوری پیش رو به حدی رسد که آمریکا را ناچار به انتخاب بین ایران و عربستان سعودی کند؟
از نظر آمریکاییها ایران گزینه «مشکوک» است و آنها مایل به ریسک در این زمینه نیستند. به خصوص با حرکاتی که این اواخر هم شاهد آن بودیم. ریسک آمریکا برای دوری از عربستان سعودی به نفع ایران بالاتر هم میرود؛ برای نمونه، همین شعارنویسیهای روی موشکها و مسائل دیگر. اما در عین حال، معتقدم اگر در سمت ایران نشانههای مثبتی به طرف مقابل فرستاده شود، روشن است که برای آمریکا بهتر است که از عربستان سعودی با این شرایط اجتماعی-سیاسی و شیوه حکمرانی و حمایتهای مستقیم و غیرمستقیم از تروریسم سلفی، فاصله گیرد.
رابطه آمريکا و عربستان را در شرايط فعلي چگونه ارزيابي ميکنيد؟ آيا ميتوان گفت که قدرت منطقهاي ايران بر پولهاي رياض چربش یافته است؟
اختلاف بین این دو کشور اصولی است و نباید آن را سطحی پنداشت. همه میدانیم آمریکا در جنگ سردی که به تدریج در حال گرم شدن بود، گروههای تندروی عرب را علیه شوروی در افغانستان به کار گرفت. اما پس از فروپاشی شوروی، این گروهها به سان ویروسی رو به گسترش نهادند و خود تبدیل به معضلی منطقهای و در نهایت جهانی شدند. القاعده و طالبان از سوی عربستان سعودی و پاکستان و با حمایت آمریکا به وجود آمدند. پس از پایان جنگ سرد، این دو کشور به حمایت خود از این گروههای تروریستی ادامه دادند. گاهی شنیده میشود برخی میگویند این هم با چراغ سبز آمریکا بوده است. اما به اعتقاد من، آمریکا برای حمله یا دخالت در کشوری نیاز به این توجیهات ندارد. لذا، در شرایط پس از جنگ سرد به خصوص عربستان سعودی ابتکار عمل را برای حمایت از این گروهها و در راه رسیدن به اهداف منطقهای خود، در دست گرفت.
رئيس جمهوري آمريکا در سفري که به رياض داشت از «کنترل برخی رفتارهاي» ايران سخن به ميان آورد، فکر ميکنيد اين رفتار آمريکاييها موضعی تاکتیکی بود یا ناشی از سیاست راهبردی آمریکا در منطقه است؟
ایران اگر بخواهد فراتر از توانمندیهای خود اقدامی کند ممکن است دیگران را در منطقه علیه خود بشوراند. ابتدا، این را بگویم که مشکل ساختاری عربستان سعودی این است که حکومت به شدت مرتجعی است، آنهم در جامعهای که در تلاش برای تطابق خود با شرایط و نیازهای قرن بیستویکم است. بر خلاف تصور اغلب ما، بخشی از شهروندان عربستان سعودی بسیار پیشرو هستند و در طی سالیان اخیر کوشیدهاند از طریق ارتباطات گستره با جامعه جهانی، جامعه عربستان را دچار تحول عمیق کنند. آنها خواهان تغییرات سیاسی و به نوعی به دنبال تأسیس جمهوریت در صحرای حجاز هستند. گروه دیگر اما دقیقاً در خلاف این جهت حرکت میکنند و به تحولات سریع جهان و جامعه عربستان واکنش نشان میدهند. اینها با اطلاعات سطحی که از دین دارند به سرعت جذب گروههای تروریستی سلفی و وهابی میشوند. به نظر من، گروه نخست روز به روز رو به گسترش است. عمدهترین دلیل خصومت رو به گسترش سعودیها نسبت به ایران و اتخاذ مواضع ضد ایرانی و تحرکات نظامی در منطقه این است. اینها به دنبال انحراف افکار عمومی جامعه عربستان از تحولات داخلی به سمت دشمن خارجی هستند. سعودیها برای جان به در بردن از سیل رو به گسترش مطالبات آزادیخواهانه جامعه خود باید سایه تهدیدی خارجی را بر سر مردم عربستان نگه دارند و برای این منظور چه کشوری بهتر از ایران!
