امروز و فردای اصلاح طلبان در گفت و گو با کسری نوری
اصلاحطلبان نیاز مبرمی به بازسازی راههای پیوستگی با جامعه دارند
تاریخ انتشار
سه شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۷:۱۷
کسری نوری، سردبیر روزنامه شهروند و روزنامه نگار صاحب نام کشور در گفت و گو با عصر تعادل می گوید: بیایید اول این را بپذیریم که در این انتخابات مردم به اشخاص و اسامی رأی ندادند. نباید سطح توقعات را از این لیست بالا ببریم. بسیاری از این افراد حتی برای کنشگران سیاسی جامعه هم ناشناخته بودند. به هر حال همه میدانیم که زمینه برای همه مطالبات ما در بستن لیست امید فراهم نبود. تصور میکنم از این پس رهبران جریان اصلاحطلبی، نخبگان و رسانهها وظیفه دارند تا مراقبت کنند چهرههایی که با استفاده از تابلوی امید وارد مجلس شدند از اصول کلی جریان اصلاحطلبی و اعتدال تخطی نکنند. حال اگر کسی ظرفیت تبدیل شدن به ژنرال را داشت که فبها! در غیر اینصورت باید مراقب بود تا سرباز خوبی باشد.
***
عصر تعادل - آیت وکیلیان- مهم ترین تحول در انتخابات اخیر پارلمان در ایران را باید در تغییر آرایش سیاسی و حزبی درون این مجلس قلمداد کرد؛ انتخاباتی که در آن سویه های دموکراتیک اگرچه بصورتی نسبی نمایان بود؛ تأثیر و دخالت مستقیم احزاب و گروه های سیاسی در این انتخابات مشهود بود. برآیند همین مسئله، جابه جایی جریانات سیاسی و نقش محوری افراد حزبی در سازوکار انتخابات بود. بازیگردانی احزاب سیاسی به کنش های درون پارلمانی نیز سرایت پیدا کرده و فراکسیون ها فعالیت های خود را بر این اساس و پایه طرح ریزی می کنند. اگرچه در اردوگاه اصول گرایی ما با تشتت و واگرایی سیاسی بین احزاب آنها روبه رو هستیم، اما اصلاح طلبان هم آن انسجام سال های گذشته در بازیگردانی تشکیلاتی را ندارند. موردی که «کسری نوری» سردبیر روزنامه «شهروند» و تحلیلگر مسائل ایران نیز آن را تأیید کرد. نوری معتقد است؛ مشکلات ساختاری که بدنه اصلاح طلبی متأثر از حوادث 88 با آن دسته و پنجه نرم کرد، هنوز نتوانسته قامت خمیده خود را راست کند. گفت و گوی «عصر تعادل» را با این روزنامه نگار مطرح ایران می خوانید:
ـ آیا حالا میتوان از آتوریته اصلاحطلبی یا دورانی سخن گفت که در آن اصلاحطلبان بر مناسبات و معادلات سیاسی کشور استیلا پیدا کردهاند؟
خیر، حداقل در کوتاه مدت چنین باوری ندارم. فراموش نکنیم که تنگناها و محدودیتهای تحمیل شده به اصلاحطلبان در سالهای پس از 88، ساختار تشکیلاتی و ارتباطی آنها را به شدت با مشکل مواجه کرد. حداقل پیوند میان نهادهای سیاسی اصلاحطلبان با پیکره جامعه که همواره بزرگترین و موثرترین ابزار چانهزنی اصلاحطلبان بود تا حدودی کمرمق شده است. به نظرم اصلاحطلبان برای رسیدن به یک اجماع درباره چگونگی ترمیم آسیبهایی که متحمل شدند و به دست آوردن یک نقشه راه موثر برای پررنگ کردن شاخصههای هویتی خود نیازمند زمان و کار جدیتری هستند. معتتقدم که اصلاحطلبان انتخابات اخیر را باید یک نقطه شروع در این جهت تلقی کنند نه نقطه پایان.
