۱

حرف قلاده های طلا، پیام برادری بود نه نزاع

تاریخ انتشار
دوشنبه ۸ دی ۱۳۹۳ ساعت ۱۷:۰۱
حرف قلاده های طلا، پیام برادری بود نه نزاع
برای اولین بار نامش با نقش زبیر در فیلم «جابر ابن حیان» بر سر زبان ها افتاد. بازیگر خوش آتیه ای بار دیگر استعداد خود در بازی در فیلم قلاده های طلا نشان داد اما همان فیلم حاشیه های بسیار زیادی را برای او ایجاد کرد. او جزو معدود بازیگران سینما و تلویزیون ایران است که معمولا بازی در نقش‌های متفاوت و اکشن را قبول می‌کند چرا که از نظر او سینمای اکشن جذابیت های بسیاری دارد و سبب می شود بازیگر نقش متفاوتی را ایفا کند. آن چه در پیش می آید گفتگوی ما با علیرام نورایی است.

به عنوان سوال اول می خواستم از حضورتون بپرسم که شما چگونه به صورت جدی وارد عرصه ی بازیگری شدید؟

خدمت شما عرض کنم که من دانشجوی کارشناسی نرم افزار در دانشگاه جهاد بودم و مهندسی کامپیوتر می خواندم. هنر را همیشه دوست داشتم و فکر بازیگر شدن و بازیگر بودن را نمیکردم. که از طرف دوستان تئاتری دانشگاه به من پیشنهاد بازی در تئاتر شد و با اولین تجربه ی تست بازیگری تئاتر انتخاب شدم. تا به آن روز هم فقط یک تئاتر دیده بودم، آن هم به زور یکی از دوستانم بود که در آن نمایش بازی میکرد، نظر خوبی نسبت به تئاتر نداشتم. رفته بودم که اذیت کنم، روی سن آمفی تئاتر دانشگاه اولین اتود که زده شد نگاهم در لحظه عوض شد و بعد احساس کردم که اتفاقی است که خیلی از انرژیهای درون مرا میتواند عوض کند. از آن روز بود که خیلی از اتفاقات زندگی مرا تحتالشعاع قرار داد. از دانشگاه انصراف دادم و مدرک کاردانی معادل گرفتم. و در مدت تحصیلم در دانشگاه تقریبا حدود 10 12 تا کار تئاتری برای بچه های تئاتر دانشگاه انجام دادم. تا این که دیگر وارد این عرصه شدم. البته این تئاتر دانشگاهی و به صورت آماتوری بود، ولی بعد از آن با دفتر آقای قاسم جعفری آشنا شدم. در همان زمان دانشجویی فیلم کوتاه هم کار کردم بعد از آن اولین کارم به صورت جدی و حرفه ای در این زمینه، بازی در فیلم "شب آفتابی" آقای قاسم جعفری بود.

در حال حاضر مشغول به چه کاری هستید؟

این روزها هرچند کمتر فعالیت هنری انجام می دهم، اما مشغول بازی در سریال "جاده چالوس" به کارگردانی آقای احمد معظمی و تهیه کنندگی آقای داوری هستم. البته پیشنهادهایی نیز برای بازی در یک فیلم سینمایی و دو سریال داشته ام، اما هنوز برای حضور در این فیلم‌ها قرارداد نبسته ام. البته فکر می کنم تصمیم‌گیری نهایی برای حضور در هرکدام از این پروژه ها به 6 ماه دوم سال موکول شود.

کمی راجب بازی در فیلم "قلاده های طلا" برای مان بگویید... چه شد که شما در فیلم قلاده های طلا حضور پیدا کردید؟

از طرف گروه سازنده، عباس شوقی اواسط فروردین سال گذشته با من تماس گرفتند، رفتم اما نتوانستم آقای طالبی را ببینیم. دو ماهی از پیش‌تولید گذشته بود که دوباره با من تماس گرفتند. می‌دانستم که خیلی از همکاران برای این نقش کاندیدا هستند و احتمال کمی می‌دادند که قبول شوم.

