اختصاصی/ نگاهی به انتخابی که ایوبی برای مدیریت اداره نظارت و ارزیابی آثار سینمایی داشت!
بگویم قحط الرجال یا بیتدبیری در سازمان سینمایی؟!
«مریم احمدی»
تاریخ انتشار
دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۱۴:۴۸
برنامه طولانیمدت در ایران بیمعناتر از همیشه
سالهاست که کارشناسان و صاحبنظران نبود ثبات مدیریتی را، یکی از موانع اصلی توسعه در کشور دانستهاند و از مسئولان دولت تدبیر و امید در ابتدای رسیدن به قدرت خواستند برخلاف دولتهای قبلی ثبات مدیریتی را موردتوجه قرار دهند.
فقدان نگرش راهبردی و بلندمدت نزد مدیران ارشد موضوعی است که تنها از سوی کارشناسان به بوته نقد کشیده میشود و باید متأسفانه اذعان کرد آنچه برای مدیران بیش از رشد کشور و حل معضلات مردم اهمیت دارد «یارگیری! و چیدن یک گروه موافق و مطیع است!»
این در حالی است که ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی برحسب ضرورت تعدادی از مدیران دستگاهها برکنار و افراد دیگری جایگزین آنان شدند. اگر دقت کرده باشید از عنوان «ضرورت» آنهم در ابتدای انقلاب نامبرده شد، اما سؤالی مطرح میشود، اینکه چرا در کشور ما که عنوان اسلامی را نیز به همراه دارد عزل و انتصابها با تغییر هر دولت و رئیسجمهور ادامه پیداکرده است؟
سالهاست که باروی کار آمدن هر دولتی نهتنها تمامی اعضاء کابینه رئیسجمهور بلکه تمامی مدیران ریزودرشت نیز تغییر میکنند. چرا و به چه منظور؟! چرا صاحبان قدرت به دنبال یکدست کردن تمامی زیرمجموعههای خود به هر قیمتی! هستند و ثابتشده عموماً طاقت حضور و دیدن حتی یک فرد مخالف باوجود داشتن تواناییهای بسیار در کار خود را ندارد؛ بنابراین بیش از ۳۰ سال است که این روند ادامه دارد و گویی تنها «تغییر است» که اهمیت دارد نه روی کار آمدن افراد متخصص یا غیرمتخصص. نگاه به عقب نشان میدهد که عزل و نصبها و جابهجاییها عموماً اینگونه بوده است و گاه یک متخصص رفته و یک نامتخصص آمده است.
بر این اساس آیا وجود قانونی مبنی بر اینکه مدیران ارشد تنها با ذکر ادله شفاف بتوانند مدیری را حذف و یا عزل کنند، ضرورت ندارد؟!
یک کارشناس دراینباره گفته است: «یکی دیگر از مشکلاتی که پس از انقلاب سیستم مدیریتی کشور با آن مواجه است برداشتهای ناصحیح از مدیریت اسلامی است. بدیهی است مدیریت اسلامی یعنی مدیریت جامعه در جهت آرمانهای اسلامی و برای تحقق اهداف و آرمانها لازم است متخصصان را به کار گرفت پس نمیتوان فردی را که غیرمتخصص است صرفاً به دلیل مؤمن و مذهبی بودن و یا به اصلاح اهل جبهه و جنگ بودن و یا حتی جانباز بودن بر مسند امور قرارداد.»
و باز این سؤال مطرح است جامعه ما تا کی باید محل آزمون خطای مسئولان باشد و تا کی در فواصل کوتاه باید شاهد تغییر مدیران ریزودرشت باشیم؟ و دراینبین با آمدن و رفتن یک مدیر تمامی برنامههای یک ارگان یا سازمان تغییر کند و چیزی به اسم برنامه طولانیمدت در ایران بیمعناتر از همیشه باشد؟
تحولات مدیریتی در سازمان سینمایی
این مقدمه شاید کافی باشد برای صحبت از آخرین تغییرات مدیریتی در سازمان سینمایی وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. تا چندی پیش مدیران تنها با تغییر دولت تغییر میکردند اما اکنون کار بهجای رسیده که در بازه زمانی که یک دولت روی کار است هم شاهد تغییر و جابهجایی مدیران هستیم.
