در نکوهش رفتار غیر حرفهای آن خبرنگار
اینگونه بود، آغاز انقراض سلسله مردان!
10 بهمن 1397 ساعت 18:42
درست است که خبرنگار هم انسان است و علاقمند به ورزش و یک تیم خاص. همه اینها قبول اما زمانی که یک نفر در جایگاه و نقش خبرنگاری به تهیه گونههای مختلف نگارشی خبر میپردازد باید این تعلق خاطر را در وجود خود از بین ببرد، که در غیر این صورت او دیگر خبرنگار نیست.
عصر تعادل – تیم ملی فوتبال ایران که بعد از 15 سال به مرحله نیمه نهایی جام ملتهای آسیا راه یافته بود، سرانجام در دیدار با تیم قدرتمند ژاپن شکست خورد و در یک قدمی فینال، بازهم فوتبالدوستان ایرانی را تشنه حضور در دیدار پایانی گذاشت. این شکست هرچند تلخ بود اما اتفاقاتی که پس از این دیدار افتاد، شکستی سنگینتر برای کسانی است که مدتها در انتظار چنین روزی به سر میبردند. حمله به کارلوس کیروش، سرمربی تیم ملی فوتبال ایران که چند ماه پیش بهترین نتیجه تاریخ ادوار جام جهانی را با ایران گرفته بود و در گروه موسوم به مرگ جام جهانی، در حضور اسپانیا، قهرمان پیشین جهان و اروپا، پرتغال، قهرمان اروپا و مراکش، قهرمان آفریقا تنها چند میلیمتر با صعود به عنوان تیم نخست فاصله داشت، آن هم با ادبیات زشت و اهانت آمیز کوچه بازاری، برنامهای بود که برخی به اصطلاح کارشناسان و اهالی رسانه در دستور کار خود قرار دادند.
آنها که نشانی را اشتباه آمدهاند
شاید همه مخاطبان این مطلب، دستکم یک بار در فیلمهای سینمایی صحنهای کلیشهای را دیدهاند که یک مقام مسئول یا یک سلبریتی یا قهرمان داستان یک فیلم از دست خبرنگارانی که او را دوره کردهاند و سوالپیچش میکنند، میگریزد. سکانسهایی پوچ و پوشالی که در آنها خبرنگاران، عناصری مزاحم، مزدور، درغگو و حقالسکوت بگیر معرفی میشوند! یا شاید در برخی شبکههای مجازی اهانتهایی را که به اسم پاک خبرنگار میشود، خواندهاند. این ذهنیت از کجا در افکار عمومی رسوخ کرده است؟ آیا غیر از این است که عدهای ناکاربلد، بدون آموزش، بدون درک صحیح حرفهای و بدون تجربه کافی قلم به دست میگیرند و خود را خبرنگاری خبره میپندارند؟
کاش میشد واژهای پیدا کرد که بیانگر کامل عمق تاسف از ورود برخی افراد به حریم رسانهها، به ویژه بخش پرمخاطب ورزشی باشد. متاسفانه عدهای که نه سواد رسانهای دارند (در این مقال قصد توهین به افرادی را که بدون تحصیلات آکادمیک روزنامهنگاری و خبرنگاری وارد این حرفه شدهاند نداریم، چه بسا افرادی هستند که بدون این تحصیلات، خبرنگاران و روزنامهنگارانی کامل و حرفهایاند) نه عشق و علاقهای به این حرفه در وجودشان دیده میشود و تنها بیکاری با چاشنی تعصبات رنگی پای آنها را به روزنامهها و سایتها باز کرده، این روزها بیش از هر زمان دیگری آفت رسانهها شدهاند. البته برخورد رنگی با اتفاقات فوتبال ایران، مقولهای سابقه دار است. در همین لیگ برتر امسال، زمانی که تیم نفت مسجد سلیمان موفق شد در تهران و ورزشگاه آزادی پرسپولیس را متوقف کند، خبرنگاران حاضر در نشست خبری پس از بازی، در اقدامی غیرحرفهای و موهن، عبدالله ویسی، سرمربی تیم نفت مسجد سلیمان را تحریم کردند و هیچ سوالی از او نپرسیدند! زمانی که سرمربی نفت به این رفتار اعتراض کرد، با این پاسخ روبرو شد:«تیم شما فقط وقتکشی میکرد!» اصلا کاری به این نداریم که تیم ویسی چگونه بازی کرد و به چه ترتیب یک امتیاز از پرسپولیس گرفت اما این رفتار نه تنها اهانت به تیم مهمان که توهینی نابخشودنی به حرفه خبرنگاری بود. خبرنگار تماشاگر سمپات یک تیم نیست و وظیفه دارد به همه تیمها نگاه یکسانی داشته باشد. وقتی هیچ نظارتی بر گزینش خبرنگار ورزشی نیست، وقتی هر رسانهای بدون توجه به تحصیلات و سوابق حرفهای و دیگر ویژگیهای لازم برای یک خبرنگار ورزشی، چنین افرادی را استخدام میکند، باید به حال ژونالیسم ورزشی ایران گریست. جالب اینکه آنها نه تنها در رسانههای خود مواخذه نمیشوند که همواره با افتخار هم از کار خود صحبت میکنند. آن شب در غروب ورزشگاه آزادی، ژورنالیسم ورزشی ایران مرد! رفتار عجیب آن عده از خبرنگاران هرگز قابل توجیه نیست. البته نباید از این نکته غافل شد که مقصر اصلی آن