نقشه ترامپ عليه ايران عملي شده است؟
تاریخ انتشار
سه شنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۱۹
به گزارش «عصر تعادل»، سیدمصطفی هاشمیطبا در یادداشتی نوشت: چهره جريان ضدايراني پس از انتخاب دونالد ترامپ به رياستجمهوري آمريکا، به شکل سازمانيافتهتری ظاهر شد. عوامل آن که صهيونيسم، وهابيسم و مسيحيت صهيوني بودند، با خروج ايالات متحده از معاهده برجام و ايجاد بزرگترين محاصره اقتصادي براي ايران، به تهديد هرکس با ايران همکاري کند، پرداخته و انتظار فروپاشي جامعه ايران و نظام جمهوري اسلامي را دارند. آنان بارها وعده ملاقات در تهران را به مخالفان خود دادهاند. توانمنديهاي روزافزون ايران اعم از نقش مثبت در منطقه و دستيابي به برخي فناوريها از يکسو و توفيق در امر ديپلماسي با امضاي معاهده برجام از سوي ديگر آنان را به خروج يکجانبه از برجام و وضع تحريمهاي بسيار سنگين برانگيخت تا هرچه بيشتر با محدودکردن امکانات، در جامعه ايران تنش ايجاد کنند و با ايجاد شرايط نامناسب در داخل کشور، نظام را در مقابل مسائل لاينحل قرار دهند. اين امور واضح از ابتدا معلوم بود و به تصديق رسانههاي نوشتاري و هشدارهايي که در رسانههاي ديداري و شنيداري داده ميشد، امري کاملا آشکار و محتمل بود. در مقابل اين امر واضح، چه اقداماتي از سوي مسئولان انجام شد و آيا در مقابل نقشه واضح و برملاي اين دشمنان چارهجويي شده است يا خير؟ صرفنظر از موضعگيريهاي ترامپ در هنگام نامزدي رياستجمهوري، او بلافاصله پس از استقرار در کاخ سفيد، برنامه زمانبندي خود براي خروج از برجام و تحريمهاي ايران را اعلام کرد. طبق اصل دوم نيوتون هر عملي را عکسالعملي است متناسب با آن. ولي وقتي رئيس ايالات متحده تحريمها را وضع کرد، عکسالعملهاي ايران بهجاي اقدامات متناسب با تحريمها ادامه راه گذشته بود. از حق نگذريم، اقدام عاقلانه ايران در خارجنشدن از برجام بهمثابه يک عکسالعمل زيرکانه و دورانديشانه بود. اما درباره ساماندهي اقتصاد بهعنوان نقطه هدف تحريمها، اقدام مؤثر و حتي کماثري نشد. ظاهرا مسئولان کشور حرفهاي رئيس دولتهاي نهم و دهم را باور کرده بودند که تحريمها هيچ اثري بر جامعه ايران نگذاشته است! عليالاصول وقتي به کسي ميگويند يک ساعت ديگر آب خانه قطع ميشود، حداقل به قدر ضرورت آب ذخيره ميکند. مسئولان ما بهجاي دورانديشي و نگاه جديد به اقتصاد کشور و نيازهاي مردم بر ادامه راه گذشته که واردات و مصرف بود، افزودند و از جمله اعلام کردند هرچقدر هرکس بخواهد ارز چهارهزارو 200 توماني دريافت ميکند! 60 تن سکه طلا را در بازار آزاد به مردم فروختند و مثل احمدينژاد گفتند تحريمها کاغذپاره است و در شش سال رياستجمهوري حسن روحاني، معادل دوره هشتساله قبل، حدود هشت ميليارد دلار اتومبيل از خارج وارد شد؛ از همان کشورهايي که همسو با آمريکا، ايرانيان را تحريم کردهاند. حتي از خود آمريکا کالاي مصرفي وارد شد، غافل از اينکه جامعه و خزانه ارزي از درون تهي شده و تبعات ناگواري در اقتصاد بر جاي ميگذارد؛ بدون آنکه حداقل به رفع محروميت اقشار فرودست جامعه کمک کنند. در اين حال تريبونهاي هفتگي دائما در لزوم بسط معيشت مردم سخن ميگویند و دولت هم يا سکوت ميکند يا بر اين طبل بيشتر ميکوبد. البته بهدرستي بايد گفت چنانچه دولت به هر اقدام متناسبي دست ميزد، باز همچنان از تريبونهاي معاند خارجي و نيز از بلندگوهاي داخلي مورد هجمه قرار ميگرفت و تنها تفاوتش با حال اين بود که اگر دولت کار مؤثرتري ميکرد، آنها به ناحق حرف ميزدند ولي اينک حق و باطل را به هم آميختهاند.
