۰

چهره ای تاسف بار از طلاب یک حوزه علمیه

تاریخ انتشار
چهارشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۳ ساعت ۱۸:۵۱
چهره ای تاسف بار از طلاب یک حوزه علمیه
همه شنیده ایم که حفظ حرمت امامزاده بر عهده متولی آن است، حال گاه پیش می آید که امامزاده ای متولی ندارد و گاه متولی اصلی امامزاده ای در ازدحام متولیان گم می شود. و این ماجرای امروز ماست...
 
پس از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام (ره) به عنوان یک روحانی، حوزه های علمیه و روحانیت شیعه به تیتر اول بسیاری از رسانه های جهانی بدل شد. ناشناخته بودن روحانیت شیعه در آن دوره، بر عطش روز افزون مخاطب جهانی برای آشنایی بیشتر با این پدیده نوظهور می افزود. اما در ایران این میل چندان دیده نمی شد؛ در سینمای آن روزها، روحانیت اصولا جایگاهی نداشت. تنها نمونه حضور روحانیت در سینما، مربوط به «تیرباران» (1365) ساخته علی اصغر شادروان است که مجید مجیدی برای ایفای نقش شهید اندرزگو و در سکانسی کوتاه عمامه بر سر می گذارد و عبا بر دوش می نهد. این شاید تنها نمونه نقش آفرینی یک بازیگر با لباس روحانی در سینمای سال های نخستین انقلاب باشد.
 
در تلویزیون نیز روحانیون بیشتر در برنامه های گفتگو محور دیده می شدند. حضور روحانیت در برنامه های نمایشی تلویزیون، محدود به ایفای نقش شخصیت های تاریخی بود که بازی در نقش شهید مدرس تنها نمونه آن است.
 
اما درست زمانی که تب آشنایی با روحانیت شیعه در جهان به سردی می گرایید، نخستین فیلم سینمایی با محوریت حوزه و روحانیت در کشور ساخته شد؛ «زیر نور ماه» (1379) ساخته رضا میرکریمی که به جرات می توان آن را بهترین اثر نمایشی در حوزه روحانیت دانست. میر کریمی در این فیلم نشان داد که شناخت عمیقی نسبت به حوزه و روحانیت دارد. فضای دوست داشتنی حوزه به دور از تکلفات ساختگی، شوخیهای ملموس طلاب، نقش آفرینی تحسین بر انگیز یک نابازیگر (حسین پرستار) به عنوان یک طلبه، حضور روحانیت در متن جامعه و بیان دغدغه های مقدس یک طلبه، همه و همه سبب شد تا اثری قابل تقدیر بر پرده سینما نقش ببندد.
 
میر کریمی در سایر آثار خود نیز این شناخت عمیق را به رخ کشید. روحانیت در آثار وی؛ نه اسطوره ای تاریخی که شخصیتی از میان مردم است؛ چه در فیلم «خیلی دور؛ خیلی نزدیک» و چه در «یه حبه قند».
 
 
زیر نور ماه را می توان سر آغاز روندی دانست که سبب اشتیاق روز افزون سینماگران به مقوله روحانیت شد. پس از آن بود که کارگردانان به ساخت فیلمهایی با محوریت حوزه و روحانیت علاقه مند شدند، تا جایی که حتی اگر فیلمنامه، داستانی غیر حوزوی داشت، سعی می شد از یک روحانی در اثر استفاده شود. در این دوره آثار بسیاری ساخته شد؛ از «مارمولک» کمال تبریزی تا «طلا و مس» همایون اسعدیان. در این سالها بسیاری از بازیگران نیز این توفیق!! را یافتند که ملبس به لباس روحانیت شوند؛ اکبر عبدی، پرویز پرستویی، محمد رضا گلزار، حامد بهداد، پارسا پیروز فر، بهروز شعیبی، جواد عزتی، برزو ارجمند و ... از جمله این بازیگرانند.
 
 
در سیمای جمهوری اسلامی نیز همین روند به شکلی گسترده تر آغاز شد. سیل بازیگرانی که لباس روحانیت بر تن کرده بودند به برنامه های نمایشی تلویزیون سرازیر شد. شخصیتهایی گاه تاریخی و گاه غیر آن. مجموعه هایی همچون کیف انگلیسی، او یک فرشته بود، سال های مشروطه، دودکش، معراجی ها و ... از جمله این برنامه ها هستند.
 
اما آنچه بهانه این نوشته شد، نمایش سریال «پرده نشین» به کارگردانی بهروز شعیبی است، مجموعه ای که اگرچه به سبب نام کارگردانش نوید نمایشی جذاب و اثر گذار از واقعیت های حوزه و روحانیت می داد؛ اما در عمل توفیق چندانی نداشت و ناخواسته به هتک حرمت حوزه و روحانیت پرداخت. شعیبی نشان داد که مانند بسیاری دیگر با شناختی سطحی و بدون مطالعه کافی به مقوله روحانیت پرداخته است. 
 