افتضاح، خبرنگاران جوان نبودند، بلکه قصور اصلی را کسانی مرتکب شدند که به خبرنگاران خود رفتار حرفهای را نیاموختند. هیچ جای دنیا خبرنگار ورزشی در اقدام به وقتکشی یک تیم (آن هم تیمی از کشورش خودش) کسی را تحریم نمیکند. این دبیران و سردبیران ورزشی هستند که باید مفاهیم اولیه را به خبرنگاران عمدتا جوان آموزش دهند اما وقتی در این موضوع هم غور میکنیم با کمال تاسف متوجه میشویم برخی دبیران ورزشی خبرگزاریها و مسئولان صفحات ورزشی روزنامهها، خودشان جلوتر از خبرنگاران جوان در این جاده اشتباه و تاریک شتابزدهتر پیش میروند! اما واقعا آنها به کجا میروند و خبرنگاری ورزشی ایران را به کجا میکشانند؟
درست است که خبرنگار هم انسان است و علاقمند به ورزش و یک تیم خاص. همه اینها قبول اما زمانی که یک نفر در جایگاه و نقش خبرنگاری به تهیه گونههای مختلف نگارشی خبر میپردازد باید این تعلق خاطر را در وجود خود از بین ببرد، که در غیر این صورت او دیگر خبرنگار نیست. همانقدر که رفتار حرفهای رسانه میتواند کمک حال ورزش یک کشور باشد، موضعگیریها و ناهنجاریهای غیرحرفهای در رسانهها هم میتواند ضرباتی مهلک بر پیکر تیمهای ملی یک سرزمین بزند.
دهداری، گلولههای برفی و تکرار حزنانگیز تاریخ!
با این پیش درآمد مفصل، آسیبشناسی رفتار یک (به اصطلاح) خبرنگار در نشست خبری پس از دیدار تیم ملی ایران برابر ژاپن، قابل درک و محسوستر میشود. خبرنگاری که بازهم به دلیل تعلق خاطر به یک تیم، نه به یک ملت، پس از 8 سال کار به سرمربی تیم ملی ایران جای خسته نباشید میگوید:« به مردم ایران عذرخواهی بدهکاری!» بدون شک سن آن خبرنگار به جام ملتهای آسیای سال 1988 نمیرسد. جایی که شادروان پرویز دهداری 15 بازیکن برجسته تیم ملی را کنار گذاشت و با تیمی جوان اما قدرتمند و جویای نام، پس از اندک زمانی که شعلههای جنگ 8 ساله رو به خاموشی بود، گام به قطر گذاشت. آنها که کارلوس کیروش را به دلیل دیسیپلینش به لجبازی متهم میکنند، شاید میراثداران همان کسانی هستند که در ورزشگاه آزادی با گلولههای برفی و یخی سر و صورت دهداری را نشانه گرفتند. پیرمرد اما با همه این احوال و اوضاع، با ستارههای جوانی مانند احمدرضا عابدزاده، جواد زرینچه، سیروس قایقران، سیدعلی افتخاری، کریم باوی، صمد مرفاوی، محمد تقوی و مرتضی کرمانی مقدم را به جنگ قدرتهای آسیا رفت. بدون هیچ تدارکی، در تحریم کامل. در اردویی زیر موشک باران بعثیها! دهداری با آن تیم تا نیمه نهایی رفت و اگر دقایق ابتدایی بازی با عربستان، عابدزاده و مرتضی فنونیزاده هماهنگتر عمل میکردند، ماجد عبدالله، با پرواز روی سر مرتضی زهرش را به عابدزادهای تا آن لحظه گلی نخورده بود نمیریخت. پسران ایران پس از گل یک پارچه حمله شدند و حتی به گل مساوی هم رسیدند اما جرج کورتنی، داور انگلیسی گل سالم ایران را نپذیرفت تا عربستان را به فینال بفرستد. ایران در دیدار ردهبندی با درخشش عابدزاده در ضربات پنالتی 3 بر صفر چین، نایب قهرمان آسیا را شکست داد و سوم شد. پس از آن اما دهداری از تیم برکنار شد تا تیم ایران با مهدی مناجاتی حتی از مرحله مقدماتی جام جهانی 1990 به دور بعد هم صعود نکند! در گروه چین و تایلند و بنگلادش، تیم ایران حتی به سختی بنگلادش را با یک گل در تهران شکست داد اما به هرحال با 4 برد به مصاف چین رفت و بازی رفت را 2 بر صفر واگذار کرد و در بازی برگشت هرچند پیوس درخشید و افتخاری هم از وسط زمین سنگر چین را فروریخت اما تیم مناجاتی دفاع بلد نبود و نتیجه 3 بر صفری را که میتوانست ضامن صعود ایران به مرحله بعد باشد، با 3 بر 2 عوض کرد! با یک پنالتی کودکانه و خندهآور! (بخوانید گریه آور!) همه اینها را گفتیم چون باید به این نسل میگفتیم. چون خبرنگارانی که آن زمان متولد نشده بودند باید این داستانها را بدانند. باید بدانند هر زمان که یک نفر مقابل بازیکن سالاری و نامردمی و کژی ایستاد چه به روزش آمد و چطور از پشت خنجر خورد! باید بگوییم پس از این که گرد و غبار رفت و آمدها فرونشست چه عقوبتی در انتظار فوتبال ایران است. ما وظیفه داریم آنچه برما گذشت، داستان زندگی و حرفه خود را به آنها بگوییم.