در مباحث داخلی آمریکا این جمهوریخواهان هستند که به دنبال مطرح کردن مسئولیت آلسعود و گروههای وابسته به آن در این حوادث تروریستی هستند و در نقطه مقابل، اوبامای دموکرات در برابر این اقدامات مقاومت میکند و در مقام دفاع از عربستان سعودی بر میآید. علت این چرخشها چیست؟
در اینجا، باید به چند نکته اشاره کرد؛ اینکه این هیولایی که با تجهیزات آمریکایی شکل گرفته است و امروزه شاهد استفاده آن در برابر مردم یمن هستیم، ممکن است در اختیار جریانهای تندروی عربستان قرار گیرد و همانطور که پیشتر هم اشاره کردم احتمال آن بالاست. لذا، در آمریکا احتمال استفاده از این تجهیزات نظامی بسیار پیشرفته علیه اهداف آمریکا در منطقه و به خصوص اسرائیل، نگرانیهای بسیاری به همراه داشته است. حتی ممکن است تحولاتی در داخل حکومت آلسعود هم منجر به این مسئله شود.
دوم مسئله نفت است. با توجه به سرمایهگذاری آمریکا برای بهرهبرداری از نفت «شل» به خصوص جمهوریخواهان و شرکتهای نفتی که رابطه خوبی با این طیف سیاسی دارند دیگر خیلی به نفت سعودیها دلبسته نیستند. از سوی دیگر هم ترس گسترده علیه تروریسم و «سلفیگری» که نگاهها را در جامعه متوجه عربستان سعودی کرده، جمهوریخواهان را به صرافت انداخته است تا در مباحث انتخاباتی از آن با حداکثر ظرفیت، بهرهبرداری کنند، چرا که ریشههای اصلی یازدهم سپتامبر خشک نشده و احساسات آمریکاییها هنوز جریحهدار هست. اما، این طرف ماجرا باراک اوباما، در چند ماه باقیمانده از دوره ریاستجمهوریاش تمایلی به دست و پنجه نرم کردن با بحرانی تازه را ندارد. شریک مناسبی هم در منطقه ندارد و میداند در ایران هنوز سیاستها نسبت به آمریکا دوستانه نیست. اما فراتر از این، فشار جمهوریخواهان به شناسایی نقش عربستان در حملات تروریستی یازدهم سپتامبر نیز تنها مقطعی و تاکتیکی نیست و رگههای راهبردی دارد. البته، اینها هنوز بر سر کار نیستند و باید دید در عمل، این سیاست تازه چگونه محک میخورد. این احتمال میرود که جمهوریخواهان پس از به دست گرفتن سکان هدایت دولت آمریکا، همچنان از عربستان سعودی به عنوان ابزاری برای اعمال فشار به ایران استفاده کنند.
آیا محتمل است که سطح تنش بین عربستان و آمریکا به خصوص پس از انتخابات ریاستجمهوری پیش رو به حدی رسد که آمریکا را ناچار به انتخاب بین ایران و عربستان سعودی کند؟
از نظر آمریکاییها ایران گزینه «مشکوک» است و آنها مایل به ریسک در این زمینه نیستند. به خصوص با حرکاتی که این اواخر هم شاهد آن بودیم. ریسک آمریکا برای دوری از عربستان سعودی به نفع ایران بالاتر هم میرود؛ برای نمونه، همین شعارنویسیهای روی موشکها و مسائل دیگر. اما در عین حال، معتقدم اگر در سمت ایران نشانههای مثبتی به طرف مقابل فرستاده شود، روشن است که برای آمریکا بهتر است که از عربستان سعودی با این شرایط اجتماعی-سیاسی و شیوه حکمرانی و حمایتهای مستقیم و غیرمستقیم از تروریسم سلفی، فاصله گیرد.