و سؤال دیگری که در این بحث مطرح میشود این است؛ مگر نه آنکه در همه جای دنیا اثباتشده یک مدیر بهویژه «مدیری فرهنگی» میبایست سالهای سال در یک سمت باقی بماند تا بهمرور شاهد بازدهی و نتیجه فعالیتها و برنامههای او باشیم؟
بهتازگی شاهد بودیم که حجتالله ایوبی؛ معاون سینمایی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در اقدامی غیرمنتظره «حبیب ایلبیگی» را از سمت مدیرعاملی انجمن سینمای جوانان ایران عزل و چندی بعد بر مسند یکی از حساسترین پستهای سینمایی یعنی معاون نظارت و ارزیابی سازمان سینمایی رساند.
به گفته آنهایی که دستشان در کار است انجمن سینمای جوان طی یک سال گذشته با بهرهگیری از حضور کارشناسانی همچون «جعفر صانعی مقدم» و «فرید فرخنده کیش» در حال بازگشت به مسیر اصلی خود بود. سفرهای استانی ایلبیگی و مشاورانش به بیش از ۵۰ شهر و استان میتوانست نویدبخش تحولی باشد برای جوانان مستعد و علاقهمند به سینما.
اما شاید به کار بردن واژه قحط الرجال از نگاه بسیاری از افراد تکراری و نخنما باشد البته برای پرسش از معاون سینمای وزارت ارشاد چارهای نیست جزء آنکه بگویم آقای ایوبی آیا قحط الرجال بود و دیگر مدیر شایستهای (البته ازنظر شما) در میان مردان عرصه فرهنگ و هنر ما وجود نداشت که انجمن سینمای جوان همیشه مظلوم را با یک تغییر مدیریتی زودهنگام دیگر، قربانی معاونت ارزیابی و نظارت بر آثار سینمایی کردید؟!
انتخابی شگفتانگیز!
بیشک فردی با سوابق علمی و فرهنگی همچون ایوبی بهخوبی به گفتههای فوق واقف است اما چرا آنها را در مدیریت خود اعمال نمیکند؟ دلایل بسیاری را میتوان برای این نوع از تصمیمگیریهای ایوبی بکار برد اما دلیلی که بیش از هر چیز دیگری به ذهن میرسد نداشتن ظرفیت لازم برای به کاری گیری فردی است که قویتر و یا بهاصطلاح مدبرتر از خود اوست! وگرنه آیا قحط الرجال است که حبیب ایلبیگی که در رزومه کاری او بیش از هر چیز دیگری مدیریت روابط عمومیهای سازمانهای فرهنگی به چشم میآید برای مدیریت چنین پست حساسی انتخابشده است؟ انتخابی که اصحاب هنر و رسانه را شگفتزده کرد!
و باید از نماینده سینمایی دولت تدبیر و امید پرسید آیا شما هیچ هنرمندی که شناخت کافی و جامع از سینما دارد، برای نشستن در چنین مسندی، مناسب نیافتید؟
از انتصاب مدیران خواهرزاده، بچهمحل تا رفیق گرمابه و گلستان!
آیا مدیریت جایی مانند انجمن سینمای جوانان ایران که باتربیت نیروی انسانی سروکار دارد در درجه دوم اهمیت قرار دارد؟ که ایوبی حاضر است آن را برای مدتی از حیز انتفاع ساقط کند و سرنوشت و آینده پیش روی آن را به مخاطره بیندازد؟ برای چه؟ برای داشتن یک دوست گرمابه و گلستان در نزدیکی خود و احساس امنیت بیشتر؟!
متأسفانه سینماگران جوان که چشم امیدشان بهجایی مانند انجمن سینمای جوان است بهاندازه کفایت در دوران مدیریت «هاشم میرزا خانی» (همان بچهمحل رئیسجمهور سابق) آسیبدیده و متضرر شدهاند بنابراین کاش مدیران دولت تدبیر و امید طور دیگری با این جوانان تا میکردند!
آنچه مشخص است اینکه سینمای ایران همچنان گوشت قربانی است و سرنوشت سینماگران و سینما دوستان و از همه مهمتر نیروهای انسانی بالفعلی که به امید بالقوه شدن پا به انجمن سینمای جوان میگذارند اهمیت چندانی برای مدیران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ندارد و بهواقع برای سینمای کشورمان با انتصاب مدیران خودی و البته انتصابات سیاسی چه چشماندازی را میتوان متصور شد؟ از انتخاب یک نیروی خودی در معاونت ارزیابی و نظارت بر آثار سینمایی تا یک انتصاب سیاسی در بنیاد سینمایی فارابی...
باشد که رستگار شویم!
