تحلیل انتخابات و ریاست مجلس در گفتوگوی «عصر تعادل» با ناصر ایمانی
مجلس بی چهره
تاریخ انتشار
سه شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۹:۰۰
عصرتعادل - آیت وکیلیان: جریان اصولگرایی در انتخابات اخیر مجلس بالأخص از زمانی که علی لاریجانی بار دیگر کرسی ریاست را در اختیار گرفت، به گونهای مارش پیروزی نواختند، کأنه تمامی پارلمان را از زیر و بم تصاحب کردهاند. این در حالی است که ماهها قبل جریان اصولگرایی با بازیگردانی جبهه پایداری تندترین حملات را به رئیس مجلس داشتند. در قم به او حملهور شدند و در اجرای برجام نیز اوج حملات آنها به لاریجانی بود. ناصر ایمانی سردبیر سابق روزنامه کیهان و تحلیلگر سیاسی اصولگرا معتقد است که فراکسیون امید هم باید رأی خود را به تداوم ریاست لاریجانی میداد و از اینکه آنها رأی خود را به عارف دادهاند، اظهار تعجب میکند. با این حال ایمانی اعتقاد دارد که فراکسیون اصولگرایان قدرت مانور گذشته را در پارلمان ندارد. همین مسئله نوید مجلسی میدهد که سیاستهای دولت را همراهی خواهد کرد، اگر چه ایمانی در این گفتوگو معتقد است که موفقیت دولت ، خواسته کلیت جریان اصولگرایی نیز هست. در ادامه مشروح این گفتوگو را می خوانید:
ـ در ابتدا بفرماييد که تحليل شما به عنوان يک تحليلگر سياسي اصولگرا از انتخاب علي لاريجاني به رياست مجلس دهم چيست؟
در آغاز بايد بگويم که انتخاب آقاي لاريجاني يک انتخاب جناحي نبود؛ اين انتخاب متناسب با قابليت وي بود. اين درست که اصولگرايان مجلس به او رأي دادند، اما ميدانيد که بسياري از نمايندگان غيراصولگرا هم به او رأي دادند. اين انتخاب يک انتخاب جناحي به معناي مصطلح خودش نبود. من در واقع انتظار داشتم که تعداد بيشتري از نمایندگان منتسب به «فراکسيون اميد» هم به آقاي لاريجاني رأي بدهند؛ اگر واقعاً ملاک، ملاک صلاحيت باشد. يعني کسي که صلاحيت کرسي رياست داشته باشد، فارغ از ديدگاههاي سياسي، او را به مسئوليت اين کار بگماريم. طبيعتاً با وجود احترامات زيادي که براي آقاي دکتر عارف به لحاظ شخصيت، پايبندي به اخلاق و خدوم بودن وي قائل هستيم، طبيعتاً اگر معيار صلاحيت در ميان باشد، صلاحيت آقاي لاريجاني بالاتر بود. به اين دليل است که اين انتخاب ميتوانست مضمون و ماهيت جناحي نداشته باشد.
ـ شخص دکتر عارف با وجود همه توصيهها و پيشنهادات حتي از سوي تشکيلات اصلاحطلبي، مبني بر کنار رفتن او از نامزدي رياست مجلس،در عرصه ماند و خود را در معرض رأي پارلماني نمايندگان قرار داد، دکتر عارف تا آخر ماند، آيا او نميخواست کنارهگيري مداوم در انتخاباتها به نفع رقيب تبديل به يک سنت شود؟
ما اطلاعي از نيتها و مقاصد دکتر عارف نداريم؛ اما من تصور ميکنم که شخص دکتر عارف اين احتمال زياد را ميداد که موفق به اخذ کرسي رياست نشود. يعني هر فرد تحليلگر سياسي با هر ديدگاهي که داشت، شانس رياست را به آقاي لاريجاني ميداد. خود او ميدانست که موفق به کسب رأي از پارلمان نميشود. اما چرا در عرصه ماند؟ من تصور ميکنم که او احتمالاً اهداف ديگري را در سر داشت؛ او ميخواست اين پيام را منتقل کند به مردمي که به اصلاحطلبان در انتخابات رأي دادند که «ما ايستاديم» براي پيشبرد اهداف اصلاحطلبي و آن چيزي که به خاطر آن به ما رأي داديد؛ مگر اينکه موفق نشويم. ما اقدام ميکنيم براي کانديداتوري رياست مجلس، رئيس جمهوري، نائب رئيسي مجلس و رياست اين کميسيون و آن کميسيون، مگر اينکه امکان رأيآوري وجود نداشته باشد. در واقع پيام دکتر عارف اين است که ما به مجلس نرفتيم که دستبسته باشيم و هيچ مسئوليتي را هم نپذيريم. اين فرايند در ميان مردمي که به اصلاحطلبان رأي دادند، موج نااميدي را به همراه خواهد داشت. اين يک دليل کانديدا شدن عارف مي تواند باشد؛ خوب کانديد هم شد اما رأي نياورد. در واقع پاسخ اين پيام را فردا مردمي که به اين جناح رأي دادند، دريافت کردند. اگر کانديدا نميشد هميشه اين علامت سوال در ذهن و ضمير طرفدارانش وجود داشت که امکان داشت دکتر عارف رأي بياورد. عارف در پاسخ به هواداران اصلاحات، رفع ابهام کرد. از طرف ديگر ميتوان به اين دليل هم اشاره کرد که او از مجراهايي هم تحت فشار شديد بود که کانديدا نشود. بحث اين بود که او با لاريجاني تعامل کند و در نهايت سکاندار مسئوليتهاي ديگري در مجلس باشد. اين ادله کساني بود که کانديدا شدن عارف را در شرايط کنوني به صلاح نميدانستند. در نهايت دکتر عارف پشت کرد به مطالبات و آنچه خود خواست را به معرض نمايش گذاشت و نه آن چيزي که دوستانش براي او ديکته کرده بودند. در واقع مضمون رفتارش این بود که؛ يک بار تصميم شما را اجرا کردم به ديده منت، اما اينطور نيست که در واقع من به شکل يک مهرهاي باشم که هر جور تصميمگيري شود، آن را اجرا کنم.