وضعیت اصلاحطلبان را با پشت سر گذاشتن انتخابات مجلس با تأسی از نتایج بدست آمده چگونه ارزیابی میکنید، آیا این جریان سیاسی با تمرکز بر گرانیگاه و پشتوانه اجتماعی که دارد، به سیاستورزی متعارف رجعت خواهد داشت؟
همانطور که عرض کردم اصلاحطلبان نیاز مبرمی به بازسازی راههای پیوستگی با جامعه دارند. آنچه در انتخابات مجلس دهم رخ داد گام مهم و ارزشمندی برای بازگرداندن نهادهای کشور به موقعیت نسبتاً قابل قبول گذشته و تعادل بود، اما فراموش نکنیم که گرانیگاه جریان اصلاحطلبی حرکتهایی بود که فرایند دموکراتیزاسیون را در جامعه تقویت میکرد. اکنون اصلاحطلبان با شرایطی مواجهاند که جامعه مدنی به اغما رفته است، مردم غرق در مشکلات اقتصادیاند، نظامهای اجتماعی در معرض فروپاشی و آسیبهای خطرناک قرار دارند، طبیعی است در چنین شرایطی اصلاحطلبان برای تبدیل شدن به قدرت فائقه با مشکلات جدی مواجهاند؛ زیرا قدرت آنها مستظهر به همین جامعه مدنی بود که این روزها حالش اصلاً خوب نیست.
در شرایط فعلی اردوگاه اصلاحطلبی توانسته به سازماندهی مجدد نیروهای خود بپردازد، فکر میکنید این بازیابی (بازآفرینی) قدرت گذشته میتواند اصلاحطلبان را به قدرت فائقه خود برگرداند؟
درباره این پرسش شما کمی تحفظ دارم؛ راستش من خیلی باور ندارم که اردوگاه اصلاحطلبی با این قاطعیتی که شما میگویید توانسته به سازماندهی مجدد نیروهای خود بپردازد. به نظرم اصلاحطلبان در ابتدا باید درک و تعریف درستی از موقعیت جامعه کنونی ایران با همه تغییرات پدید آمده در آن پیدا کنند تا بتوانند براساس یک دکترین اصولی و منطقی به سازماندهی خود بپردازند.
نمایندگانی که با پرچم لیست امید به پارلمان راه یافتهاند را در کانتکس اردوگاه اصلاحطلبی چگونه ارزیابی میکنید، آیا این نیروهای کمتر شناخته شده و پرانرژی توانستهاند آلترناتیو یا بازیگر نقشی باشند که قرار بود نیروها و ژنرالهای اصلی اصلاحطلب آن را بازی کنند؟
بیایید اول این را بپذیریم که در این انتخابات مردم به اشخاص و اسامی رأی ندادند. نباید سطح توقعات را از این لیست بالا ببریم. بسیاری از این افراد حتی برای کنشگران سیاسی جامعه هم ناشناخته بودند. به هر حال همه میدانیم که زمینه برای همه مطالبات ما در بستن لیست امید فراهم نبود. تصور میکنم از این پس رهبران جریان اصلاحطلبی، نخبگان و رسانهها وظیفه دارند تا مراقبت کنند چهرههایی که با استفاده از تابلوی امید وارد مجلس شدند از اصول کلی جریان اصلاحطلبی و اعتدال تخطی نکنند. حال اگر کسی ظرفیت تبدیل شدن به ژنرال را داشت که فبها! در غیر اینصورت باید مراقب بود تا سرباز خوبی باشد.
با تداوم ریاست لاریجانی بر مجلس موافق بوديد يا اينکه اين کرسي بايد به سرليست اصلاحطلبان واگذار ميشد، نظر شما در اين مورد چيست؟
طبیعی است که به عنوان یک اصلاحطلب ایدهآل برایم این بود که فضای عمومی مجلس و عرصه سیاسی کشور به گونهای بود که دکتر عارف رئیس مجلس میشد.
