یادداشت اختصاصی؛
80 درصد بازنشستگان زیر خط فقر/ بگذریم، بازنشستگان مهم نیستند
معصومه کوشکستانی
تاریخ انتشار
شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۲۷
پای درد دل برخی از بازنشستگان که مینشینی این حرف را از زبان آنها میشنوی که میگویند، فکر میکردیم بازنشستگی یعنی دوران استراحت و گذران این چند صباح باقیمانده در کنار خانواده، اما حال فهمیدهایم با رسیدن به دوران بازنشستگی نباید توقع چندانی برای برآورده شدن خواستهها و احتیاجات خود از دولت درازای اینهمه سال کار کردن داشت.
بازنشستههایی که پس از چند دهه کار شرافتمندانه هنوز در خانه استیجاری زندگی میکنند. هستند بازنشستههایی که در خانه یک یا چند فرزند محصل و دانشجو دارند. جوانان دیروزی که باگذشت زمان تبدیل به پدربزرگ و مادربزرگهایی شدهاند که در جوانی مدام از اهمیت صلهرحم در اسلام شنیدهاند اما وقتی زمان استراحت و عمل به آن میرسد، دیگر پولی در جیبهایشان نمانده است. این عزیزانی که بیشترین روزهای ماه فرزندان و نوههایشان مهمانخانههایشان هستند و از شدت بیپولی کاملاً درمانده شدهاند.
درحالیکه بسیاری از آنها برای تأمین هزینههای زندگی شرایط سختی را میگذرانند اما خوب متوجه شدهاند که زندگی بازنشستگی یعنی باسیلی صورت خود را سرخ نگهداشتن و با تمام این مشکلات همواره تلاش میکنند غرور و شخصیت خود را زیر پا نگذارند و هر طوری که هست با فراز و نشیب زندگی کنار بیایند؛ اما مسئولان دراینبین کجا هستند و چه میکنند؟
هرروز بر میزان حقوق و مزایای بازنشستگان لشگری و کشوری افزوده میشود، اما گویا بازنشستگان تأمین اجتماعی جزو اقشار خدوم جامعه نبودهاند و تنها کار در ارگان دولتی مدنظر مسئولان است. هماکنون این قشر از افراد جامعه دارای مشکلات زیادی هستند که با توجه به حقوق و مستمری اندکشان نمیتوانند از عهده تأمین مخارج وزندگی خود برآیند. سازمان تأمین اجتماعی قشر عظیمی از اجتماع را تحت پوشش خود دارد که تنها درصد محدودی حداکثر حقوق را دریافت میکنند و اکثر بازنشستگان تأمین اجتماعی حداقل بگیر هستند و این در حالی است که حداقل حقوق ۸۰ درصد بازنشستگان ناچیز است. در جامعه امروز و با توجه به نرخ تورم کسانی که دریافتی کمتر از ۸۰۰ هزار تومان دارند جز جمعیت زیرخط فقر محسوب میشوند و باید اذعان داشت اکثریت این بازنشستگان زیرخط فقر محسوب میشوند.
این قشر کمدرآمد و قانع، خواستار افزایش حقوق بازنشستگان صندوق تأمین اجتماعی بر اساس ماده ۴۱ قانون کار و ۱۱۱ و ۹۶ قانون تأمین اجتماعی هستند که این صندوق را مکلف کرده تا در طول هرسال حداقل یکبار میزان مستمری بازنشستگان و مستمریبگیران عضو این صندوق را به میزان نرخ تورم رسمی کشور افزایش دهد. صندوق تأمین اجتماعی نیز مطابق همین مادهقانونی همهساله میزان افزایش مستمریها را تعیین میکند اما گویا در لابهلای رایزنیها و افزایش حقوق یا نرخ رشد تورم را نمیبینند و یا کم به آنها گزارش میدهند چون با شروع سال جدید مشکلات بازنشستگان سرباز میکند و دوباره روز از نو و روزی از نو. بازمیرسند سر نقطه اول و نبود هماهنگی بین درصد حقوق اضافهشده و نرخ رشد تورم موجود در جامعه.