ـ آقاي ايماني برگرديم به مواضعي که برخي از اصولگرايان نسبت به رئيس شدن دکتر عارف داشتند؛ فرداي روزي که علي لاريجاني به عنوان رئيس پارلمان دهم انتخاب شد، کريمي قدوسي منتخب مجلس دهم و از نزديکان پايداري در گفتوگويي اعلام کرد که اگر لاريجاني مواضع ما را همراهي نکند، با او همچون گذشته برخورد ميکنيم، لاريجاني چگونه بايد همراهي کند؟
من ميخواهم اينگونه پاسخ بدهم که شما خيلي نبايد اظهارات يک فردي را که در يک موردي ميخواهد اظهارنظر شخصي کند، بياييد يک تحليل کلي از آن به دست دهيد. شما الان ميگوييد يک فردي به نام آقاي کريمي قدوسي اينگونه گفته است؛ فقط ميخواهيد يک جواب کلي از آن بگيريد که آقاي لاريجاني بايد چگونه همراهي کند؟ اين اظهارنظر شخصي است و اصلاً اهميتي ندارد. شما زماني ميتوانيد استناد کنيد که با نظر جمع، حزبي يا جريانی، آن هم در صورتي که مواضع آن يا اين جريان مؤثر باشد.
ـ اما سخنان کريمي قدوسي را تنها نميتوان تراوشات ذهني يک فرد قلمداد کرد؛ طبيعتاً او از جانب جبهه متبوع خود (جبهه پايداري) سخن ميگويد، به هر حال او جمعبندي و مواضع درون جبههاي خود را اعلام ميکند، اين مسئله هم هويداست که لاريجاني در گذشته کاملاً برخلاف سياستورزيهاي تند و راديکال جبهه پايداري عمل کرده است و اصولاً مزبندي سياسي او با اين جبهه از همين کانال است؟
نه اين چيزي که شما ميگوييد غلط است و دليلي که من ميآورم بر دليل شما تفوق دارد؛ ببينيد جريان پايداري در انتخابات 7 اسفند کاملاً به آن تصميم کلي که شوراي وحدت اصولگرايي گرفته بود وفادار ماند و هيچگونه تخطي نداشت. از زمان تشکيل مجلس دهم هم که در واقع شوراي اصولگرا تشکيل شد و بعدش منجر شد به شوراي فراکسيون اصولگرايي که اسمش شد فراکسيون ولايت، شما مطلقاً هيچ حرکت جداگانهاي از سوي جبهه پايداري نميبينيد. کأنه جبهه پايداري الان درکل فراکسيون ولايت مستحيل هستند. شما الان ديگر خبري از رهروان ولايت نميشنويد. از جبهه پيروان خط امام و رهبري و ايثارگران هم چيزي نخواهيد شنيد. همه اين گروهها پذيرفتهاند که در مرکزيتي واحد کار کنند. اظهارنظرهاي شخصي به اين شکل نميتواند اهميت داشته باشد و اگر کسي به دنبال بزرگنمايي اينگونه گمانهزنيها باشد، مشخص است که به دنبال اهداف سياسي ديگري است. شما هم به عنوان يک ژورناليست نبايد اهميت دهيد مگر اينکه به دنبال منافع شخصي و جناحي خود باشيد.
-با اين تفاسير تمامي کساني که با پرچم اصولگرايي به مجلس راه پيدا کردهاند، در واقع ذيل کليت جريان يا فراکسيون اصولگرايان عمل خواهند کرد، درست است؟
فعلاً بنا بر همين منوال است؛ من تصور ميکنم که همين استراتژي ادامه خواهد داشت. به علت اينکه فراکسيون اصولگرايان حاضر در مجلس دهم ديگر قدرت فراکسيون اصولگرايان در ادوار گذشته را ندارد، قدرتش کمتر شده است و مجبور هستند به دليل اينکه در مجلس در مقابل با فراکسيون اميد و فراکسيونهاي ديگر تأثیرگذار باشند، با انسجام بيشتري حرکت کنند. بنابراين تصور ميکنم که ما شاهد حرکتهاي جداگانهاي در داخل اين فراکسيون نيستيم، همچنان که شما ميبينيد که اين فراکسيون عليرغم اختلافنظرهای که قبل از انتخابات با آقاي لاريجاني داشتند، اما در نهايت همه او را به عنوان رئيس مجلس معرفي کردند. البته آقاي لاريجاني هم پذيرفته که در داخل فراکسيون ولايت نقش بازي کند. افرادي هم که در طيف لاريجاني بودند همه به اين فراکسيون آمدند.
