فروش اعضای بدن به قیمت یک زندگی!
تاریخ انتشار
چهارشنبه ۹ ارديبهشت ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۲۸
بازاري که در زيرپوست شهر و به دور از هياهوي رسانهها روز به روز فربهتر ميشود از انسانهايي که محتاجند؛ يکي محتاج به عضو و ديگري محتاج به پول عضو.
بازار خريد و فروش کليه، کبد، قرينه، مغز استخوان به طور کلي اعضاي بدن انسان امروزه در جامعه ايراني پا را از مرز دغدغه فراتر گذاشته و تا سرحد فاجعه خط شکني کرده است.بازاري قانوني که تبعات اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي گل درشتي براي جامعه ما به همراه داشته است.
رابطه اعضاي بدن و مشکلات اقتصادي
در پس پرده هر خريد و يا فروشي نيازي وجود دارد اما اين احساس نياز براي خريداران و البته فروشندگان اعضاي بدن بسيار قابل تامل است.
بررسي سطحي دستنوشتههاي مردان و زناني که عضو خود را به همراه که يک شماره تماس و مختصر اطلاعاتي از اوضاع جسماني و زندگيشان تبليغ ميکنند نشان ميدهد که چنين اقدامي ريشه در مشکلات اقتصادي دارد.
بيشترين فراواني فروشندگان متعلق به معتادان و قشر ضعيف شده جامعه است که عمدتا از روي ناچاري اعضاي بدن خود را به حراج گذاشتهاند.
هر چند افرادي نيز وجود دارند که براي شروع يک فعاليت اقتصادي از بدن خود وام ميگيرند! براي مثال جواني با گروه خوني +O کليهاش را ۷۰ ميليون تومان قيمت گذاشته تا بلکه اينگونه بتوانند مغازهاي بخرد و کار و کسبي راه بيندازد. عدهاي ديگر نيز در قراردادهاي کاري از اعضاي بدنشان به عنوان يک ضامن معتبر ياد ميکنند.
براي عدهاي پول حاصل از فروش کليه، کبد و ... بهاي استقلال از خانه و خانواده است و براي عدهاي ديگر مرهمي است بر زخمي از زخمهاي زندگي به طور مثال: پرداخت هزينه عمل و بيمارستان، پول رهن خانه، پرداخت ديه، ازدواج و ...
گويا قفلهاي عظيم الجثه که هنوز کليدي براي گشايش آنها طراحي نشده است اين افراد را وادار به آخرين راه يعني تکهتکه کردن پازل وجود خود کرده است.
اصولا اين آدمها از بين بد و بدتر، بد را ميپسندند البته با چنين پولي فقط چند ماهي ميتوانند خوش باشند چون با اين پول دست به کار مولدي نميزنند و فقط اصطلاحا زخمي را دوا ميکنند.
متاسفانه فروش اعضاي بدن تبديل نوعي تشويق شده است براي کساني که به خاطر تعرفههاي مالي در سکانسهاي بعدي زندگي خود واماندهاند.
قائله به همين جا ختم نميشود. در اين بين متقاضياني پيدا ميشوند که با بخش پيوند بيمارستانها تماس ميگيرند و تقاضاي فروش چشمها يا قلب خود را دارند! گويا اصلا متوجه گفتههايشان نيستند.
دلالان هميشه در صحنه
خريد و فروش اعضاي بدن زماني شکل تازهاي پيدا ميکند که دلالان نقش اصلي را داشته باشند يعني شناسايي سوژه و رساندن آن به متقاضي اهدا عضو.
اين افراد سودجو که در فضاي مجازي نيز آزادانه و بدون هر گونه محدوديتي بازاريابي ميکنند حتي در صورت عملي نشدن پيوند، به دلايل پزشکي يا پشيماني يکي از طرفين حقالزحمه خود را خواهند داشت.
مسلما آن چه که در اين بازار اتفاق ميافتد سود کلان دلالان و سواستفاده آنها از نياز فروشندگان و خريداران است که نبود سيستم نظارتي قوي از سوي دولتيها باعث شده تا آنان پولهاي کثيف بيشتري به جيب بزنند.
نکته جالب اينجاست که قيمتها به تورم، نوسانات ارز و حتي مذاکرات وابسته هستند.
وجود آگهيهايي در خصوص فروش اعضاي بدن ميتواند هر کسي را به وسوسه بيندازد که براي حل مشکلش به اين راه رو بياورد. به قول شهروندي معترض نسبت به اين بازار، فقط کم مانده است مردم يک بر چسب قيمتي بر روي اعضاي بدن خود بچسباند و در خيابان قدم بزنند و تبليغ کنند.