مثلاً چه کسانی کاندیدای این نقش بودند؟

دقیقاً نمی‌دانم، اما می‌دانم بسیاری از دوستان کاندیدا بودند. عده‌ای خودشان نپذیرفتند و اکثریت را هم آقای طالبی رد کردند. پس از دو ماه با من تماس گرفتند و توانستم آقای طالبی را ببینم. در جلسه‌ای که بیش از پنج دقیقه طول نکشید، ایشان به من گفتند: «از زمانی که ما وارد پیش‌تولید این کار شدیم نام شما به این نقش چسبیده است، نمی‌دانم داستان چیست، فکر می‌کنم خدا برایت خواسته است اگر خوب کار کنی هم خودت هم فیلم بالا می‌رود، اگر ضعیف کار کنی هم خودت هم فیلم را زمین می‌زنی.» دست دادیم و روبوسی کردیم و گفتند برو قرارداد ببند. من قرارداد را بستم و با یک دنیا استرس و تشویش که به دلیل پیش‌زمینه ذهنی که نسبت به پایان‌نامه و اتفاقاتی که برای بازیگر آن فیلم افتاد، داشتم. پس از آن و در جلساتی که با گروه داشتیم دلگرم شدم و فهمیدم آنطور‌ها هم نیست و قرار نیست که به جناح سیاسی خاصی توهین کنیم و فیلم در جهت آشتی و وحدت ملی است و می‌خواهد مردم را از صف کسانی که این تجمعات را به اغتشاش کشیدند، جدا کند، البته من فکرش را می‌کردم و منتظر بازخوردهای منفی هم بودم، حتی بیش از این‌ها، اما به این نتیجه رسیدم که آقای طالبی قصد محکوم کردن گروه خاصی را ندارند.

دلایلتان برای حضور در این فیلم چه بود؟ این فیلم دارای بعد سیاسی بسیار قوی ای است، هرچند به قول شما جایگاه عدل و انصاف را رعایت کرده باشد.

دو دلیل داشت؛ یکی اینکه پس از سال‌ها یک نقش استخواندار و پرپتانسیل به من پیشنهاد شد و دیگر اینکه در این سال‌ها اذیت می‌شدم، وقتی می‌دیدم برای یک طرز فکر سیاسی ممکن است دو برادر به هم توهین کنند و درگیر شوند و این اتفاق در سطح گسترده در جامعه ما رخ می‌داد. به عنوان یک هنرمند وظیفه خودم دانستم که در این فیلم که می‌خواست یکسری حقایق را نشان بدهد، حضور پیدا کنم، حقایقی که خیلی‌ها از آن آگاهی نداشتند و به مدد تحقیقات کامل آقای طالبی بازگو می‌شود. احساس کردم من هم می‌توانم در این مسیر مثمرثمر باشم و یک قدم فرهنگی در این راه بردارم. این دو نکته باعث شد که من با انرژی کامل در پروژه «قلاده‌های طلا» حضور پیدا کنم.

کلا از بازی در این فیلم راضی بودید یا پس از مدتی پشیمان شدید؟

بله ، از بازی در این فیلم راضی بودم و نقشی که داشتم را دوست دارم، در کل هدف فیلم را می پسندیدم که طی صحبت هایی که با آقای ابوالقاسم طالبی داشتم اتفاق نظر داشتیم به این که آشتی ملی بین دو جناح صورت بگیرد، همه ی ما خواهر وبرادر همدیگر هستیم و وایسادیم روبروی هم در حال چنگ زدن به صورت هم هستیم، هدف فیلم این بود و فکر می کنم که تا حدود زیادی هم تاثیرگذار بود. 

حتی با این حاشیه های زیادی که برای شما ایجاد شد؟ توهین ها و برخوردهای بدی که با شما شد؟

بعد از بازی در این فیلم بدون آن که بخواهم من را به حاشیه کشاندند. این در حالی است که همیشه سعی کرده‌ام از حاشیه فاصله بگیرم، اما بعد از بازی در این فیلم برخی از دوستان رفتارهایی کردند که من به طور ناخودآگاه به حاشیه کشیده شدم.
هرچند در برابر رفتار این دوستان تلاش کردم که سکوت کنم، اما به جایی رسیدم که ترجیح دادم با مصاحبه پاسخ این دوستان را بدهم. هرچند بازی در "قلاده های طلا" سبب شد سال سختی را پشت سر بگذارم اما هیچ وقت از بازی در این فیلم پشیمان نیستم.