-مگر گزينهاي غير از لاريجاني را ميتوانستند علم کنند؟
نه نميتوانستد، اما کار ديگري ميتوانستند انجام دهند. ميتوانستند اعلام کنند که از لاريجاني حمايت نميکنيم؛ يعني رأي سفيد بدهند. اين کار را که ميتوانستند انجام بدهند.
-حالا که به لاريجاني رأي دادند، به دنبال سهمخواهي هستند؟
نه ببينيد الان اصولگرايان وضعيت خوبي ندارند، که البته فراکسيون اميد از فراکسيون اصولگرايان وضع بدتري دارد، فکر نکنيد که وضع آنها بهتر است،هر دو فراکسيون وضعيت مشابهي دارند. ببينيد اين فراکسيونها در اين دوره مجلس بسيار لبمرزي هستند؛ اين لب مرزي آنها را ملزم ميکند خواه ناخواه به اينکه حرکت منسجم و يکپارچه داشته باشند. البته به شما عرض ميکنم که اصولگرايان عليرغم اختلافها و عدم وحدتي که در انتخابهاي چند دوره قبل مانند انتخابات رياست جمهوري سال 92 و انتخابات مجلس نهم انتخابات شوراي شهر قبلي اختلاف نظر زيادی داشتند و و منجر به ارائه چند ليست شدند اما در انتخابات سال 94 کاملاً يکپارچه عمل کردند. يعني يک حرکت توسعه يافته با ديسيپلين حزبي جدي. هيچ تخلفي از آنها ديده نشد. کاري ندارم اينکه تا چه اندازه به کسب رأي موفق شدند، اين بحث ديگري است ميخواهم بگويم که کاملاً منسجم رفتار کردند. اين رفتار الان در مجلس هم به اجرا گذاشته شده است؛ يعني حرکتهاي طيفي را کنار گذاشتهاند و در داخل يک فراکسيون واحد عمل ميکنند و اختلافنظرهاي خود را به ميان خود و بيرون از مجلس بردهاند. الان در فراکسيون ولايت شما هم آقاي لاريجاني را ميبينيد و هم جبهه پايداري. هم بهروز نعمتي نشسته و هم قاضيزاده هاشمي. حتي فراکسيون هر دو اين افراد را به عنوان کانديداي هيأت رئيسه پيشنهاد داده است. اين تحول مهمي است. يک زماني ميشد اختلافات درون گفتماني اصولگرايان را رسانهاي کرد اما الان ديگر اين وضعيت تغيير کرده است.
-مايلم اين موضوع را صريحتر روشن کنيد که؛ پيش از اين مجموعه اصولگرايان مخالفت شديد خود را با لاريجاني اعلام کرده بودند و زماني با اعلام صريح آيتالله مصباح وي خط قرمز جريان مذکور بود، فکر ميکنيد در شرايط امروز، لاريجاني به حمايت خود از سياستهاي دولت روحاني ادامه ميدهد يا سطح سياستورزي خود را تا سطح حمايت از مطالبات اصولگرايي آنگونه که جبهه پايداري به دنبال آن است، نزول میدهد؟
اين گزينهاي که شما کنار هم قرار ميدهيد از اساس غلط است؛ علت اين است که، کمک کردن به سياستهاي دولت امر بسيار پسنديده اي است. مگر دولت از مجموعه مملکت جداست. يعني هر اندازه ما شاهد موفقيت دولت باشيم، کشور موفق خواهد بود. شما ترديد نکنيد که مجموعه اصولگراها به دنبال موفقيت دولت هستند. چه تفکر اشتباهي است که فکر ميکنند اصولگرايان نشسته اند که تا آنجايي که ميتوانند اين دولت را ناکارآمد کنند. اين تفکر غلط است. البته اصولگرايان بيشتر منتقد سياستهاي دولت بودند اين طبيعي است و قابل قبول هم است. البته دولت هم در اين سه سال گذشته غيرمنصانهترين رفتارها را نسبت به منتقدين خودش (اصولگرايان) داشته است. اما منتقد بودن به معناي کارشکني کردن نيست. ببينيد مجموعه اصولگرايان، خوب دقت کنيد ميگويم مجموعه اصولگرايان ـ شما يک جبهه پايداري ميگوييد با 10 نفر عضو، مدام اين را به سر کشور ميکوبيد کانه در اين کشور کودتاست، اختلاف و دوگانگي است و يک سري افراد هستند که ميخواهند دولت را نابود کنند؛ اينها نيست و اين تفکرها غلط است ـ کاملا با اين ادله سازگاري دارند که دولت موفق باشد. همچنان که وقتي بحث برجام در مجلس مطرح شد، خوب برجام در واقع عمده اقدامات اين دولت آقاي روحاني را اگر در يک خط تعريف کنيم ميشود برجام. شما در نظر بگيريد که مجموعه رفتار مجلس نهم که يک مجلس اصولگرا بود با برجام چگونه بود؟ با رأي بالايي به اجراي برجام رأي دادند. اين يعني مجموعه اصولگرايان. بله يک تعدادي مخالف بودند و سروصداي زيادی هم دارند و اتفاقاً جناح اصلاحطلب براي اختلافافکني در داخل کشور و براي گرفتن رأي مردم که موفق هم به اين کار شد اين چند صدا را که مخالف برجام بود، بزرگنمايي کردند. با اهداف سياسي غيرمنصفانه و به خاطر تهييج افکار عمومي و گرفتن رأي مردم که موفق هم شدند. اين به معناي مجموعه اصولگرايان نيست. الان آقاي لاريجاني هر اندازه دولت را در اموراتش کمک کند، قطعاً کار درستي انجام داده است.