تحلیلهایی که در مورد ریاست مجلس تا به امروز صورتبندی شده را در دو مورد میتوان تبیین و تحلیل کرد؛ برخی از این تحلیلها از موضع تحلیلهای رایج و متعارف سیاسی است و برخی دیگر از موضع سیاستمدارانه ناظر بر یک تحلیل راهبردی است. تحلیلهای رایج و متعارف به صورت شتابزده طرح شده که در آن جانبداری از ریاست عارف بود، از آن سوی تحلیلهایی که از زبان سیاستمداران مطرح شدهاند، ناظر بر تداوم راهبرد «ائتلافی» است که از سال 92 آغاز شده که اثربخش بوده و نتیجه لازم هم دربر داشته است؛ فکر میکنید، گسست از این راهبرد (راهبردی که با تداوم ریاست لاریجانی همراه شد) میتواند مواضع کلیت اصلاحطلبی را با خطر مواجه کند یا کل پروسه را دچار توقف یا انحراف کند؟
باید بگویم برای ریاست دکتر عارف کوششی یک سویه صورت گرفت که این اشتباه بود. به هر حال اصلاحطلبان باید از مجرای ریاست مجلس عبور کنند و تمام توان خود را بر تداوم فرایندی متمرکز کنند که انتخابات مجلس بر آن اساس شکل گرفت. نباید تصور کنیم که پایان انتخابات یا عدم توفیق در تصاحب جایگاه ریاست مجلس به منزله پایان یا شکست فرایندی است که منجر به پیروزی در انتخابات مجلس شد. شاید بشود گفت در عدم توفیق عارف در انتخابات رئیس مجلس خیری هم نهفته بود؛ زیرا چه بسا که بار مسئولیتی بر دوش اصلاحطلبان قرار میگرفت که ابزار لازم را برای اجرایش نداشتند و از دیگر سو سقف مطالبات از آنان را هم به حدی بالا میبرد که با توجه به تناسب نداشتن مسئولیت با اختیاراتشان کار را با دشواری نفسگیری مواجه میکرد. به هر حال معتقدم که در مرحله نخست، اصلاحطلبان باید در حفظ انسجام و یکپارچگی خود در مجلس تمرکز داشته باشند و در مرحله بعد بر حفظ و تداوم همان فرایندی که عرض کردم. زیرا در این صورن گسست میان اصولگرایان معتدل و تندروهای جبهه پایداری استمرار یافته و مانع نزدیکی آنها به یکدیگر میشود.
همگرایی دو جریان اصلی در مجلس دهم ـ فراکسیون امید و اصولگرایان معتدل ـ تا چه اندازه میتواند قوامبخش ائتلافی باشد که قرار است در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده بازتولید یا بازآفرینی شود؟
تا اینجای کار به نظر میآید که اصلاحطلبان و اعتدالیون از پیوند و همراهی با یکدیگر رضایت دارند منطق و عقلانیت هم حکم میکند که این همکاری و همراهی همچنان ادامه پیدا یابد. بر این اساس تصور میکنم اگر رخداد غیرمترقبهای را شاهد نباشیم، این ائتلاف در انتخابات ریاست جمهوری نیز ادامه خواهد یافت.
آیا انزوای سیاسی طیف پایداری ـ تندروها ـ در شرایط فعلی، خصوصاً در مجلس دهم، آنی و زودگذر خواهد بود یا اینکه قدرت آنها با بازگشت احمدینژاد در سال 96 احیاء خواهد شد، البته اگر بازگشتي در راه باشد؟
بازگشت احمدینژاد بر مسند ریاست جمهوری که بیشتر به یک فرض دور از ذهن شبیه است چون او به خوبی ادامه میداند که در آن 8 سال چه بر روز مملکت آورده و ورود او به آوردگاه انتخابات مجال خوبی است تا حاصل عملکرد او و برخی رازهای سر به مهر برای مردم بیشتر افشا شود. از این منظر تحرکات اخیر او را ایذایی میدانم. به احتمال فراوان نامزد اصولگرایان در انتخابات سال آینده فردی غیر از احمدینژاد است. آنها با این تحرکات قصد دارند به سایر گروههای اصولگرا بگویند که تنها در صورت احمدینژاد میتوانند پیروز انتخابات باشند. به نظرم کارهای آنها بیشتر ناظربه سهم خواهی و رجزخوانی است.
