مهاجرت، روز به روز بیشتر
تاریخ انتشار
سه شنبه ۴ بهمن ۱۴۰۱ ساعت ۰۸:۳۵
مهاجرت از حالت فرار مغزها به حالت عمومی درآمده است. هشدارها از مهاجرت دانشجویان به گروههای پزشکی، مهندسان، استارتآپها و تخصصهای هنری مانند فرشبافان و رفوگران آن و حتی سایر گروهها رسیده است. حالا میتوان مهاجرت عام را در مورد جامعه ایرانی به کار برد. اگر تا دیروز مهاجرت ۶۵ هزار نفری در سال داشتهایم، با شرایطی که ظرف چند سال گذشته تا کنون رخ داده است، پیشبینی مهاجرت ۱۰۰ هزار نفری را در پیش داریم. موضوعی که جامعه را در آستانه چالش قرار داده است و تلنگری برای وقوع آن نیاز است. اما در صورت ترمیم اعتماد اجتماعی و بهبود شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی میتوان سرعتگیری برای این رخداد ایجاد کرد.
به گزارش دنیای اقتصاد، موضوعی که بهرام صلواتی، رئیس رصدخانه ملی مهاجرت ایران میگوید: «با وجود هشدارهایی که ظرف دو، سه سال گذشته اعلام شده و پیشنهادهای اجرایی آن به حکمرانان داده شده است، اما در یک سال گذشته اراده، توانمندی و شاخصهای بهبود را نمیبینیم. در عین حال، فرآیند بازسازی اعتماد در کوتاهمدت رخ نخواهد داد و باز هم خطر طولانی شدن این فرآیند را هشدار میدهیم.» سادهترین نگاه به مهاجرت بستن چمدان است و هضم شدن در جامعهای تازه. به ازای هر رفتن، بخشی از جامعه مانده، ریز ریز و خرد خرد میریزد. یک از دست رفتن است و خلأیی که سخت پر میشود. حالا این رفتنها مدام گسترش پیدا میکند. خانوادهها از دوران مدرسه هوای رفتن را به سر بچهها میاندازند. ترکیه یا کانادا مدارسی را برای بچههای مدرسهای باز کردهاند. این وضعیت برای استادکاران هر حرفه نیز صادق است و تنها به تحصیلکردههای هر تخصص محدود نمیشود. تجزیه اینچنینی جامعه، گام گذاشتن در مسیر بحران است. مسیری که با قوانین سختگیرانه، افزایش قیمت خروجی یا سنگاندازی در راه آزادسازی مدرک تحصیلی و آزمون آیلتس، به بنبست نمیرسد و تنها عقلانیت و اصلاح امور چاره کار است.
آمارهای خاک گرفته تغییرات اجتماعی
چشمههای خشکیده، زمینهای تشنه که قاچ خورده و آسمانی که نمیبارد، چارهای جز رفتن نمیگذارد. تغییرات اقلیمی، کشاورزی را تعطیل و روستاها را خالی میکند. این جمعیت چارهای جز رفتن به شهرها ندارند، اما این جابهجایی هزینههای خاصی را تحمیل میکند که اقتصادی تنها یک بعد آن است. بهرام صلواتی میگوید: «تغییرات اقلیمی جزو اثرات پسینی و ریشههای مهاجرت است. زمانی من عدد دو میلیارد دلار هزینه از دست رفته را اعلام کردم که این میزان ارزش و اثر آتی دارد. اما برای دستیابی به پاسخی دقیق در این مورد، نیاز به نقشهای پویا داریم که مهاجرت بینالمللی، تغییرات اکوسیستم، صنایع و حتی پیوندهای خانوادگی- فرهنگی را بتوانیم روی آن ببینیم.
مثلا در جابهجاییهای درون سرزمینی، موضوع آسیبهای اجتماعی و حاشیهنشینی مطرح است، اما اینکه حاشیهنشینی چقدر منجر به مهاجرت معکوس، یا مهاجرت دوباره میشود، نیاز به داده داریم. اما متاسفانه همه شاخصهای آماری ورود و خروج به استانها و حتی روستاها به شهر، مربوط به سال ۹۵ است. پس با توجه به نبود آمارهای بهروز، نمیتوان پیشبینی درستی نسبت به آینده داد. وقایع سالهای ۹۶، ۹۸، ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ هرکدام تغییرات عمدهای در کشور، مردم و روند مهاجرت ایجاد کرده است که برای پیشبینی آینده نیاز به اطلاعات بهروز داریم.»
او با اشاره به تفاوتهای اکوسیستم روستایی و شهری میگوید: «در مدل روستایی، فرد خودبسنده و خودمحور است که در تولید نقش دارد و در سیستم شهری، مصرفکنندهای است که معمولا در مشاغل رسمی با آموزشهای رسمی مستقر میشود. در شرایطی که نظام آموزشی ما برای ایجاد اشتغال رسمی برای فارغالتحصیلان مشکل دارد، قطعا برای افرادی که از اکوسیستم غیررسمی یا غیربومی جابهجا میشوند، مشکلات دوچندان خواهد شد. در عین حال، جابهجاییهای درون سرزمینی در حال ناپایدار کردن یا نابودی مدل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور در بخشهای مختلف است. متاسفانه این تغییرات و اثرات آن در رصد مهاجرتهای داخلی بررسی نمیشود. با این شرایط، هر سه یا پنج سال به شکل منفعلانهای متوجه میشویم که مثلا نیمی از گندمکاران در شهرها در حال انجام کارهای خدماتی هستند. خدماتی بدون تولید.»