۰

سر و ته یک کرباسیم برادر!

تاریخ انتشار
سه شنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۱۴
یک نفر شیر پاک خورده پیدا شده و از کسانی که برای تشییع پیکر نوروزی راهی استادیوم آزادی شده بودند پول پارکینگ گرفته است. حالا قیامتی شده در این مملکت؛ هزار تا نهاد ماجرا را محکوم کرده‌اند و ملت هم در شبکه‌های اجتماعی حسابی از خجالت کاسب‌کارها درآمده‌اند. چقدر خوب است که ما مردم، اینقدر در مقابل سوءاستفاده و فرصت‌طلبی هوشیار هستیم و اجازه نمی‌دهیم کسی از این قبیل موقعیت‌های تراژیک برای سودجویی فردی استفاده کند. کاش اما، تنها «دزد»های مراسم وداع با هادی، همین کسانی بودند که قبض پنج هزار تومانی پارکینگ دست مردم می‌دادند. هزار بار مایه تاسف است که دزدهای بیرون از پارکینگ، سرقت‌های به مراتب ناخوشایندتری انجام دادند، اما هرگز مورد ملامت قرار نگرفتند. آنها شیک و شسته و رفته کارشان را می‌کنند و تازه می‌تواند به بقیه فخر هم بفروشند!

«آقا دوربینی» درون

یک نفر در این مملکت هست که با ظاهر شدن مقابل دوربین و روی آنتن رفتن تصویرش حتی برای چند لحظه کوتاه عشق می‌کند. او همه زندگی‌اش را بر اساس همین لذت پایه‌گذاری کرده و هیچ ابایی از جار زدن این موضوع ندارد. مردم اسمش را گذاشته‌اند «آقا دوربینی» و خودش می‌گوید حتی زنش را هم به خاطر این اخلاقش طلاق داده است. در خیلی از مراسم‌ها می‌شود تصویر او را دید؛ وقتی در صف اول سخنرانی نشسته یا پشت فرد مصاحبه‌کننده به لنز خیره شده است. این آدم بسیاری از اوقات مسخره و مضحکه می‌شود، اما چه تلخ که خیلی از کسانی که او را ریشخند می‌کنند، خودشان به شدت به همین درد مبتلا هستند، هر کدام یک «آقا دوربینی» درون دارند و کیف می‌کنند از اینکه چهره‌شان در کنار چهار تا آدم سرشناس دیده شود. از اینجاست که فاجعه شروع می‌شود. با همین فلسفه است که ملت به اصطلاح داغدار، در مراسم تشییع جنازه هادی به شکل شهوت‌آلودی با ستاره‌ها سلفی می‌گیرند و روی صفحه‌شان می‌گذارند. سخت است باورش، اما درست در لحظاتی که نعش یک جوان 30 ساله و بی‌گناه را حمل می‌کنند، چند متر دورتر مردم همیشه در صحنه ایران با همبازیان سابق او عکس یادگاری می‌اندازند. باز درود به مسوول پارکینگ آزادی که موقع سرقت از مراسم، حداقل لبخند ملیح نمی‌زد!

بر چه کسی باید گریست؟

زنی با دو فرزند خردسال، همسر جوانش را از دست داده و بر جنازه او شیون می‌کند. این زن را همه جای دنیا، با همه فرهنگ‌ها باید به دیده «ترحم» نگاه کرد. رحم بر او رحم بر ابتدایی‌ترین اصول انسانیت است، اما افسوس که اگر همین اصول ابتدایی نباشند، دنیا تبدیل به یک جهنم لعنتی خواهد شد. این فقط یک ذهن مریض و فاسد است که می‌تواند وسط عزاداری‌های زنی که دچار جنون مقطعی شده، یک عکس مشکوک به تور بیندازد و طوری روی آن کار کند که انگار بیوه بی‌نوا، بر نعش همسرش برای استقلال کری می‌خواند! اگر چنین بیمار خطرناکی در جامعه وجود داشته باشد، او حتما پیروانی هم خواهد یافت که بی‌چون و چرا پشت سرش راه بیفتند و زن بیچاره را به باد بد و بیراه بگیرند. آفرین هموطن، درود به شرفت؛ تو توانستی در شام غریبان هادی، زن داغدارش را طعمه نفرین و توهین کنی. راستی برای چه کسی «واقعا» باید گریست؟ هادی که رفت یا ما که ماندیم تا همدیگر را زجرکش کنیم؟

درسی که به بچه‌های هادی دادیم

یک قدم مانده به خاک، یک قدم مانده به کوچ؛ از این لحظه تلخ‌تر کی و کجا می‌شود پیدا کرد؟ در ایران رسمی هست که اجازه می‌دهد نزدیک‌ترین خویشان مسافر ابدی، کمی قبل از آوار شدن خاک روی تن عزیزشان، صورت او را فقط برای چند لحظه تماشا کنند. این خصوصی‌ترین لحظه یک خانواده سوگوار است؛ یک حریم جدی که حصار سنگینی دارد. اگر اینطور نبود، اگر می‌شد به عموم مردم اجازه داد به تماشای این تصویر بنشینند، شاید مرده‌های این سرزمین را باید با صورتی عریان از غسالخانه تا مزار می‌بردند. پس اگر چنین قاعده‌ای وجود ندارد، لابد حکمتی هست و حرمتی؛ حرمتی که این بار در ازای یک مشت بازدید بیشتر به هیچ انگاشته شد، لگدکوب شد. حالا پسر و دختر هادی تا آخر عمر می‌توانند بی‌جان‌ترین تصویر به جا مانده از پدرشان را تماشا کنند و یادشان بماند زیر سقف آسمانی نفس می‌کشند که آدم‌هایش برای یک سر سوزن منفعت بیشتر، تن به هر معامله‌ای می‌دهند. عجب درسی به بچه‌های هادی دادیم، تنها یک روز بعد از پر کشیدن پدرشان. دست مریزاد!
مرجع : انقلاب‌نیوز
کد مطلب : ۶۰۴۶۳
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

کلام امیر
لَا غِنَى كَالْعَقْلِ، وَ لَا فَقْرَ كَالْجَهْلِ، وَ لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَبِ، وَ لَا ظَهِيرَ كَالْمُشَاوَرَةِ.

امام(عليه السلام) فرمود: هيچ ثروتى چون عقل، و هيچ فقرى چون نادانى نيست. هيچ ارثى چون ادب، و هيچ پشتيبانى چون مشورت نيست.