آغاز انقراض سلسله مردان!
سخن ناخواسته به اطاله کشیده شد. مخلص کلام اینکه رسانه جای تسویه حساب شخصی نیست. خبرنگار حتی اگر مورد ضرب و شتم و آماج دشنام هم قرار بگیرد، باید در عین سلامت و صداقت کارش را انجام دهد. چه غیر از این انتظار دیگری از او نمیرود. هر خبرنگار ورزش یک لوح پاک در ضمیر خود دارد که نباید رنگهای مات را به آن بپاشد. نه! آن لوح باید سپید باقی بماند. اینکه پس از 15 سال خدمت به رسانهها، با حقوقی بخور و نمیر که ماههاست یک ریالش را هم نگرفتهام سرکنم و برای گذران زندگی زیر بار قرض از خودی و غیر خودی بروم، برای من و امثال من چیز تازهای نیست اما وقتی میبینم حریم پاک ژورنالیسم ورزشی آلوده میشود، وقتی جلوی چشم ما به شعور حرفهای خبرنگار ورزشی بدترین توهینها میشود، وقتی ارکان حرفهای که مانند کودکی مواظبش بودیم و مانند نهالی ضعیف آن را از طوفانها حفظ کردهایم، جلوی چشممان به لرزه درمیآید، این برای ما دردناک است. پرودگار بزرگ را شکر میکنم که این توفیق را به من داد تا آنچه به مدد خودش آموختم به خبرنگاران جوان و تشنه علم و تجربه منتقل کنم. حالا تک تک آن بچهها برای من افتخارند اما این، همه کار من نیست. این رودخانه که در سرزمین من جاری است، دیرزمانی زلال بود و حالا هم بر ماست که آن را پاک کنیم. حتی آن خبرنگاری که جای خسته نباشید آنطور کی روش را خطاب قرار داد و هنوز هم به کرده خود میبالد، مورد ملامت ما نیست و امیدوارم روزگاری خودش برای سلامت جامعه رسانه بکوشد. نهاد آدمی از زمانی که روی کره خاکی ماوی یافت با اشتباه عجین شده و هیچکس از اشتباه بری نیست اما قبول اشتباه ازصفات برجسته انسان است. به هر ترتیب، بیش از این سر شما گرامیان را درد نمیآورم و سخن خود را با این شعر زیبای نصرت رحمانی به پایان میرسانم به امید آنکه روزگاری، آنها که قلم به دست دارند، حرمت قلم و حرفه خود را عمیقا درک کنند.
«با هر که دوست می شوم احساس می کنم
آنقدر دوست بوده ایم که دیگر
وقت خیانت است
انبوه غم ، حریم و حرمت خود را
از دست داده است
دیریست هیچ کار ندارم
مانند یک وزیر
وقتی که هیچ کار نداری
تو هیچ کاره ای
من هیچ کاره ام ، یعنی که شاعرم
گیرم از این کنایه هیچ نفهمی
این روزها اینگونه ام
فرهادواره ای که تیشه خود را گم کرده است
آغاز انهدام چنین است
اینگونه بود آغاز انقراض سلسله مردان
یاران وقتی صدای حادثه خوابید
بر سنگ گور من بنویسید :
یک جنگجو که نجنگید
اما شکست خورد...»
شعر: نصرت رحمانی
گزارشگر: یاسر سماوات
کد مطلب: 145381
آدرس مطلب: http://www.asretaadol.ir/note/145381/اینگونه-آغاز-انقراض-سلسله-مردان
عصر تعادل
http://www.asretaadol.ir