سالهاست که کارشناسان و صاحبنظران نبود ثبات مدیریتی را، یکی از موانع اصلی توسعه در کشور دانستهاند و از مسئولان دولت تدبیر و امید در ابتدای رسیدن به قدرت خواستند برخلاف دولتهای قبلی ثبات مدیریتی را موردتوجه قرار دهند.
فقدان نگرش راهبردی و بلندمدت نزد مدیران ارشد موضوعی است که تنها از سوی کارشناسان به بوته نقد کشیده میشود و باید متأسفانه اذعان کرد آنچه برای مدیران بیش از رشد کشور و حل معضلات مردم اهمیت دارد «یارگیری! و چیدن یک گروه موافق و مطیع است!»
این در حالی است که ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی برحسب ضرورت تعدادی از مدیران دستگاهها برکنار و افراد دیگری جایگزین آنان شدند. اگر دقت کرده باشید از عنوان «ضرورت» آنهم در ابتدای انقلاب نامبرده شد، اما سؤالی مطرح میشود، اینکه چرا در کشور ما که عنوان اسلامی را نیز به همراه دارد عزل و انتصابها با تغییر هر دولت و رئیسجمهور ادامه پیداکرده است؟
سالهاست که باروی کار آمدن هر دولتی نهتنها تمامی اعضاء کابینه رئیسجمهور بلکه تمامی مدیران ریزودرشت نیز تغییر میکنند. چرا و به چه منظور؟! چرا صاحبان قدرت به دنبال یکدست کردن تمامی زیرمجموعههای خود به هر قیمتی! هستند و ثابتشده عموماً طاقت حضور و دیدن حتی یک فرد مخالف باوجود داشتن تواناییهای بسیار در کار خود را ندارد؛ بنابراین بیش از ۳۰ سال است که این روند ادامه دارد و گویی تنها «تغییر است» که اهمیت دارد نه روی کار آمدن افراد متخصص یا غیرمتخصص. نگاه به عقب نشان میدهد که عزل و نصبها و جابهجاییها عموماً اینگونه بوده است و گاه یک متخصص رفته و یک نامتخصص آمده است.
بر این اساس آیا وجود قانونی مبنی بر اینکه مدیران ارشد تنها با ذکر ادله شفاف بتوانند مدیری را حذف و یا عزل کنند، ضرورت ندارد؟!
یک کارشناس دراینباره گفته است: «یکی دیگر از مشکلاتی که پس از انقلاب سیستم مدیریتی کشور با آن مواجه است برداشتهای ناصحیح از مدیریت اسلامی است. بدیهی است مدیریت اسلامی یعنی مدیریت جامعه در جهت آرمانهای اسلامی و برای تحقق اهداف و آرمانها لازم است متخصصان را به کار گرفت پس نمیتوان فردی را که غیرمتخصص است صرفاً به دلیل مؤمن و مذهبی بودن و یا به اصلاح اهل جبهه و جنگ بودن و یا حتی جانباز بودن بر مسند امور قرارداد.»
و باز این سؤال مطرح است جامعه ما تا کی باید محل آزمون خطای مسئولان باشد و تا کی در فواصل کوتاه باید شاهد تغییر مدیران ریزودرشت باشیم؟ و دراینبین با آمدن و رفتن یک مدیر تمامی برنامههای یک ارگان یا سازمان تغییر کند و چیزی به اسم برنامه طولانیمدت در ایران بیمعناتر از همیشه باشد؟
تحولات مدیریتی در سازمان سینمایی
این مقدمه شاید کافی باشد برای صحبت از آخرین تغییرات مدیریتی در سازمان سینمایی وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. تا چندی پیش مدیران تنها با تغییر دولت تغییر میکردند اما اکنون کار بهجای رسیده که در بازه زمانی که یک دولت روی کار است هم شاهد تغییر و جابهجایی مدیران هستیم.
و سؤال دیگری که در این بحث مطرح میشود این است؛ مگر نه آنکه در همه جای دنیا اثباتشده یک مدیر بهویژه «مدیری فرهنگی» میبایست سالهای سال در یک سمت باقی بماند تا بهمرور شاهد بازدهی و نتیجه فعالیتها و برنامههای او باشیم؟
بهتازگی شاهد بودیم که حجتالله ایوبی؛ معاون سینمایی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در اقدامی غیرمنتظره «حبیب ایلبیگی» را از سمت مدیرعاملی انجمن سینمای جوانان ایران عزل و چندی بعد بر مسند یکی از حساسترین پستهای سینمایی یعنی معاون نظارت و ارزیابی سازمان سینمایی رساند.
