اختصاصی «تعادل»؛
با اين شتاب چرا ؟؟؟؟؟
تاریخ انتشار
سه شنبه ۴ فروردين ۱۳۹۴ ساعت ۰۹:۳۱
دلیل آن این است که اولاً به جهت ماهیت تفاهم سیاسی و کلی اهمیت بالاتری از توافق نهایی دارد چراکه چارچوبهای کلی در همین تفاهم کلی به دست خواهد آمد. ثانیاً عبور از ماه مارس و عدم رسیدن به تفاهم اولیه مذاکرات را در مسیر شکست قرار خواهد داد و در این حال سه ماه فرصت باقیمانده هم کمکحالی نخواهد بود.
کنگره در روز ۲۵ فروردینماه سال جاری لایحه ضرورت تأیید هر توافقی بین ایران و ۵+۱ را به رأی خواهد گذاشت. لایحهای که اوباما تهدید به وتوی آن کرده است. با توجه به رویکردی که در کنگره و سنا وجود دارد کاملاً مشخص هست که این لایحه بهراحتی رأی لازم (نصف بعلاوه ۱) را در هر دو مجلس سنا و کنگره خواهد آورد. با وتو کردن این لایحه توسط اوباما، این طرح به کنگره بازمیگردد و بار دیگر کنگره میتواند آن را به رأی بگذارد با این تفاوت که این بار به ۶۶.۶۷ درصد از آرای هر دو مجلس کنگره و سنا نیاز دارد.
از دید بنده رسیدن به این درصد اگرچه کمی مشکل اما با رایزنیهایی که صورت خواهد گرفت شدنی است. در این حالت بار دیگر لایحه به کاخ سفید میرود و این بار اوباما نمیتواند آن را وتو کند و مجبور به اجرای آن است. این یعنی بعد از تصویب و اجرایی شدن چنین طرحی آمریکا قبل از اینکه بتواند توافقی را امضا کند باید تأیید کنگره رو برای آن توافق گرفته باشد. مشخصاً کنگره و سنا تنها توافقی رو خوب میدانند که ایران هستهای نباشد و این امر در دنیای واقعی امروز شدنی نیست. پس اگر کار بهجایی برسد که توافقی هنوز حاصل نشده باشد و لایحه با ۶۷ درصد رأی در هر دو مجلس اجرایی شده باشد عملاً مذاکرات شکستخورده است.
اما اگر قبل از اینکه چنین لایحهای اجرایی شود آمریکا پای توافقی را امضا کرده باشد کار کنگره بسیار دشوار خواهد بود چراکه میداند در این حالت نظر دادن روی توافقی که ۷ کشور دنیا و بهترین متحدان آمریکا و از همه مهمتر دولت آمریکا آن را تأیید کردهاند به این راحتی نیست. به همین دلیل است که میگوییم ماه فروردینماه سرنوشتساز بازارهاست.
روز ۲۵ فروردین احتمالاً لایحه در کنگره به رأی گذاشته خواهد شد و به دولت ابلاغ میگردد. در زمان کوتاهی دولت اوباما باید لایحه را وتو کند و آن را به مجلس برگرداند و این بار احتمالاً بعد از رایزنیهایی برای اطمینان از به دست آوردن ۶۷ درصد آرا در دو مجلس لایحه مجدداً به رأی گذاشته میشود و مجدداً به دولت ابلاغ میشود با این تفاوت که این بار وتوی در اختیار اوباما نیست. کل این رفتوبرگشتها به جهت زمانی کمتر از ۲ تا ۳ هفته میتواند باشد.
فراموش نکنیم که اگر تفاهم سیاسی انجامشده باشد کار کنگره برای جلب آرا ۶۷ درصدی بسیار دشوار هست چراکه باید تعدادی از دمکراتها را هم راضی کند که در صورت وجود داشتن تفاهمی سیاسی این کار راحت نیست اما در صورت عدم دستیابی به این تفاهم مطمئناً تعدادی از دمکراتها هم با توجه به عبور از مارس و عدم انجام شدن تفاهم سیاسی به جبهه مخالف خواهند پیوست.
پس میبینید که عبور از ماه مارس و چند هفته پیش رو و عدم رسیدن به تفاهم سیاسی حتی اگر بازهم پیشرفتهایی صورت بگیرد عملاً به معنای شکست مذاکرات است. امری که روسیه بیش از هر کشوری از آن استقبال خواهد کرد و با متحد کردن ایران با خود علاوه بر منافع متعددی که کسب مینماید نوعی تضمین ضمنی به ایران برای توافقهای دفاعی و نظامی در آینده میدهد و با این کار بهنوعی به آمریکا و کشورهای اروپایی دهانکجی میکند. مسلماً اگر در آینده جنگی بین ایران و اسراییل باشد نه اسراییل پیروز است و نه ایران و این جنگ به یک جنگ فرسایشی به دو قدرت غرب و شرق (آمریکا و روسیه) در لباس اسراییل و ایران بدل خواهد شد. البته فعلاً نباید تا این اندازه بدبین باشیم و فقط باید این مهم رو بهعنوان یک سناریوی بلندمدتی نامطلوب در نظر داشت.
در انتها بازهم تأکید کنم که با توجه به هر دو اتفاق خوب و بدی که میتواند در هفتههای پیش رو بیفتد ورود به بازار تا قبل از ورود به زون قرمز ریسک بسیار بالایی دارد حتی اگر انجام شدن توافق بسیار محتمل باشد چراکه در دقیقه نود هر اتفاقی ممکن است بیفتد. اگر توافق شود سال خوبی برای بورس است ولی عدم توافق و عبور از ماه مارس و اتفاق افتادن مواردی که اشاره کردم بهراحتی بازار رو با یک موج نزولی شدید دیگر روبرو میکند که همزمانی این موج باقیمتهای فعلی نفت و رکود شدید اقتصادی کمر اقتصاد ایران را خواهد شکست.