بيتعارف بايد بگوييم خريد و فروش اعضاي بدن ديگر تبديل به يکي از معضلات اجتماعي کشور شده است به طوري که در جامعه ما در حال مُد شدن است و اين گونه جامعه ايراني در حال ضرر دادن است.
بازار خريد و فروش کليه، کبد، قرينه، مغز استخوان به طور کلي اعضاي بدن انسان امروزه در جامعه ايراني پا را از مرز دغدغه فراتر گذاشته و تا سرحد فاجعه خط شکني کرده است.بازاري قانوني که تبعات اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي گل درشتي براي جامعه ما به همراه داشته است.
رابطه اعضاي بدن و مشکلات اقتصادي
در پس پرده هر خريد و يا فروشي نيازي وجود دارد اما اين احساس نياز براي خريداران و البته فروشندگان اعضاي بدن بسيار قابل تامل است.
بررسي سطحي دستنوشتههاي مردان و زناني که عضو خود را به همراه که يک شماره تماس و مختصر اطلاعاتي از اوضاع جسماني و زندگيشان تبليغ ميکنند نشان ميدهد که چنين اقدامي ريشه در مشکلات اقتصادي دارد.
بيشترين فراواني فروشندگان متعلق به معتادان و قشر ضعيف شده جامعه است که عمدتا از روي ناچاري اعضاي بدن خود را به حراج گذاشتهاند.
هر چند افرادي نيز وجود دارند که براي شروع يک فعاليت اقتصادي از بدن خود وام ميگيرند! براي مثال جواني با گروه خوني +O کليهاش را ۷۰ ميليون تومان قيمت گذاشته تا بلکه اينگونه بتوانند مغازهاي بخرد و کار و کسبي راه بيندازد. عدهاي ديگر نيز در قراردادهاي کاري از اعضاي بدنشان به عنوان يک ضامن معتبر ياد ميکنند.
براي عدهاي پول حاصل از فروش کليه، کبد و ... بهاي استقلال از خانه و خانواده است و براي عدهاي ديگر مرهمي است بر زخمي از زخمهاي زندگي به طور مثال: پرداخت هزينه عمل و بيمارستان، پول رهن خانه، پرداخت ديه، ازدواج و ...
گويا قفلهاي عظيم الجثه که هنوز کليدي براي گشايش آنها طراحي نشده است اين افراد را وادار به آخرين راه يعني تکهتکه کردن پازل وجود خود کرده است.
اصولا اين آدمها از بين بد و بدتر، بد را ميپسندند البته با چنين پولي فقط چند ماهي ميتوانند خوش باشند چون با اين پول دست به کار مولدي نميزنند و فقط اصطلاحا زخمي را دوا ميکنند.
متاسفانه فروش اعضاي بدن تبديل نوعي تشويق شده است براي کساني که به خاطر تعرفههاي مالي در سکانسهاي بعدي زندگي خود واماندهاند.
قائله به همين جا ختم نميشود. در اين بين متقاضياني پيدا ميشوند که با بخش پيوند بيمارستانها تماس ميگيرند و تقاضاي فروش چشمها يا قلب خود را دارند! گويا اصلا متوجه گفتههايشان نيستند.
دلالان هميشه در صحنه
خريد و فروش اعضاي بدن زماني شکل تازهاي پيدا ميکند که دلالان نقش اصلي را داشته باشند يعني شناسايي سوژه و رساندن آن به متقاضي اهدا عضو.
اين افراد سودجو که در فضاي مجازي نيز آزادانه و بدون هر گونه محدوديتي بازاريابي ميکنند حتي در صورت عملي نشدن پيوند، به دلايل پزشکي يا پشيماني يکي از طرفين حقالزحمه خود را خواهند داشت.
مسلما آن چه که در اين بازار اتفاق ميافتد سود کلان دلالان و سواستفاده آنها از نياز فروشندگان و خريداران است که نبود سيستم نظارتي قوي از سوي دولتيها باعث شده تا آنان پولهاي کثيف بيشتري به جيب بزنند.
نکته جالب اينجاست که قيمتها به تورم، نوسانات ارز و حتي مذاکرات وابسته هستند.
وجود آگهيهايي در خصوص فروش اعضاي بدن ميتواند هر کسي را به وسوسه بيندازد که براي حل مشکلش به اين راه رو بياورد. به قول شهروندي معترض نسبت به اين بازار، فقط کم مانده است مردم يک بر چسب قيمتي بر روي اعضاي بدن خود بچسباند و در خيابان قدم بزنند و تبليغ کنند.
بيتعارف بايد بگوييم خريد و فروش اعضاي بدن ديگر تبديل به يکي از معضلات اجتماعي کشور شده است به طوري که در جامعه ما در حال مُد شدن است و اين گونه جامعه ايراني در حال ضرر دادن است.
مرجع : باشگاه خبرنگاران