آیا میتوان از همگرایی سیاسی مثلث فراکسیون امید، مستقلین و اعتدالیون و اصولگرایان معتدل به عنوان بازوان حمایتی دولت در پارلمان نام برد و اینگونه ارزیابی کرد که این سه جریان جاده صاف کن سیاستهای دولت در درون مجلس خواهند بود؟
ببینید در این که مجلس فعلی با دولت همگرایی بیشتری دارد ترید نیست. از این رو معتقدم این مجلس بیشتر از منظر ناصحالملوکی با دولت رفتار خواهد کرد و تنش در روابط مجلس و دولت به حداقل خواهد رسید. اما قطعا این مجلس مانند مجلس هشتم که دربست در اختیار وکیلالدولهها بود سطح و جایگاه خود را تنزل نخواهد داد.
***
عصر تعادل - آیت وکیلیان- مهم ترین تحول در انتخابات اخیر پارلمان در ایران را باید در تغییر آرایش سیاسی و حزبی درون این مجلس قلمداد کرد؛ انتخاباتی که در آن سویه های دموکراتیک اگرچه بصورتی نسبی نمایان بود؛ تأثیر و دخالت مستقیم احزاب و گروه های سیاسی در این انتخابات مشهود بود. برآیند همین مسئله، جابه جایی جریانات سیاسی و نقش محوری افراد حزبی در سازوکار انتخابات بود. بازیگردانی احزاب سیاسی به کنش های درون پارلمانی نیز سرایت پیدا کرده و فراکسیون ها فعالیت های خود را بر این اساس و پایه طرح ریزی می کنند. اگرچه در اردوگاه اصول گرایی ما با تشتت و واگرایی سیاسی بین احزاب آنها روبه رو هستیم، اما اصلاح طلبان هم آن انسجام سال های گذشته در بازیگردانی تشکیلاتی را ندارند. موردی که «کسری نوری» سردبیر روزنامه «شهروند» و تحلیلگر مسائل ایران نیز آن را تأیید کرد. نوری معتقد است؛ مشکلات ساختاری که بدنه اصلاح طلبی متأثر از حوادث 88 با آن دسته و پنجه نرم کرد، هنوز نتوانسته قامت خمیده خود را راست کند. گفت و گوی «عصر تعادل» را با این روزنامه نگار مطرح ایران می خوانید:
ـ آیا حالا میتوان از آتوریته اصلاحطلبی یا دورانی سخن گفت که در آن اصلاحطلبان بر مناسبات و معادلات سیاسی کشور استیلا پیدا کردهاند؟
خیر، حداقل در کوتاه مدت چنین باوری ندارم. فراموش نکنیم که تنگناها و محدودیتهای تحمیل شده به اصلاحطلبان در سالهای پس از 88، ساختار تشکیلاتی و ارتباطی آنها را به شدت با مشکل مواجه کرد. حداقل پیوند میان نهادهای سیاسی اصلاحطلبان با پیکره جامعه که همواره بزرگترین و موثرترین ابزار چانهزنی اصلاحطلبان بود تا حدودی کمرمق شده است. به نظرم اصلاحطلبان برای رسیدن به یک اجماع درباره چگونگی ترمیم آسیبهایی که متحمل شدند و به دست آوردن یک نقشه راه موثر برای پررنگ کردن شاخصههای هویتی خود نیازمند زمان و کار جدیتری هستند. معتتقدم که اصلاحطلبان انتخابات اخیر را باید یک نقطه شروع در این جهت تلقی کنند نه نقطه پایان.
وضعیت اصلاحطلبان را با پشت سر گذاشتن انتخابات مجلس با تأسی از نتایج بدست آمده چگونه ارزیابی میکنید، آیا این جریان سیاسی با تمرکز بر گرانیگاه و پشتوانه اجتماعی که دارد، به سیاستورزی متعارف رجعت خواهد داشت؟
همانطور که عرض کردم اصلاحطلبان نیاز مبرمی به بازسازی راههای پیوستگی با جامعه دارند. آنچه در انتخابات مجلس دهم رخ داد گام مهم و ارزشمندی برای بازگرداندن نهادهای کشور به موقعیت نسبتاً قابل قبول گذشته و تعادل بود، اما فراموش نکنیم که گرانیگاه جریان اصلاحطلبی حرکتهایی بود که فرایند دموکراتیزاسیون را در جامعه تقویت میکرد. اکنون اصلاحطلبان با شرایطی مواجهاند که جامعه مدنی به اغما رفته است، مردم غرق در مشکلات اقتصادیاند، نظامهای اجتماعی در معرض فروپاشی و آسیبهای خطرناک قرار دارند، طبیعی است در چنین شرایطی اصلاحطلبان برای تبدیل شدن به قدرت فائقه با مشکلات جدی مواجهاند؛ زیرا قدرت آنها مستظهر به همین جامعه مدنی بود که این روزها حالش اصلاً خوب نیست.