به گفته آنهایی که دستشان در کار است انجمن سینمای جوان طی یک سال گذشته با بهرهگیری از حضور کارشناسانی همچون «جعفر صانعی مقدم» و «فرید فرخنده کیش» در حال بازگشت به مسیر اصلی خود بود. سفرهای استانی ایلبیگی و مشاورانش به بیش از ۵۰ شهر و استان میتوانست نویدبخش تحولی باشد برای جوانان مستعد و علاقهمند به سینما.
اما شاید به کار بردن واژه قحط الرجال از نگاه بسیاری از افراد تکراری و نخنما باشد البته برای پرسش از معاون سینمای وزارت ارشاد چارهای نیست جزء آنکه بگویم آقای ایوبی آیا قحط الرجال بود و دیگر مدیر شایستهای (البته ازنظر شما) در میان مردان عرصه فرهنگ و هنر ما وجود نداشت که انجمن سینمای جوان همیشه مظلوم را با یک تغییر مدیریتی زودهنگام دیگر، قربانی معاونت ارزیابی و نظارت بر آثار سینمایی کردید؟!
انتخابی شگفتانگیز!
بیشک فردی با سوابق علمی و فرهنگی همچون ایوبی بهخوبی به گفتههای فوق واقف است اما چرا آنها را در مدیریت خود اعمال نمیکند؟ دلایل بسیاری را میتوان برای این نوع از تصمیمگیریهای ایوبی بکار برد اما دلیلی که بیش از هر چیز دیگری به ذهن میرسد نداشتن ظرفیت لازم برای به کاری گیری فردی است که قویتر و یا بهاصطلاح مدبرتر از خود اوست! وگرنه آیا قحط الرجال است که حبیب ایلبیگی که در رزومه کاری او بیش از هر چیز دیگری مدیریت روابط عمومیهای سازمانهای فرهنگی به چشم میآید برای مدیریت چنین پست حساسی انتخابشده است؟ انتخابی که اصحاب هنر و رسانه را شگفتزده کرد!
و باید از نماینده سینمایی دولت تدبیر و امید پرسید آیا شما هیچ هنرمندی که شناخت کافی و جامع از سینما دارد، برای نشستن در چنین مسندی، مناسب نیافتید؟
از انتصاب مدیران خواهرزاده، بچهمحل تا رفیق گرمابه و گلستان!
آیا مدیریت جایی مانند انجمن سینمای جوانان ایران که باتربیت نیروی انسانی سروکار دارد در درجه دوم اهمیت قرار دارد؟ که ایوبی حاضر است آن را برای مدتی از حیز انتفاع ساقط کند و سرنوشت و آینده پیش روی آن را به مخاطره بیندازد؟ برای چه؟ برای داشتن یک دوست گرمابه و گلستان در نزدیکی خود و احساس امنیت بیشتر؟!
متأسفانه سینماگران جوان که چشم امیدشان بهجایی مانند انجمن سینمای جوان است بهاندازه کفایت در دوران مدیریت «هاشم میرزا خانی» (همان بچهمحل رئیسجمهور سابق) آسیبدیده و متضرر شدهاند بنابراین کاش مدیران دولت تدبیر و امید طور دیگری با این جوانان تا میکردند!
آنچه مشخص است اینکه سینمای ایران همچنان گوشت قربانی است و سرنوشت سینماگران و سینما دوستان و از همه مهمتر نیروهای انسانی بالفعلی که به امید بالقوه شدن پا به انجمن سینمای جوان میگذارند اهمیت چندانی برای مدیران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ندارد و بهواقع برای سینمای کشورمان با انتصاب مدیران خودی و البته انتصابات سیاسی چه چشماندازی را میتوان متصور شد؟ از انتخاب یک نیروی خودی در معاونت ارزیابی و نظارت بر آثار سینمایی تا یک انتصاب سیاسی در بنیاد سینمایی فارابی...
باشد که رستگار شویم!
درسته؟
بابا یکم تغییر ایجاد کنید
همش دارید با سوال یادداشت مینویسید، اینو که به بچه دوره راهنمایی هم بدی بلده
بنده شما رو به چالش یک سطل ابتکار دعوت میکنم
ضمن تشکر از شما مخاطب گرامی، لازم به ذکر است که تحریریه «تعادل» محدود به قلم یکنفر نمیباشد.
«سوال» خود به تنهایی، پیام پرمعنایی را منتقل مینماید که حتی گاهی «پاسخ» این امکان را ایجاد نمیکند.