داستان سریال نمونه همان داستانی است که در طلا و مس دیده شد و البته با چرخشی در زاویه روایت. مهدوی، روحانی مطرحی است که از قم به شهرستان می آید تا علاوه بر تبلیغ ایام محرم در درس حاج آقا شهیدی نیز شرکت کند. مشکلات اما این بار؛ نه برای طلبه که برای استاد پیش می آید و شاگرد نیز در جریان داستان با مشکلات استاد درگیر می شود.
 
استفاده مرتب و لحظه به لحظه دو روحانی سریال از احادیث معصومین(ع) در سخنانشان تا جایی افراطی است که فضایی مصنوعی ایجاد می کند. برای مخاطبان سریال، حتی طلاب و روحانیون و سایر کسانی که تحصیلات حوزوی داشته اند چنین فضایی قابل هضم نیست. به جرات می توان گفت که حتی بزرگان حوزه نیز در صحبت های روزمره شان تا این حد به آیات و روایات استناد نمی کنند. دو روحانی سریال به هر بهانه ای و گاه بی بهانه از مردم صلواتی می گیرند و سپس به نصیحت و موعظه می پردازند.
 
 
نکته مهمی که در این سریال قابل توجه است، ارائه چهره ای تاسف بر انگیز از طلاب یک مدرسه علمیه است، طلابی دست و پا چلفتی که حتی قادر به بستن یک ریسه برای مراسم جشن نیستند، طلابی غالبا سنگین وزن و فربه با لباسهایی متحد الشکل که نمونه آن را در هیچ حوزه علمیه ای نمی توان دید، طلابی که همانند فسیل در دالان های تاریخ زندگی می کنند، با ادبیاتی که نمونه آن را باید در آثار خواجه عبدالله انصاری جستجو کرد. 
 
شوخی های کلیشه ای این طلبه ها که بدون هیچ بهانه ای صورت می گیرد، آنان را بیشتر غیر قابل قبول می نماید. در قسمت اول سریال شاهدیم که طلبه ای بدون هیچ بهانه ای ناگهان شروع به خواندن می نماید که «الا یا ایها الطلاب ناشی ...» که برای مخاطب سبب آن نامعلوم است. 
 
برخوردهای منفعلانه احمد علی و حاج آقا مهدوی با همسرانشان انسان را به یاد نمونه های فراوان این چنینی در «طلا و مس» می اندازد، جایی که سید رضا جرات ابراز علاقه به همسرش را ندارد و یا اصلا چنین کاری را بلد نیست. احمد علی و حاج آقای مهدوی هر دو دارای مشکلاتی با خانواده هایشان هستند و این در حالی است که روحانیت می بایست راهنمای دیگران در برخوردهای خانوادگی باشد.
 
دوره کردن حاج آقا مهدوی توسط طلاب و طرح سوالاتی نظیر اینکه حاج آقا شما تا حالا فردوسی پور رو دیدین؟ و یا اینکه حاج آقا پارتی شما کی بود که رفتین تلویزیون؟ و ... نمایش از مرحله پرت بودن طلاب است. طلابی که گویی هنوز در حوزه های علمیه دوره صفوی به سر می برند.
 
اما استفاده از بازیگران طنز پرداز برای ایفای نقش روحانیت در این سریال را باید مهمترین ایراد آن دانست. مساله ای که در سریال دودکش و برخی دیگر از مجموعه ها و آثار سینمایی صورت گرفت و البته به ارائه چهره ای مضحک از یک روحانی منتج شد. نمونه بارز آن نقش روحانی در مجموعه دودکش است، جایی که جواد عزتی با فیزیک نامناسب و حرکات مضحک سعی در ارائه چهره ای از یک روحانی مردمی داشت. 
 
در این مجموعه نیز اگرچه فرهاد آئیش به دلیل قدرت هنری بالای خود و نیز تجربه بسیار توانسته است نقشش را به خوبی ایفا کرده و برای مخاطب باور پذیر بنماید؛ اما هومن برق نورد نتوانسته بر شخصیت طنز خود فائق آید. بازی برق نورد در جای جای سریال، کاراکتر «داود ززز» در مجموعه دزد و پلیس را تداعی می کند. برق نورد چه در لحظه مواجهه با مادر مجید و چه در سخنرانی هایش، رگه هایی از طنازی خود را حفظ کرده است.
 