در شرایط فعلی اردوگاه اصلاحطلبی توانسته به سازماندهی مجدد نیروهای خود بپردازد، فکر میکنید این بازیابی (بازآفرینی) قدرت گذشته میتواند اصلاحطلبان را به قدرت فائقه خود برگرداند؟
درباره این پرسش شما کمی تحفظ دارم؛ راستش من خیلی باور ندارم که اردوگاه اصلاحطلبی با این قاطعیتی که شما میگویید توانسته به سازماندهی مجدد نیروهای خود بپردازد. به نظرم اصلاحطلبان در ابتدا باید درک و تعریف درستی از موقعیت جامعه کنونی ایران با همه تغییرات پدید آمده در آن پیدا کنند تا بتوانند براساس یک دکترین اصولی و منطقی به سازماندهی خود بپردازند.
نمایندگانی که با پرچم لیست امید به پارلمان راه یافتهاند را در کانتکس اردوگاه اصلاحطلبی چگونه ارزیابی میکنید، آیا این نیروهای کمتر شناخته شده و پرانرژی توانستهاند آلترناتیو یا بازیگر نقشی باشند که قرار بود نیروها و ژنرالهای اصلی اصلاحطلب آن را بازی کنند؟
بیایید اول این را بپذیریم که در این انتخابات مردم به اشخاص و اسامی رأی ندادند. نباید سطح توقعات را از این لیست بالا ببریم. بسیاری از این افراد حتی برای کنشگران سیاسی جامعه هم ناشناخته بودند. به هر حال همه میدانیم که زمینه برای همه مطالبات ما در بستن لیست امید فراهم نبود. تصور میکنم از این پس رهبران جریان اصلاحطلبی، نخبگان و رسانهها وظیفه دارند تا مراقبت کنند چهرههایی که با استفاده از تابلوی امید وارد مجلس شدند از اصول کلی جریان اصلاحطلبی و اعتدال تخطی نکنند. حال اگر کسی ظرفیت تبدیل شدن به ژنرال را داشت که فبها! در غیر اینصورت باید مراقب بود تا سرباز خوبی باشد.
با تداوم ریاست لاریجانی بر مجلس موافق بوديد يا اينکه اين کرسي بايد به سرليست اصلاحطلبان واگذار ميشد، نظر شما در اين مورد چيست؟
طبیعی است که به عنوان یک اصلاحطلب ایدهآل برایم این بود که فضای عمومی مجلس و عرصه سیاسی کشور به گونهای بود که دکتر عارف رئیس مجلس میشد.