آقای نورایی در حال حاضر وضعیت سینما چگونه است، از فیلم نامه هایی که به دست تان می رسد راضی هستید؟

در حقیقت خیر، متاسفانه فیلم های ما یک ایراد اولیه دارد آن هم نقایصی است که در فیلم نامه ها دیده می شود، نه بخاطر اینکه فیلم نامه نویسان قهاری نداریم اتفاقا داریم ولیکن متاسفانه بدلیل ممیزی ها و بعضی مواقع هم بدلیل خودسانسوری نویسی خود فیلم نامه نویسان و عدم تولید قوی خود فیلم نامه نویسان مجبور به خودسانسوری می شوند یا می گویند حالا ما می نویسیم ولی نمی توانند تهیه کنند که بگیریم، پس ننویسیم و این نکات باعث می شود که فیلم نامه های مان دچار ضعف می شود و نکته ی مهمتر اینکه بازنویسی هایی که به فیلم نامه ها می خورد و گاها فیلم نامه نویس اصلی کار بازنویسی نمی کند، کار توسط دو نفر نوشتن دو دست می شود و توسط نویسندگان دیگر دستکاری می شود یا به آن اصلاحیه می خورد و غیره، اینها یکی از دلایل  افت کیفیت فیلم نامه های ما است. فکر می کنم اگر یک مقدار این خط قرمزها کمتر شود و شفافیت آن فیلم بیشتر شود، یک مقدار مسئولین اجازه ی جذابیت بخشی بر اثرهای هنری و سینما و تلویزیون بیشتری دهند، فکر می کنم جذابیت کارهای مان با توجه به وجود پتانسیل های فوق العاده ای که داریم، جوان های خوش ذوق و خوش فکری که در عرصه سینما و کلا رسانه فعالیت می کنند وجود دارند می توانیم به نتایج فوق العاده بهتری بگیریم تا جایی که حداقل اولین گزینه ی خیل عظیمی از مردم مان بعد از روشن کردن تلویزیون، روشن کردن دستگاه های ماهواره شان نباشد. 

شغل شما از چه میزان امنیت شغلی و اجتماعی برخوردار است؟

هیچ، صفر. برای ما هیچ امنیت شغلی وجود ندارد، به آن صورت که شایسته و بایسته است هیچ حمایتی از هیچ ارگان و نهادی نمی شویم و دو هفته اگر تلفن مان زنگ نخورد کاری به ما پیشنهاد نشود واقعا احساس نگرانی برای گذراندن زندگی مان می کنیم. 

خانه سینما در تامین این امنیت شغلی نقشی دارد؟

متاسفانه من با خانه سینما هم ارتباطی ندارم و عضو آن نیستم، حالا یا خودم به دنبال آن نبودم و یا از طرف دوستان چراغ سبزی نشان داده نشده است ولی فکر نمی کنم خانه سینما هم نقش تاثیرگذاری در زندگی همکاران من داشته باشد.

آقای نورایی این تغییر مدیریت ها، مانند تغییر رییس جمهور، نمایندگان و غیره، چه میزان در شغل شما تاثیرگذار است؟

قاعدتا نباید تاثیرگذار باشد ولی در این سال ها ناخودآگاه با تغییر مدیریت ها شاهد تاثیراتی در حرفه مان بودیم.

سابقه بازی شما نشان می دهد که نقش های متفاوتی بازی کرده اید، از بازی در یک فیلم مذهبی درباره ی امام صادق (ع) به نام «جابر ابن حیان» تا بازی در یک فیلم سیاسی، انقدر تفاوت در آثارتان را خودتان انتخاب می کنید؟