قاطعانه ميتوان گفت شرايط اقتصادي ايران در صورت امتداد اجراي برجام و بدون خروج آمريکا از آن و تحريمها فاصله بسياري با وضع کنوني داشت؛ بهویژه در آن شرایط روابط حاکميت با مردم و حاکميت با خود با اکنون متفاوت و متضمن رشد اقتصادي حسب آمارها -و نه واقعيت- بود. سرمايهگذاري خارجي اندکي بهبود مييافت و شرکتهاي خارجي نمايندگي خود را در ايران همچنان داشتند. نفت ايران فروش بهتري ميداشت و روابط با ديگر کشورها از جمله همسايهها بهبود پيدا ميکرد. گردشگري رونق و صادرات و روابط بانکي بينالمللي بهبود مييافت. شايد نرخ ارز و تورم هم ثابت ميماند. بدون ترديد تحريم آمريکا و کماثربودن اقدامات مسئولان باعث اين شرایط شده است. بدون ترديد هر اقدام احتمالي، مانع از تأثير حتي جزئي تحريم آمريکا نبود اما ميشد بسيار بهتر و بيشتر، از تأثير تعيينکننده آن جلوگيري کرد.
همين مسئله بنزين، يک مثال عيني است. اگر پس از اعلام تحريم آمريکا تأكيد ميشد نبايد به خارج وابسته بود و سهميهبندي صورت ميگرفت تا چه اندازه بر آن محاسن متصور بود. البته اصل برهمزدن سهميهبندي و کنارگذاشتن کارت سوخت عملي بسيار ناپسند بود که توسط وزارت نفت دولت روحاني اتفاق افتاد.
اين مسئله بنزين الگویي است براي بقيه کارهايي که در اقتصاد انجام نشده و کار را به اينجا رسانده؛ يعني تحريم آمريکا همراه با بدعملي متوليان کشور، اينک به موفقيت ترامپ تعبير ميشود، درحاليکه با جديگرفتن تحريم ميشد بسياري از آثار تحريم را برطرف کرد. بااينحال تضعيف داخلي و تمسخر دولت، صهيونيستخواندن رئيسجمهور توسط بلندگوهايي که خود را مقيد ميدانند و نشاندادن اختلاف بين رؤساي سه قوه که با گوشهوکنايه و حتي به صراحت عليه هم موضع ميگيرند و نهايتا بياعتمادي مردم، از آثار ديگر پيروزي ترامپ است. به سيماي جمهوري اسلامي و بهويژه شبکه افق نگاه کنيم. اينان مأموريت تخريب و ناکارآمد نشاندادن دولت را برعهده گرفتهاند با تأسف نيز بايد گفت خود شخص رئيسجمهور با بيانات انفعالي و نادرست و گاه غيرقابلقبول که در شأن رياستجمهوري نيست، در اين بياعتمادي سهيم است. البته مخالفان و هتاکان دولت هم با وجود علم به تحريمها و مسائل مرتبط با آن همه شرايط را عادي جلوه ميدهند و رئيسجمهور را نه بهخاطر نبود طرح متقابل تحريم، بلکه به دليل عدم توانايي او در ايجاد شرايط بهتر رفاه عمومي و پرکردن سفرههاي مردم مورد مؤاخذه قرار ميدهند. آنان اينطور تبليغ ميکنند که دولت (يعني کل دولت و نه هيئت وزيران) هيچ اقدامي انجام نميدهد و فقط به پرداخت حقوق نجومي و زندگي در قصرها روزگار ميگذراند.آنان بهجاي آنکه به قول معروف دل مردم را خالي کنند و به دنبال برکناري و لکهدارکردن يک شخص و آوردن شخص ديگر باشند، ميتوانند سياستها و نقشههايي را متناسب با امکانات کشور طراحي کنند. نبايد فراموش کرد علاوهبر مسائل جاري و اقتصاد خانوادهها که اکنون بيشتر رخ مينمايد، به نوعي فرسودگي و سترونشدن نزديک ميشويم. در اين هياهوي حيدرینعمتي، سرزمينمان روزبهروز تکيدهتر ميشود. چارهاي نيست مگر اينکه به هر چهار بُعد دولت، ملت، سرزمين و نظام و رابطه آنها با يکديگر و مسئوليت اختيارات هرکدام توجه کرده و نقشه راه درستي براي برونرفت از بحران و ارتقای هر چهار بُعد طراحي شود. ميتوان با تکيه بر منابع طبيعي خدادادي و نيروي انساني برجسته و فرهيخته کشور در اين راستا گام برداشت. هنوز هم کم نيستند نيروهاي توانمندي که معتقدند اين امر ممکن و شدني است، مشروط بر اينکه بر احساسات زودگذر و شعارهاي خالي از عقل سليم فائق شده و آموزههاي قرآني را فراراه قرار داده و حفظ ايران را بر همهچيز مقدم بشماريم. بدانيم مقاومت همراه با تعقل و راهشناسي نه فقط ترامپ و اذناب او که دولتهاي ديگر را نيز ميتواند نااميد و مستأصل کرده و در سوي مقابل، ملت ايران را اميدوار و سرافراز کند.