نشستن پای درد دل این جوانان دیروز بدجوری دل آدم را میسوزاند. آخر مسئولان با چه محاسبهای برای این بزرگان سرزمین نسخه افزایش حقوق مینویسند؟ چرا به حقوق دریافتی خود اندکی نگاه نمیاندازند؟ چرا کمی دستودل بازی برای گذران زندگی این عزیزان به خرج نمیدهند؟ چرا کار را بهجایی کشاندهاند که بازنشستگان پیش خود بگویند بالاخره ما زیادی هستیم؟ آیا بهواقع حق این عزیزان از اجتماع و دستمزد-شان تنها همین است؟
بگذریم، مثل همیشه از کنار اینهمه سؤال و مشکل بگذریم. بگذریم از کنار این حرفهایی که تنها مخاطبش همه جامعه، جز مسئولان هستند. بله بازهم بگذریم و از کنار اینهمه سال کار صادقانه و درد این قشر بی توقع، ساده بگذریم. بالاخره اینها هم خدایی دارند و خدا روزیرسان است. حال کمی در سختی بیافتند، زمین که به آسمان نمیرسد. بگذریم از فراموش کردنشان و مرهم نبودن بر زخمهایشان. بگذریم که اکثر بازنشستگان برای کفاف ندان مستمریشان باوجود سن بالا مجبور به تحمل کارهای طاقتفرسای دیگر هستند. بگذریم تا آخرسر به این جمله برنخوریم که بازنشستگان تنها جای جوانان را تنگ کردهاند. بگذریم و بگذاریم کمکم فراموش شوند. آری بگذریم از کنار اینهمه عدالت!
حق این عزیزان است که مسئولان در تصمیمگیری برای تعیین درصد افزایش مستمریها نسبت به دغدغهها و مشکلات معیشتی این قشر بیتفاوت نباشند. تنها انتظار میرود دولت و مسئولان سازمان تأمین اجتماعی عنایت بیشتری نسبت به بازنشستگان تأمین اجتماعی بهخصوص حداقل بگیرها داشته باشند. در غیر این صورت بازنشستگان بازهم چارهای جز صبر و تحمل ندارند.
بازنشستههایی که پس از چند دهه کار شرافتمندانه هنوز در خانه استیجاری زندگی میکنند. هستند بازنشستههایی که در خانه یک یا چند فرزند محصل و دانشجو دارند. جوانان دیروزی که باگذشت زمان تبدیل به پدربزرگ و مادربزرگهایی شدهاند که در جوانی مدام از اهمیت صلهرحم در اسلام شنیدهاند اما وقتی زمان استراحت و عمل به آن میرسد، دیگر پولی در جیبهایشان نمانده است. این عزیزانی که بیشترین روزهای ماه فرزندان و نوههایشان مهمانخانههایشان هستند و از شدت بیپولی کاملاً درمانده شدهاند.
درحالیکه بسیاری از آنها برای تأمین هزینههای زندگی شرایط سختی را میگذرانند اما خوب متوجه شدهاند که زندگی بازنشستگی یعنی باسیلی صورت خود را سرخ نگهداشتن و با تمام این مشکلات همواره تلاش میکنند غرور و شخصیت خود را زیر پا نگذارند و هر طوری که هست با فراز و نشیب زندگی کنار بیایند؛ اما مسئولان دراینبین کجا هستند و چه میکنند؟
هرروز بر میزان حقوق و مزایای بازنشستگان لشگری و کشوری افزوده میشود، اما گویا بازنشستگان تأمین اجتماعی جزو اقشار خدوم جامعه نبودهاند و تنها کار در ارگان دولتی مدنظر مسئولان است. هماکنون این قشر از افراد جامعه دارای مشکلات زیادی هستند که با توجه به حقوق و مستمری اندکشان نمیتوانند از عهده تأمین مخارج وزندگی خود برآیند. سازمان تأمین اجتماعی قشر عظیمی از اجتماع را تحت پوشش خود دارد که تنها درصد محدودی حداکثر حقوق را دریافت میکنند و اکثر بازنشستگان تأمین اجتماعی حداقل بگیر هستند و این در حالی است که حداقل حقوق ۸۰ درصد بازنشستگان ناچیز است. در جامعه امروز و با توجه به نرخ تورم کسانی که دریافتی کمتر از ۸۰۰ هزار تومان دارند جز جمعیت زیرخط فقر محسوب میشوند و باید اذعان داشت اکثریت این بازنشستگان زیرخط فقر محسوب میشوند.