کنگره در روز ۲۵ فروردینماه سال جاری لایحه ضرورت تأیید هر توافقی بین ایران و ۵+۱ را به رأی خواهد گذاشت. لایحهای که اوباما تهدید به وتوی آن کرده است. با توجه به رویکردی که در کنگره و سنا وجود دارد کاملاً مشخص هست که این لایحه بهراحتی رأی لازم (نصف بعلاوه ۱) را در هر دو مجلس سنا و کنگره خواهد آورد. با وتو کردن این لایحه توسط اوباما، این طرح به کنگره بازمیگردد و بار دیگر کنگره میتواند آن را به رأی بگذارد با این تفاوت که این بار به ۶۶.۶۷ درصد از آرای هر دو مجلس کنگره و سنا نیاز دارد.
از دید بنده رسیدن به این درصد اگرچه کمی مشکل اما با رایزنیهایی که صورت خواهد گرفت شدنی است. در این حالت بار دیگر لایحه به کاخ سفید میرود و این بار اوباما نمیتواند آن را وتو کند و مجبور به اجرای آن است. این یعنی بعد از تصویب و اجرایی شدن چنین طرحی آمریکا قبل از اینکه بتواند توافقی را امضا کند باید تأیید کنگره رو برای آن توافق گرفته باشد. مشخصاً کنگره و سنا تنها توافقی رو خوب میدانند که ایران هستهای نباشد و این امر در دنیای واقعی امروز شدنی نیست. پس اگر کار بهجایی برسد که توافقی هنوز حاصل نشده باشد و لایحه با ۶۷ درصد رأی در هر دو مجلس اجرایی شده باشد عملاً مذاکرات شکستخورده است.
اما اگر قبل از اینکه چنین لایحهای اجرایی شود آمریکا پای توافقی را امضا کرده باشد کار کنگره بسیار دشوار خواهد بود چراکه میداند در این حالت نظر دادن روی توافقی که ۷ کشور دنیا و بهترین متحدان آمریکا و از همه مهمتر دولت آمریکا آن را تأیید کردهاند به این راحتی نیست. به همین دلیل است که میگوییم ماه فروردینماه سرنوشتساز بازارهاست.
روز ۲۵ فروردین احتمالاً لایحه در کنگره به رأی گذاشته خواهد شد و به دولت ابلاغ میگردد. در زمان کوتاهی دولت اوباما باید لایحه را وتو کند و آن را به مجلس برگرداند و این بار احتمالاً بعد از رایزنیهایی برای اطمینان از به دست آوردن ۶۷ درصد آرا در دو مجلس لایحه مجدداً به رأی گذاشته میشود و مجدداً به دولت ابلاغ میشود با این تفاوت که این بار وتوی در اختیار اوباما نیست. کل این رفتوبرگشتها به جهت زمانی کمتر از ۲ تا ۳ هفته میتواند باشد.
فراموش نکنیم که اگر تفاهم سیاسی انجامشده باشد کار کنگره برای جلب آرا ۶۷ درصدی بسیار دشوار هست چراکه باید تعدادی از دمکراتها را هم راضی کند که در صورت وجود داشتن تفاهمی سیاسی این کار راحت نیست اما در صورت عدم دستیابی به این تفاهم مطمئناً تعدادی از دمکراتها هم با توجه به عبور از مارس و عدم انجام شدن تفاهم سیاسی به جبهه مخالف خواهند پیوست.
پس میبینید که عبور از ماه مارس و چند هفته پیش رو و عدم رسیدن به تفاهم سیاسی حتی اگر بازهم پیشرفتهایی صورت بگیرد عملاً به معنای شکست مذاکرات است. امری که روسیه بیش از هر کشوری از آن استقبال خواهد کرد و با متحد کردن ایران با خود علاوه بر منافع متعددی که کسب مینماید نوعی تضمین ضمنی به ایران برای توافقهای دفاعی و نظامی در آینده میدهد و با این کار بهنوعی به آمریکا و کشورهای اروپایی دهانکجی میکند. مسلماً اگر در آینده جنگی بین ایران و اسراییل باشد نه اسراییل پیروز است و نه ایران و این جنگ به یک جنگ فرسایشی به دو قدرت غرب و شرق (آمریکا و روسیه) در لباس اسراییل و ایران بدل خواهد شد. البته فعلاً نباید تا این اندازه بدبین باشیم و فقط باید این مهم رو بهعنوان یک سناریوی بلندمدتی نامطلوب در نظر داشت.
در انتها بازهم تأکید کنم که با توجه به هر دو اتفاق خوب و بدی که میتواند در هفتههای پیش رو بیفتد ورود به بازار تا قبل از ورود به زون قرمز ریسک بسیار بالایی دارد حتی اگر انجام شدن توافق بسیار محتمل باشد چراکه در دقیقه نود هر اتفاقی ممکن است بیفتد. اگر توافق شود سال خوبی برای بورس است ولی عدم توافق و عبور از ماه مارس و اتفاق افتادن مواردی که اشاره کردم بهراحتی بازار رو با یک موج نزولی شدید دیگر روبرو میکند که همزمانی این موج باقیمتهای فعلی نفت و رکود شدید اقتصادی کمر اقتصاد ایران را خواهد شکست.