حقیقتا من بدنبال نقش های اکتیوتر و به نوعی اکشن تر هستم، خواسته ام این است و می خواهم بجای اینکه در یک کافی شاپ بشینم و دیالوگ های عاشقانه بگویم کاری را انجام دهم که همراه با تحرک بیشتری در آن باشد که خداروشکر هم تا به امروز بر سر راه ام قرار گرفته است، مانند همان سریال "جابربن حیان" که اشاره فرمودید یا مثلا  فیلم "قلاده های طلا" یا سریال "ماتادور" و یک سریال دیگری که در رابطه با پرتاب ماهواره امید بود که اسم آن "یک روز قبل" بود، خداروشکر به بنده پیشنهاد هم شده و من هم با کمال میل استقبال کرده ام.
بعضی در زندگی کارشان روی برخی کارها بیشتر حساب می کنند. سریالی که خیلی روی آن حساب باز میکردم، کار «جابر ابن حیان» بود که نقش زبیر را بازی میکردم. این سریال محدودیتهای زیادی داشت، از جمله مالی و زمانی اما مخاطب خود را جذب کرد. برای این نقش زحمت کشیدم و از منفی منفی به مثبت مثبت رسیدم. فکر میکردم که بعد از این کار اتفاقات خیلی خوبی برایم بیافتد اما متاسفانه روند آرامی را طی کردم، البته خدا را شاکر هستم، چون قرار بود آرام آرام به اینجا برسم نه اینکه بخواهم یک شبه ره صد ساله را طی کنم.

اینکه بیشتر نقش های تان منفی هست هم خودتان انتخاب می کنید؟

نه اتفاقا اینطور نیست، نقش های مثبت هم در لابه لای فیلم هایم داشته ام  و به جرات می توانم بگویم که 50 به 50 بوده است، یا نهایتا 60 به 40 است ولی ممکن است کارهایی که در آن نقش منفی داشته ام به نوعی بیشتر دیده شده و بیشتر مردم آن را پسندیدند و بازخوردهای بهتری از آن ها گرفته ام.

در فیلم هایی که بازی کرده اید کدام از همه بیشتر مورد پسند و رضایت تان بوده است؟

من نقش ام در "جابر بن حیان" را واقعا دوست داشتم و برای آن فوق العاده زحمت کشیده ام. با اینکه کار در شرایط فوق العاده سختی بود و گروه به سختی در گرمای شدید 55 درجه وسط کویر کار می کرد، از خاطرانگیزترین کارهایم نقش "زبیر" در سریال "جابر بن حیان" بود. 

کار در «گلوگاه شیطان» که یک فیلم دفاع مقدسی است، چگونه بود؟ 

این کار مشکلات زیادی داشت، از تولید گرفته تا اکران بد، عدم تبلیغ خوب، در گروه مخاطب خاص قرار گرفتن در اکران و دیده نشدن. این کار دردناک بود برای یک گروه بازیگر که همقسم شدیم که برویم و یک کار خوب و در خور انجام بدهیم و ادای دینی داشته باشیم به آن عزیزان که من فکر میکنم با این شکلی که اکران شد مدیون هم شدیم. باید از این کاری که به قول خود دوستان نیز فاخر بود حمایت میشد اما این کار انجام نشد و لنگ خیلی چیزها هم بودیم.

چه کمبودهایی در این فیلم جنگی داشتید؟

همه چیز کم بود. فکر کنید در کار فقط چند اسلحه کلاشینکف قدیمی و چند گونی شن وجود داشت که باید با اینها فیلم ساخته میشد. با این امکانات نمیشود کار کرد و پروژه فاخر ساخت، البته میشود اما خوب در نمیآید. زمانی که کار در پیشتولید است، همه میگویند کار فاخر است و پول فاخر میدهیم اما این چنین نیست و به سینمای دفاع مقدس ظلم میشود. همه سوال میکنند که چرا جوانان کار دفاع مقدس نمیکنند؟ خوب زمانی که یک جوان میخواهد فیلم دفاع مقدسی بسازد اما کسی نیست که از او حمایت کند و یا امکاناتی برای کار نیست، چطور این جوان رغبت به ساخت آثار نشان دهد؟