-اين مجموعه اصولگرايي که شما به آن اشاره ميکنيد که در واقع نسبت به موفقيتها و سياستهاي دولت يک نوع همگرايي سياسي دارند، کجا هستند و از چه پایگاهی برخوردار هستند، برای مثال شخص «بهروز نعمتی» و «کاظم جلالی» که در واقع از مجموعه اصولگرایان هستند، در یکی از میتینگهای انتخاباتی اصلاحطلبان در اسفندماه اعلام کردند که ماهها برای اجرایی شدن برجام در پارلمان کتک خوردند، حرف شنیدند، تهدید شدند و در صحن پارلمان انواع و اقسام تندرویها دیدند. سوال اینجاست که مگر جبهه رهروان، جریان منتسب به لاریجانی در مجلس نهم اساس و مبنای مرزبندی سیاسی خود با تندروها را در مخالفتهای سازماندهی شده آنها با برجام و موانع و سد راه شدن دولت قرار ندادند، مگر این دو وجه به انشعاب درون گروهی آنها نینجامید، به صورت مشخص بفرمایید که مجموعه اصولگرایان که به موفقیتهای دولت راضیاند، اینها چگونه هویتی دارند و این تفکیک را چگونه میتوانید تبیین کنید؟
خیر اصلاً بحث اینها نیست و شما اشتباه تحلیل میکنید؛ جبهه رهروان اینطور نبوده که در مقابل با دیگر اصولگرایان ایستاده باشند، که این آقایان (جبهه رهروان) موافق برجام باشند و دیگر اصولگرایان مخالف برجام باشند. اکثریت اصولگرایان با برجام موافق بودند. آقای بروجردی مگر موافق برجام نبود، آقا دکتر توکلی مگر موافق نبود، آقای باهنر مگر موافق نبود، آقاب دکتر حدادعادل شما کجا شنیدید که مخالفتی با برجام داشته باشد، اصلاً اینطور نبود، اصولگرایان با برجام موافق بودند. فقط ما یک تعداد از آقایان جبهه پایداری داشتیم که اینها هم مخالف یا منتقد بودند، همه آنها که مخالف نبودند. برای مثال آقای دکتر ذاکانی منتقد بخشهایی از برجام بودند. جبهه رهروان در مقابل این جریان ایستاد نه در مقابل همه اصولگرایان.
-بلومبرگ اخیراً در گزارشی تحلیلی آورده که انتخاب علی لاریجانی به کرسی ریاست پارلمان دهم، در واقع راه روحانی را در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده هموار خواهد کرد، فکر میکنید این همگرایی سیاسی نافی همه تحلیلهای شما نیست؟
خیر، بنده فکر میکنم حتی اگر آقای دکتر عارف رئیس مجلس میشدند، این موضوع ارتباطی با انتخابات ریاست جمهوری سال آینده ندارد.
- چرا؟
برای اینکه عوامل تأثیرگذار در انتخابات سال آینده ریاست جمهوری فاکتورهای دیگری است؛ فاکتور بسیار ضعیفی از آن به مجلس برمیگردد. آن چیزی که برای مردم عامل تأثیرگذار در انتخابات سال آینده است، در وهله اول کارنامه خود دولت است. بالأخص این یک سال آینده. چرا این یک سال گذشته؟ برای اینکه مردم میگویند دولت به دنبال توافق برجام بود و برجام انجام شد، حال باید دید که تبعات مثبت آن چه خواهد شد. یک سال دولت فرصت دارد که افکار عمومی را اقناع کند که دیدید اینگونه شد و یا نشد. فاکتور دوم این است که مردم باید ببینند که رقبای سال آینده روحانی چه کسانی هستند؟ چون این یک از عوامل تعیین کننده است. مردم به رقابت بین کاندیداها نگاه میکنند و رأی میدهند. یک زمانی فرض میگیریم که مردم به کارنامه دولت آقای روحانی راضی نباشند و از سوی دیگر کاندیدایی آمده که اگر مردم به اورأی دهند، وضع بدتری حادث شود؛ در اینجا بار دیگر به سراغ دکتر روحانی خواهند رفت.