تحلیلهایی که در مورد ریاست مجلس تا به امروز صورتبندی شده را در دو مورد میتوان تبیین و تحلیل کرد؛ برخی از این تحلیلها از موضع تحلیلهای رایج و متعارف سیاسی است و برخی دیگر از موضع سیاستمدارانه ناظر بر یک تحلیل راهبردی است. تحلیلهای رایج و متعارف به صورت شتابزده طرح شده که در آن جانبداری از ریاست عارف بود، از آن سوی تحلیلهایی که از زبان سیاستمداران مطرح شدهاند، ناظر بر تداوم راهبرد «ائتلافی» است که از سال 92 آغاز شده که اثربخش بوده و نتیجه لازم هم دربر داشته است؛ فکر میکنید، گسست از این راهبرد (راهبردی که با تداوم ریاست لاریجانی همراه شد) میتواند مواضع کلیت اصلاحطلبی را با خطر مواجه کند یا کل پروسه را دچار توقف یا انحراف کند؟
باید بگویم برای ریاست دکتر عارف کوششی یک سویه صورت گرفت که این اشتباه بود. به هر حال اصلاحطلبان باید از مجرای ریاست مجلس عبور کنند و تمام توان خود را بر تداوم فرایندی متمرکز کنند که انتخابات مجلس بر آن اساس شکل گرفت. نباید تصور کنیم که پایان انتخابات یا عدم توفیق در تصاحب جایگاه ریاست مجلس به منزله پایان یا شکست فرایندی است که منجر به پیروزی در انتخابات مجلس شد. شاید بشود گفت در عدم توفیق عارف در انتخابات رئیس مجلس خیری هم نهفته بود؛ زیرا چه بسا که بار مسئولیتی بر دوش اصلاحطلبان قرار میگرفت که ابزار لازم را برای اجرایش نداشتند و از دیگر سو سقف مطالبات از آنان را هم به حدی بالا میبرد که با توجه به تناسب نداشتن مسئولیت با اختیاراتشان کار را با دشواری نفسگیری مواجه میکرد. به هر حال معتقدم که در مرحله نخست، اصلاحطلبان باید در حفظ انسجام و یکپارچگی خود در مجلس تمرکز داشته باشند و در مرحله بعد بر حفظ و تداوم همان فرایندی که عرض کردم. زیرا در این صورن گسست میان اصولگرایان معتدل و تندروهای جبهه پایداری استمرار یافته و مانع نزدیکی آنها به یکدیگر میشود.
همگرایی دو جریان اصلی در مجلس دهم ـ فراکسیون امید و اصولگرایان معتدل ـ تا چه اندازه میتواند قوامبخش ائتلافی باشد که قرار است در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده بازتولید یا بازآفرینی شود؟
تا اینجای کار به نظر میآید که اصلاحطلبان و اعتدالیون از پیوند و همراهی با یکدیگر رضایت دارند منطق و عقلانیت هم حکم میکند که این همکاری و همراهی همچنان ادامه پیدا یابد. بر این اساس تصور میکنم اگر رخداد غیرمترقبهای را شاهد نباشیم، این ائتلاف در انتخابات ریاست جمهوری نیز ادامه خواهد یافت.
آیا انزوای سیاسی طیف پایداری ـ تندروها ـ در شرایط فعلی، خصوصاً در مجلس دهم، آنی و زودگذر خواهد بود یا اینکه قدرت آنها با بازگشت احمدینژاد در سال 96 احیاء خواهد شد، البته اگر بازگشتي در راه باشد؟
بازگشت احمدینژاد بر مسند ریاست جمهوری که بیشتر به یک فرض دور از ذهن شبیه است چون او به خوبی ادامه میداند که در آن 8 سال چه بر روز مملکت آورده و ورود او به آوردگاه انتخابات مجال خوبی است تا حاصل عملکرد او و برخی رازهای سر به مهر برای مردم بیشتر افشا شود. از این منظر تحرکات اخیر او را ایذایی میدانم. به احتمال فراوان نامزد اصولگرایان در انتخابات سال آینده فردی غیر از احمدینژاد است. آنها با این تحرکات قصد دارند به سایر گروههای اصولگرا بگویند که تنها در صورت احمدینژاد میتوانند پیروز انتخابات باشند. به نظرم کارهای آنها بیشتر ناظربه سهم خواهی و رجزخوانی است.
آیا میتوان از همگرایی سیاسی مثلث فراکسیون امید، مستقلین و اعتدالیون و اصولگرایان معتدل به عنوان بازوان حمایتی دولت در پارلمان نام برد و اینگونه ارزیابی کرد که این سه جریان جاده صاف کن سیاستهای دولت در درون مجلس خواهند بود؟
ببینید در این که مجلس فعلی با دولت همگرایی بیشتری دارد ترید نیست. از این رو معتقدم این مجلس بیشتر از منظر ناصحالملوکی با دولت رفتار خواهد کرد و تنش در روابط مجلس و دولت به حداقل خواهد رسید. اما قطعا این مجلس مانند مجلس هشتم که دربست در اختیار وکیلالدولهها بود سطح و جایگاه خود را تنزل نخواهد داد.