قاطعانه ميتوان گفت شرايط اقتصادي ايران در صورت امتداد اجراي برجام و بدون خروج آمريکا از آن و تحريمها فاصله بسياري با وضع کنوني داشت؛ بهویژه در آن شرایط روابط حاکميت با مردم و حاکميت با خود با اکنون متفاوت و متضمن رشد اقتصادي حسب آمارها -و نه واقعيت- بود. سرمايهگذاري خارجي اندکي بهبود مييافت و شرکتهاي خارجي نمايندگي خود را در ايران همچنان داشتند. نفت ايران فروش بهتري ميداشت و روابط با ديگر کشورها از جمله همسايهها بهبود پيدا ميکرد. گردشگري رونق و صادرات و روابط بانکي بينالمللي بهبود مييافت. شايد نرخ ارز و تورم هم ثابت ميماند. بدون ترديد تحريم آمريکا و کماثربودن اقدامات مسئولان باعث اين شرایط شده است. بدون ترديد هر اقدام احتمالي، مانع از تأثير حتي جزئي تحريم آمريکا نبود اما ميشد بسيار بهتر و بيشتر، از تأثير تعيينکننده آن جلوگيري کرد.
همين مسئله بنزين، يک مثال عيني است. اگر پس از اعلام تحريم آمريکا تأكيد ميشد نبايد به خارج وابسته بود و سهميهبندي صورت ميگرفت تا چه اندازه بر آن محاسن متصور بود. البته اصل برهمزدن سهميهبندي و کنارگذاشتن کارت سوخت عملي بسيار ناپسند بود که توسط وزارت نفت دولت روحاني اتفاق افتاد.
اين مسئله بنزين الگویي است براي بقيه کارهايي که در اقتصاد انجام نشده و کار را به اينجا رسانده؛ يعني تحريم آمريکا همراه با بدعملي متوليان کشور، اينک به موفقيت ترامپ تعبير ميشود، درحاليکه با جديگرفتن تحريم ميشد بسياري از آثار تحريم را برطرف کرد. بااينحال تضعيف داخلي و تمسخر دولت، صهيونيستخواندن رئيسجمهور توسط بلندگوهايي که خود را مقيد ميدانند و نشاندادن اختلاف بين رؤساي سه قوه که با گوشهوکنايه و حتي به صراحت عليه هم موضع ميگيرند و نهايتا بياعتمادي مردم، از آثار ديگر پيروزي ترامپ است. به سيماي جمهوري اسلامي و بهويژه شبکه افق نگاه کنيم. اينان مأموريت تخريب و ناکارآمد نشاندادن دولت را برعهده گرفتهاند با تأسف نيز بايد گفت خود شخص رئيسجمهور با بيانات انفعالي و نادرست و گاه غيرقابلقبول که در شأن رياستجمهوري نيست، در اين بياعتمادي سهيم است. البته مخالفان و هتاکان دولت هم با وجود علم به تحريمها و مسائل مرتبط با آن همه شرايط را عادي جلوه ميدهند و رئيسجمهور را نه بهخاطر نبود طرح متقابل تحريم، بلکه به دليل عدم توانايي او در ايجاد شرايط بهتر رفاه عمومي و پرکردن سفرههاي مردم مورد مؤاخذه قرار ميدهند. آنان اينطور تبليغ ميکنند که دولت (يعني کل دولت و نه هيئت وزيران) هيچ اقدامي انجام نميدهد و فقط به پرداخت حقوق نجومي و زندگي در قصرها روزگار ميگذراند.آنان بهجاي آنکه به قول معروف دل مردم را خالي کنند و به دنبال برکناري و لکهدارکردن يک شخص و آوردن شخص ديگر باشند، ميتوانند سياستها و نقشههايي را متناسب با امکانات کشور طراحي کنند. نبايد فراموش کرد علاوهبر مسائل جاري و اقتصاد خانوادهها که اکنون بيشتر رخ مينمايد، به نوعي فرسودگي و سترونشدن نزديک ميشويم. در اين هياهوي حيدرینعمتي، سرزمينمان روزبهروز تکيدهتر ميشود. چارهاي نيست مگر اينکه به هر چهار بُعد دولت، ملت، سرزمين و نظام و رابطه آنها با يکديگر و مسئوليت اختيارات هرکدام توجه کرده و نقشه راه درستي براي برونرفت از بحران و ارتقای هر چهار بُعد طراحي شود. ميتوان با تکيه بر منابع طبيعي خدادادي و نيروي انساني برجسته و فرهيخته کشور در اين راستا گام برداشت. هنوز هم کم نيستند نيروهاي توانمندي که معتقدند اين امر ممکن و شدني است، مشروط بر اينکه بر احساسات زودگذر و شعارهاي خالي از عقل سليم فائق شده و آموزههاي قرآني را فراراه قرار داده و حفظ ايران را بر همهچيز مقدم بشماريم. بدانيم مقاومت همراه با تعقل و راهشناسي نه فقط ترامپ و اذناب او که دولتهاي ديگر را نيز ميتواند نااميد و مستأصل کرده و در سوي مقابل، ملت ايران را اميدوار و سرافراز کند.
مرجع : روزنامه شرق