- اما تحلیل بلومبرگ را میتوان اینگونه از آن مستفاد کرد که سال آینده لاریجانی مجموعه اصولگرایان و گفتمان آنها را همراهی نخواهد کرد و اصلاً آن را تبدیل به یک سنت سیاسی در ایران کند و خود را در قامت فردی برجسته کند که جریانساز است و این عقبه اصولگرایی است که باید به دنبال او بروند، این مسئله البته دلیل مهمی هم دارد، اینکه کلیت جریان اصولگرایی با بحران رجل سیاسی روبهرو شده است؟
من تصور میکنم که لاریجانی در انتخابات سال آینده ریاست جمهوری، خیلی بیگانه با کلیت جریان اصولگرایی رفتار نخواهد کرد. دقت داشته باشید که آقای لاریجانی به هر حال یک اصولگراست و تا جاهایی ممکن است که یک اختلافنظرهایی با جریان اصولگرایی و با جریانهایی خاص در درون آن داشته باشد، اما سطح خود را از جریان اصولگرایی جدا نخواهد کرد. اگر در انتخابات سال آینده اصولگرایان یک یا دو کاندیدا را معرفی کنند، لاریجانی مطمئناً در این مسیر عمل خواهد کرد و تحرکات خود را از این مسیر دنبال خواهد کرد، نه در مسیر تأیید دکتر روحانی.
ـ در ابتدا بفرماييد که تحليل شما به عنوان يک تحليلگر سياسي اصولگرا از انتخاب علي لاريجاني به رياست مجلس دهم چيست؟
در آغاز بايد بگويم که انتخاب آقاي لاريجاني يک انتخاب جناحي نبود؛ اين انتخاب متناسب با قابليت وي بود. اين درست که اصولگرايان مجلس به او رأي دادند، اما ميدانيد که بسياري از نمايندگان غيراصولگرا هم به او رأي دادند. اين انتخاب يک انتخاب جناحي به معناي مصطلح خودش نبود. من در واقع انتظار داشتم که تعداد بيشتري از نمایندگان منتسب به «فراکسيون اميد» هم به آقاي لاريجاني رأي بدهند؛ اگر واقعاً ملاک، ملاک صلاحيت باشد. يعني کسي که صلاحيت کرسي رياست داشته باشد، فارغ از ديدگاههاي سياسي، او را به مسئوليت اين کار بگماريم. طبيعتاً با وجود احترامات زيادي که براي آقاي دکتر عارف به لحاظ شخصيت، پايبندي به اخلاق و خدوم بودن وي قائل هستيم، طبيعتاً اگر معيار صلاحيت در ميان باشد، صلاحيت آقاي لاريجاني بالاتر بود. به اين دليل است که اين انتخاب ميتوانست مضمون و ماهيت جناحي نداشته باشد.
ـ شخص دکتر عارف با وجود همه توصيهها و پيشنهادات حتي از سوي تشکيلات اصلاحطلبي، مبني بر کنار رفتن او از نامزدي رياست مجلس،در عرصه ماند و خود را در معرض رأي پارلماني نمايندگان قرار داد، دکتر عارف تا آخر ماند، آيا او نميخواست کنارهگيري مداوم در انتخاباتها به نفع رقيب تبديل به يک سنت شود؟
ما اطلاعي از نيتها و مقاصد دکتر عارف نداريم؛ اما من تصور ميکنم که شخص دکتر عارف اين احتمال زياد را ميداد که موفق به اخذ کرسي رياست نشود. يعني هر فرد تحليلگر سياسي با هر ديدگاهي که داشت، شانس رياست را به آقاي لاريجاني ميداد. خود او ميدانست که موفق به کسب رأي از پارلمان نميشود. اما چرا در عرصه ماند؟ من تصور ميکنم که او احتمالاً اهداف ديگري را در سر داشت؛ او ميخواست اين پيام را منتقل کند به مردمي که به اصلاحطلبان در انتخابات رأي دادند که «ما ايستاديم» براي پيشبرد اهداف اصلاحطلبي و آن چيزي که به خاطر آن به ما رأي داديد؛ مگر اينکه موفق نشويم. ما اقدام ميکنيم براي کانديداتوري رياست مجلس، رئيس جمهوري، نائب رئيسي مجلس و رياست اين کميسيون و آن کميسيون، مگر اينکه امکان رأيآوري وجود نداشته باشد. در واقع پيام دکتر عارف اين است که ما به مجلس نرفتيم که دستبسته باشيم و هيچ مسئوليتي را هم نپذيريم. اين فرايند در ميان مردمي که به اصلاحطلبان رأي دادند، موج نااميدي را به همراه خواهد داشت. اين يک دليل کانديدا شدن عارف مي تواند باشد؛ خوب کانديد هم شد اما رأي نياورد. در واقع پاسخ اين پيام را فردا مردمي که به اين جناح رأي دادند، دريافت کردند. اگر کانديدا نميشد هميشه اين علامت سوال در ذهن و ضمير طرفدارانش وجود داشت که امکان داشت دکتر عارف رأي بياورد. عارف در پاسخ به هواداران اصلاحات، رفع ابهام کرد. از طرف ديگر ميتوان به اين دليل هم اشاره کرد که او از مجراهايي هم تحت فشار شديد بود که کانديدا نشود. بحث اين بود که او با لاريجاني تعامل کند و در نهايت سکاندار مسئوليتهاي ديگري در مجلس باشد. اين ادله کساني بود که کانديدا شدن عارف را در شرايط کنوني به صلاح نميدانستند. در نهايت دکتر عارف پشت کرد به مطالبات و آنچه خود خواست را به معرض نمايش گذاشت و نه آن چيزي که دوستانش براي او ديکته کرده بودند. در واقع مضمون رفتارش این بود که؛ يک بار تصميم شما را اجرا کردم به ديده منت، اما اينطور نيست که در واقع من به شکل يک مهرهاي باشم که هر جور تصميمگيري شود، آن را اجرا کنم.