 
نکته دیگری که احتمالا تاثیر بسیاری بر تخریب چهره روحانیت در ذهن مخاطب خواهد داشت، امنیتی نشان دادن شرایط در حوزه های علمیه است. در سکانسی از این سریال پس از انتشار مطالبی علیه حاج آقا شهیدی در منابع مختلف خبری، از حاج آقا مهدوی خواسته می شود تا گزارشی از فعالیت های وی ارائه کند و مهدوی که گویی قرار است کاری شبیه به جاسوسی انجام دهد سعی در طفره رفتن دارد اما به وی گفته می شود که این یک درخواست نیست، بلکه تکلیفی بر عهده شماست. 
 
نمایش فضایی امنیتی از حوزه های علمیه و زدن انگ جاسوسی به روحانیت معظم آن هم بر اساس احساس تکلیف، مسلماً نه با واقعیت های روز حوزه مطابقت دارد و نه به صلاح حوزه و روحانیت در شرایط کنونی است. به نظر نمی رسد بیننده پس از مشاهده این سکانس، روحانیت را سنگ صبور خود دانسته و به بیان دردهای خود نزد این قشر بپردازد.
 
 سوالی که همیشه برای بسیاری از مخاطبان و به خصوص طلاب و روحانیون وجود داشته است این است که چه کسی مسئول ساماندهی وضعیت فوق در سینما و تلوزیون ماست؟ آیا بازی با لباس روحانیت نیاز به اجازه از مجامع حوزوی دارد؟ آیا آنچه تا کنون در مورد حوزه های علمیه و روحانیت معزز به نمایش در آمده است مورد تایید سازمانها و نهادهای حوزوی است؟ آیا نقش روحانی در سریال دودکش توهین به این لباس مقدس نبود؟ آیا تجربه مارمولک و تبعات آن برای حوزه و روحانیت کافی نبوده است؟
 
آیا بازی اکبر عبدی در رسوایی و همراهی وی با دخترانی با آن وضعیت سبب وهن این لباس مقدس نگردید؟ آیا ایفای نقش یک روحانی توسط دانیال حکیمی در سریال روز رفتن و سپس حضور وی در نقش یک دزد با محاسنی تراشیده در همان سریال توهین به لباس پیامبر نبود؟
 
 
لازم به ذکر است که به تازگی یوسف صیادی نیز به ایفای نقش یک روحانی پرداخته است. مشخص نیست دیگر چه کسانی باید به بازی با لباس روحانیت و در نتیجه دین و اعتقاد مردم بپردازند تا عده ای سر از برف بیرون آورده و اقدامی نمایند.
 
اگر همه این موارد هتک حرمت لباس مقدس پیامبر اسلام (ص) بوده که قطعا بوده است، چه کسی باید جلوی حرمت شکنی های بعدی را بگیرد؟ به عبارت بهتر متولی این امامزاده کیست؟ همه می دانیم که حرمت امامزاده را متولی اش باید حفظ کند و نمی توان پذیرفت که روحانیت شیعه و حوزه های علمیه به عنوان بزرگترین نهاد دینی در جهان تشیع متولی ندارند؛ اما این متولی کیست؟
 
آیا باید مدیریت حوزه های علمیه سراسر کشور را متولی حفظ حرمت روحانیت دانست و یا شورای عالی حوزه های علمیه را؟ آیا می توان این مطالبه را از جامعه مدرسین حوزه علمیه قم داشت و یا باید دست به دامان مراجع عظام تقلید شد؟ آنچه مسلم است اینکه دولت و وزارت ارشاد در این رابطه هیچ مسئولیتی را متوجه خود نمی دانند و در این بین تفاوتی میان دولت های مختلف نیست؛ چه دولت نهم و دهم باشد و چه دولت یازدهم. پس بهتر است متولی اصلی این امر در حوزه های علمیه مشخص شود و به پیشگیری بپردازد، پیش از آنکه بازیگران دیگر نیز هوس پوشیدن این لباس مقدس را بنمایند. شاید تجربه نیروی انتظامی جمهوری اسلامی در سامان بخشیدن به آثار نمایشی مرتبط با این نهاد بتواند سرمشق خوبی برای حوزه های علمیه باشد.
مرجع : فرهنگ نیوز
کد مطلب : ۲۱۳۲۴
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

کلام امیر
لَا غِنَى كَالْعَقْلِ، وَ لَا فَقْرَ كَالْجَهْلِ، وَ لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَبِ، وَ لَا ظَهِيرَ كَالْمُشَاوَرَةِ.

امام(عليه السلام) فرمود: هيچ ثروتى چون عقل، و هيچ فقرى چون نادانى نيست. هيچ ارثى چون ادب، و هيچ پشتيبانى چون مشورت نيست.