انجام کار دفاع مقدسی بدون امکانات چگونه است؟ 

 فکر کنید شما در حال بازی در فیلمی هستید که همه امکانات سر صحنه آن و ادوات جنگی فرسوده است و کار کردن با این امکانات خطر جانی برای بازیگران و عوامل دارد، مثلا یک جیپ وجود دارد که برای هر پلانی باید یک ساعت بایستید تا یک نفر بیاید و آن را روشن کند و برای کار بعدی که میروید دوباره همان جیپ را میبینید. فیلم سینمایی «گلوگاه شیطان» فیلمی بود که روی آب کار میشد و جای این را داشت که به آن دو قایق تندرو خوب بدهند. بعد از اینکه صحنه قایقها را گرفتیم، به من گفتند آن قایقی که رنگ میکردیم عراقی را میگرفتیم و رنگ میکردیم ایرانیها را میگرفتیم، سوراخ بوده است و تعمیرش کرده بودند. واقعا نمیشود با این امکانات کار کرد، واقعا ظلم به این سینما است. درست است که شهرک سینمای دفاع مقدس با تمام توانش از پروژههایی که درون آن کار میشود حمایت میکند اما توان شهرک سینمای دفاع مقدس توان مطلوبی نیست. شهرک سینمای دفاع مقدس در حد هشت سال دفاع مقدس ما نیست، باید تجهیز شود. اگر میخواهیم این سینما حرفی داشته باشد که باید داشته باشد، باید امکانات سینمایی خوبی نیز به این سینما اختصاص دهیم. حرف من این است که آن طرف دنیا دفاع مقدس ندارند و حملات نامقدس دارند اما چنان از این حملات خود فیلمهایی میسازند و قهرمان پروری هایی میکنند که خود ما نیز که دفاع مقدس داشتیم اسم فیلم هایشان تا سالها در ذهنمان است.

انگار شما چندسالی هم در خارج کشور بودید و به یادگیری ورزش خاصی مشغول بودید، حقیقت دارد؟

نه حقیقتا من اصلا خارج کشور نبودم، ولی آن رشته ی ورزشی را با چندتا از دوستانم به صورت آزمون و خطا شروع به یادگیری کردیم و بعد آن توانستیم رشته ی ورزشی "پارکور" را به ثبت فدراسیون آمادگی جسمانی برسانیم.
که در فیلم قلاده های طلا این ورزش حسابی به کارتان آمد.
آن فیلم شرایط خاصی را می طلبید از جمله شرایط جسمانی نقشی که من بر عهده داشتم زیرا در بسیاری از شرایط در حال تعقیب و گریز بودند. در نتیجه من به علت سابقه ی پارکوری که داشتم توانستم از پس آن بربیایم.

زمانیکه به پشت سرتان نگاه می کنید از ثمره کاری تان در این چند سال راضی هستید؟

من راستش هدف گذاری دیگری کرده بودم و فکر می کردم از فعالیتم در این عرصه زودتر جواب بگیرم، زمانی که برای خودم در نظر گرفته بودم یک مقدار زودتر از اینها بود که به آن ثبات برای بازی کردن در پروژه های مختلف  برسم، یک مقدار دیرتر این اتفاق افتاد و توانستم پله ها را بالا بیایم ولی نه به طور کلی راضی هستم، خداروشکر می کنم.

بحث ماندگار شدن و محبوبیت متفاوت است، در زمینه ی شغلی شما باید چه کرد که ماندگار شد؟

من فکر می کنم همین که فرد آهسته آهسته پله ها را طی کردن یک از رموز آن باشد و انتخاب صحیح عامل دیگر آن.

به عنوان سوال آخر اینکه حرفه ی شما یک شغل پراسترس است، زمانیکه دچار استرس می شوید برای رسیدن به آن آرامشی که نیاز دارید چه می کنید؟
در طول سال ها یادگرفته ام که بر ااین استرس ام بتوانم غلبه کنم و خیلی بر روی من تاثیرگذار نیست، کار خاصی انجام نمی دهم و فقط سعی می کنم همیشه قبل از اینکه آن استرس بخواهد بر من غالب شود آرامش خودم را حفظ کنم.
مرجع : شفاف
کد مطلب : ۲۱۱۲۱
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

کلام امیر
لَا غِنَى كَالْعَقْلِ، وَ لَا فَقْرَ كَالْجَهْلِ، وَ لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَبِ، وَ لَا ظَهِيرَ كَالْمُشَاوَرَةِ.

امام(عليه السلام) فرمود: هيچ ثروتى چون عقل، و هيچ فقرى چون نادانى نيست. هيچ ارثى چون ادب، و هيچ پشتيبانى چون مشورت نيست.