ـ آقاي ايماني برگرديم به مواضعي که برخي از اصولگرايان نسبت به رئيس شدن دکتر عارف داشتند؛ فرداي روزي که علي لاريجاني به عنوان رئيس پارلمان دهم انتخاب شد، کريمي قدوسي منتخب مجلس دهم و از نزديکان پايداري در گفتوگويي اعلام کرد که اگر لاريجاني مواضع ما را همراهي نکند، با او همچون گذشته برخورد ميکنيم، لاريجاني چگونه بايد همراهي کند؟
من ميخواهم اينگونه پاسخ بدهم که شما خيلي نبايد اظهارات يک فردي را که در يک موردي ميخواهد اظهارنظر شخصي کند، بياييد يک تحليل کلي از آن به دست دهيد. شما الان ميگوييد يک فردي به نام آقاي کريمي قدوسي اينگونه گفته است؛ فقط ميخواهيد يک جواب کلي از آن بگيريد که آقاي لاريجاني بايد چگونه همراهي کند؟ اين اظهارنظر شخصي است و اصلاً اهميتي ندارد. شما زماني ميتوانيد استناد کنيد که با نظر جمع، حزبي يا جريانی، آن هم در صورتي که مواضع آن يا اين جريان مؤثر باشد.
ـ اما سخنان کريمي قدوسي را تنها نميتوان تراوشات ذهني يک فرد قلمداد کرد؛ طبيعتاً او از جانب جبهه متبوع خود (جبهه پايداري) سخن ميگويد، به هر حال او جمعبندي و مواضع درون جبههاي خود را اعلام ميکند، اين مسئله هم هويداست که لاريجاني در گذشته کاملاً برخلاف سياستورزيهاي تند و راديکال جبهه پايداري عمل کرده است و اصولاً مزبندي سياسي او با اين جبهه از همين کانال است؟
نه اين چيزي که شما ميگوييد غلط است و دليلي که من ميآورم بر دليل شما تفوق دارد؛ ببينيد جريان پايداري در انتخابات 7 اسفند کاملاً به آن تصميم کلي که شوراي وحدت اصولگرايي گرفته بود وفادار ماند و هيچگونه تخطي نداشت. از زمان تشکيل مجلس دهم هم که در واقع شوراي اصولگرا تشکيل شد و بعدش منجر شد به شوراي فراکسيون اصولگرايي که اسمش شد فراکسيون ولايت، شما مطلقاً هيچ حرکت جداگانهاي از سوي جبهه پايداري نميبينيد. کأنه جبهه پايداري الان درکل فراکسيون ولايت مستحيل هستند. شما الان ديگر خبري از رهروان ولايت نميشنويد. از جبهه پيروان خط امام و رهبري و ايثارگران هم چيزي نخواهيد شنيد. همه اين گروهها پذيرفتهاند که در مرکزيتي واحد کار کنند. اظهارنظرهاي شخصي به اين شکل نميتواند اهميت داشته باشد و اگر کسي به دنبال بزرگنمايي اينگونه گمانهزنيها باشد، مشخص است که به دنبال اهداف سياسي ديگري است. شما هم به عنوان يک ژورناليست نبايد اهميت دهيد مگر اينکه به دنبال منافع شخصي و جناحي خود باشيد.
-با اين تفاسير تمامي کساني که با پرچم اصولگرايي به مجلس راه پيدا کردهاند، در واقع ذيل کليت جريان يا فراکسيون اصولگرايان عمل خواهند کرد، درست است؟
فعلاً بنا بر همين منوال است؛ من تصور ميکنم که همين استراتژي ادامه خواهد داشت. به علت اينکه فراکسيون اصولگرايان حاضر در مجلس دهم ديگر قدرت فراکسيون اصولگرايان در ادوار گذشته را ندارد، قدرتش کمتر شده است و مجبور هستند به دليل اينکه در مجلس در مقابل با فراکسيون اميد و فراکسيونهاي ديگر تأثیرگذار باشند، با انسجام بيشتري حرکت کنند. بنابراين تصور ميکنم که ما شاهد حرکتهاي جداگانهاي در داخل اين فراکسيون نيستيم، همچنان که شما ميبينيد که اين فراکسيون عليرغم اختلافنظرهای که قبل از انتخابات با آقاي لاريجاني داشتند، اما در نهايت همه او را به عنوان رئيس مجلس معرفي کردند. البته آقاي لاريجاني هم پذيرفته که در داخل فراکسيون ولايت نقش بازي کند. افرادي هم که در طيف لاريجاني بودند همه به اين فراکسيون آمدند.
-مگر گزينهاي غير از لاريجاني را ميتوانستند علم کنند؟
نه نميتوانستد، اما کار ديگري ميتوانستند انجام دهند. ميتوانستند اعلام کنند که از لاريجاني حمايت نميکنيم؛ يعني رأي سفيد بدهند. اين کار را که ميتوانستند انجام بدهند.