این قشر کمدرآمد و قانع، خواستار افزایش حقوق بازنشستگان صندوق تأمین اجتماعی بر اساس ماده ۴۱ قانون کار و ۱۱۱ و ۹۶ قانون تأمین اجتماعی هستند که این صندوق را مکلف کرده تا در طول هرسال حداقل یکبار میزان مستمری بازنشستگان و مستمریبگیران عضو این صندوق را به میزان نرخ تورم رسمی کشور افزایش دهد. صندوق تأمین اجتماعی نیز مطابق همین مادهقانونی همهساله میزان افزایش مستمریها را تعیین میکند اما گویا در لابهلای رایزنیها و افزایش حقوق یا نرخ رشد تورم را نمیبینند و یا کم به آنها گزارش میدهند چون با شروع سال جدید مشکلات بازنشستگان سرباز میکند و دوباره روز از نو و روزی از نو. بازمیرسند سر نقطه اول و نبود هماهنگی بین درصد حقوق اضافهشده و نرخ رشد تورم موجود در جامعه.
نشستن پای درد دل این جوانان دیروز بدجوری دل آدم را میسوزاند. آخر مسئولان با چه محاسبهای برای این بزرگان سرزمین نسخه افزایش حقوق مینویسند؟ چرا به حقوق دریافتی خود اندکی نگاه نمیاندازند؟ چرا کمی دستودل بازی برای گذران زندگی این عزیزان به خرج نمیدهند؟ چرا کار را بهجایی کشاندهاند که بازنشستگان پیش خود بگویند بالاخره ما زیادی هستیم؟ آیا بهواقع حق این عزیزان از اجتماع و دستمزد-شان تنها همین است؟
بگذریم، مثل همیشه از کنار اینهمه سؤال و مشکل بگذریم. بگذریم از کنار این حرفهایی که تنها مخاطبش همه جامعه، جز مسئولان هستند. بله بازهم بگذریم و از کنار اینهمه سال کار صادقانه و درد این قشر بی توقع، ساده بگذریم. بالاخره اینها هم خدایی دارند و خدا روزیرسان است. حال کمی در سختی بیافتند، زمین که به آسمان نمیرسد. بگذریم از فراموش کردنشان و مرهم نبودن بر زخمهایشان. بگذریم که اکثر بازنشستگان برای کفاف ندان مستمریشان باوجود سن بالا مجبور به تحمل کارهای طاقتفرسای دیگر هستند. بگذریم تا آخرسر به این جمله برنخوریم که بازنشستگان تنها جای جوانان را تنگ کردهاند. بگذریم و بگذاریم کمکم فراموش شوند. آری بگذریم از کنار اینهمه عدالت!
حق این عزیزان است که مسئولان در تصمیمگیری برای تعیین درصد افزایش مستمریها نسبت به دغدغهها و مشکلات معیشتی این قشر بیتفاوت نباشند. تنها انتظار میرود دولت و مسئولان سازمان تأمین اجتماعی عنایت بیشتری نسبت به بازنشستگان تأمین اجتماعی بهخصوص حداقل بگیرها داشته باشند. در غیر این صورت بازنشستگان بازهم چارهای جز صبر و تحمل ندارند.