-حالا که به لاريجاني رأي دادند، به دنبال سهمخواهي هستند؟
نه ببينيد الان اصولگرايان وضعيت خوبي ندارند، که البته فراکسيون اميد از فراکسيون اصولگرايان وضع بدتري دارد، فکر نکنيد که وضع آنها بهتر است،هر دو فراکسيون وضعيت مشابهي دارند. ببينيد اين فراکسيونها در اين دوره مجلس بسيار لبمرزي هستند؛ اين لب مرزي آنها را ملزم ميکند خواه ناخواه به اينکه حرکت منسجم و يکپارچه داشته باشند. البته به شما عرض ميکنم که اصولگرايان عليرغم اختلافها و عدم وحدتي که در انتخابهاي چند دوره قبل مانند انتخابات رياست جمهوري سال 92 و انتخابات مجلس نهم انتخابات شوراي شهر قبلي اختلاف نظر زيادی داشتند و و منجر به ارائه چند ليست شدند اما در انتخابات سال 94 کاملاً يکپارچه عمل کردند. يعني يک حرکت توسعه يافته با ديسيپلين حزبي جدي. هيچ تخلفي از آنها ديده نشد. کاري ندارم اينکه تا چه اندازه به کسب رأي موفق شدند، اين بحث ديگري است ميخواهم بگويم که کاملاً منسجم رفتار کردند. اين رفتار الان در مجلس هم به اجرا گذاشته شده است؛ يعني حرکتهاي طيفي را کنار گذاشتهاند و در داخل يک فراکسيون واحد عمل ميکنند و اختلافنظرهاي خود را به ميان خود و بيرون از مجلس بردهاند. الان در فراکسيون ولايت شما هم آقاي لاريجاني را ميبينيد و هم جبهه پايداري. هم بهروز نعمتي نشسته و هم قاضيزاده هاشمي. حتي فراکسيون هر دو اين افراد را به عنوان کانديداي هيأت رئيسه پيشنهاد داده است. اين تحول مهمي است. يک زماني ميشد اختلافات درون گفتماني اصولگرايان را رسانهاي کرد اما الان ديگر اين وضعيت تغيير کرده است.
-مايلم اين موضوع را صريحتر روشن کنيد که؛ پيش از اين مجموعه اصولگرايان مخالفت شديد خود را با لاريجاني اعلام کرده بودند و زماني با اعلام صريح آيتالله مصباح وي خط قرمز جريان مذکور بود، فکر ميکنيد در شرايط امروز، لاريجاني به حمايت خود از سياستهاي دولت روحاني ادامه ميدهد يا سطح سياستورزي خود را تا سطح حمايت از مطالبات اصولگرايي آنگونه که جبهه پايداري به دنبال آن است، نزول میدهد؟
اين گزينهاي که شما کنار هم قرار ميدهيد از اساس غلط است؛ علت اين است که، کمک کردن به سياستهاي دولت امر بسيار پسنديده اي است. مگر دولت از مجموعه مملکت جداست. يعني هر اندازه ما شاهد موفقيت دولت باشيم، کشور موفق خواهد بود. شما ترديد نکنيد که مجموعه اصولگراها به دنبال موفقيت دولت هستند. چه تفکر اشتباهي است که فکر ميکنند اصولگرايان نشسته اند که تا آنجايي که ميتوانند اين دولت را ناکارآمد کنند. اين تفکر غلط است. البته اصولگرايان بيشتر منتقد سياستهاي دولت بودند اين طبيعي است و قابل قبول هم است. البته دولت هم در اين سه سال گذشته غيرمنصانهترين رفتارها را نسبت به منتقدين خودش (اصولگرايان) داشته است. اما منتقد بودن به معناي کارشکني کردن نيست. ببينيد مجموعه اصولگرايان، خوب دقت کنيد ميگويم مجموعه اصولگرايان ـ شما يک جبهه پايداري ميگوييد با 10 نفر عضو، مدام اين را به سر کشور ميکوبيد کانه در اين کشور کودتاست، اختلاف و دوگانگي است و يک سري افراد هستند که ميخواهند دولت را نابود کنند؛ اينها نيست و اين تفکرها غلط است ـ کاملا با اين ادله سازگاري دارند که دولت موفق باشد. همچنان که وقتي بحث برجام در مجلس مطرح شد، خوب برجام در واقع عمده اقدامات اين دولت آقاي روحاني را اگر در يک خط تعريف کنيم ميشود برجام. شما در نظر بگيريد که مجموعه رفتار مجلس نهم که يک مجلس اصولگرا بود با برجام چگونه بود؟ با رأي بالايي به اجراي برجام رأي دادند. اين يعني مجموعه اصولگرايان. بله يک تعدادي مخالف بودند و سروصداي زيادی هم دارند و اتفاقاً جناح اصلاحطلب براي اختلافافکني در داخل کشور و براي گرفتن رأي مردم که موفق هم به اين کار شد اين چند صدا را که مخالف برجام بود، بزرگنمايي کردند. با اهداف سياسي غيرمنصفانه و به خاطر تهييج افکار عمومي و گرفتن رأي مردم که موفق هم شدند. اين به معناي مجموعه اصولگرايان نيست. الان آقاي لاريجاني هر اندازه دولت را در اموراتش کمک کند، قطعاً کار درستي انجام داده است.
-اين مجموعه اصولگرايي که شما به آن اشاره ميکنيد که در واقع نسبت به موفقيتها و سياستهاي دولت يک نوع همگرايي سياسي دارند، کجا هستند و از چه پایگاهی برخوردار هستند، برای مثال شخص «بهروز نعمتی» و «کاظم جلالی» که در واقع از مجموعه اصولگرایان هستند، در یکی از میتینگهای انتخاباتی اصلاحطلبان در اسفندماه اعلام کردند که ماهها برای اجرایی شدن برجام در پارلمان کتک خوردند، حرف شنیدند، تهدید شدند و در صحن پارلمان انواع و اقسام تندرویها دیدند. سوال اینجاست که مگر جبهه رهروان، جریان منتسب به لاریجانی در مجلس نهم اساس و مبنای مرزبندی سیاسی خود با تندروها را در مخالفتهای سازماندهی شده آنها با برجام و موانع و سد راه شدن دولت قرار ندادند، مگر این دو وجه به انشعاب درون گروهی آنها نینجامید، به صورت مشخص بفرمایید که مجموعه اصولگرایان که به موفقیتهای دولت راضیاند، اینها چگونه هویتی دارند و این تفکیک را چگونه میتوانید تبیین کنید؟
خیر اصلاً بحث اینها نیست و شما اشتباه تحلیل میکنید؛ جبهه رهروان اینطور نبوده که در مقابل با دیگر اصولگرایان ایستاده باشند، که این آقایان (جبهه رهروان) موافق برجام باشند و دیگر اصولگرایان مخالف برجام باشند. اکثریت اصولگرایان با برجام موافق بودند. آقای بروجردی مگر موافق برجام نبود، آقا دکتر توکلی مگر موافق نبود، آقای باهنر مگر موافق نبود، آقاب دکتر حدادعادل شما کجا شنیدید که مخالفتی با برجام داشته باشد، اصلاً اینطور نبود، اصولگرایان با برجام موافق بودند. فقط ما یک تعداد از آقایان جبهه پایداری داشتیم که اینها هم مخالف یا منتقد بودند، همه آنها که مخالف نبودند. برای مثال آقای دکتر ذاکانی منتقد بخشهایی از برجام بودند. جبهه رهروان در مقابل این جریان ایستاد نه در مقابل همه اصولگرایان.
-بلومبرگ اخیراً در گزارشی تحلیلی آورده که انتخاب علی لاریجانی به کرسی ریاست پارلمان دهم، در واقع راه روحانی را در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده هموار خواهد کرد، فکر میکنید این همگرایی سیاسی نافی همه تحلیلهای شما نیست؟
خیر، بنده فکر میکنم حتی اگر آقای دکتر عارف رئیس مجلس میشدند، این موضوع ارتباطی با انتخابات ریاست جمهوری سال آینده ندارد.
- چرا؟
برای اینکه عوامل تأثیرگذار در انتخابات سال آینده ریاست جمهوری فاکتورهای دیگری است؛ فاکتور بسیار ضعیفی از آن به مجلس برمیگردد. آن چیزی که برای مردم عامل تأثیرگذار در انتخابات سال آینده است، در وهله اول کارنامه خود دولت است. بالأخص این یک سال آینده. چرا این یک سال گذشته؟ برای اینکه مردم میگویند دولت به دنبال توافق برجام بود و برجام انجام شد، حال باید دید که تبعات مثبت آن چه خواهد شد. یک سال دولت فرصت دارد که افکار عمومی را اقناع کند که دیدید اینگونه شد و یا نشد. فاکتور دوم این است که مردم باید ببینند که رقبای سال آینده روحانی چه کسانی هستند؟ چون این یک از عوامل تعیین کننده است. مردم به رقابت بین کاندیداها نگاه میکنند و رأی میدهند. یک زمانی فرض میگیریم که مردم به کارنامه دولت آقای روحانی راضی نباشند و از سوی دیگر کاندیدایی آمده که اگر مردم به اورأی دهند، وضع بدتری حادث شود؛ در اینجا بار دیگر به سراغ دکتر روحانی خواهند رفت.
- اما تحلیل بلومبرگ را میتوان اینگونه از آن مستفاد کرد که سال آینده لاریجانی مجموعه اصولگرایان و گفتمان آنها را همراهی نخواهد کرد و اصلاً آن را تبدیل به یک سنت سیاسی در ایران کند و خود را در قامت فردی برجسته کند که جریانساز است و این عقبه اصولگرایی است که باید به دنبال او بروند، این مسئله البته دلیل مهمی هم دارد، اینکه کلیت جریان اصولگرایی با بحران رجل سیاسی روبهرو شده است؟
من تصور میکنم که لاریجانی در انتخابات سال آینده ریاست جمهوری، خیلی بیگانه با کلیت جریان اصولگرایی رفتار نخواهد کرد. دقت داشته باشید که آقای لاریجانی به هر حال یک اصولگراست و تا جاهایی ممکن است که یک اختلافنظرهایی با جریان اصولگرایی و با جریانهایی خاص در درون آن داشته باشد، اما سطح خود را از جریان اصولگرایی جدا نخواهد کرد. اگر در انتخابات سال آینده اصولگرایان یک یا دو کاندیدا را معرفی کنند، لاریجانی مطمئناً در این مسیر عمل خواهد کرد و تحرکات خود را از این مسیر دنبال خواهد کرد، نه در مسیر تأیید دکتر روحانی.