مقاله خواندنی نیویورک تایمز درباره پدیده دونالد ترامپ
صدای پای فاشیسم می آید
تاریخ انتشار
دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۲:۳۸
عصرتعادل- پیتر بکر مقاله نویس سیاست آمریکا در روزنامه نیویورک تایمز مقاله جالب توجهی درباره پدیده دونالد ترامپ در این روزنامه نوشته است. عصرتعادل برای افزایش اطلاعات خوانندگان از این تیپ تحلیلی درباره آقای ترامپ،مقاله نیویورک تایمز را ترجمه کرده است که در ادامه می خوانید :
واشنگتن - پیتربکر- با ظهور "دونالد ترامپ" در عرصة سیاست آمریکا، منتقدان وی در داخل آمریکا و در سطح جهان به وحشت افتادهاند که آیا فاشیسم در حال احیاء است؟ بسیاری از منتقدان "دونالد ترامپ"، نامزد جمهوریخواهان در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، او را با "آدولف هیتلر'" و "بنیتو موسولینی" قابل مقایسه میدانند."ویلیام اف. ولد" فرماندار سابق "ماساچوست" برنامة مهاجرت "دونالد ترامپ" نامزد جمهوریخواهان را با ماجرای واقعة "کریستال ناخت" Kristallnacht به معنای "شب وحشت" در سال1938 قابل مقایسه دانسته است. در این واقعه، نازیها به خانههای یهودیان و مشاغل و کسب و کار آنها در آلمان یورش بردند و جمع زیادی از آنان را به قتل رسانند. اما هواداران ترامپ چنین قیاسی را غیرمنصفانه و تاکتیکی در راستای اتهامزنی میدانند که به دنبال هدفی جز سیاهنمایی محافظهکاران و ترساندن رای دهندگان آمریکایی ندارد. فاشیسم در عرف، اصولاً به یک نظام حاکمیتی اطلاق میشود که معتقد به "قدرت کامل و انحصاری دولت و ملیگرایی متجاوز و اغلب هم نژاد پرست" است. مصادیق این گونه حکومتها، کشورهایی همچون روسیه و ترکیه هستند که رهبرانی چون "ولادیمیر پوتین" و "رجب طیب اردوغان" در نقش یک رهبرِ قدرتمند ظاهر می شوند. در اتریش هم یک نامزد ملیگرا فقط با سه دهم درصد اختلاف نتوانست به عنوان اولین رهبر راست افراطی قارة اروپا بعد از جنگ جهانی دوم، به عنوان رئیس جمهوری آن کشور انتخاب شود. در مجارستان نیز یک دولت مستبد بر سر قدرت است که تمام رسانههای خبری را سرکوب میکند و سیم خاردارهایی دور تا دور مرزها برای جلوگیری از ورود مهاجران کشیده است. جای نگرانی است که لهستان هم امکان دارد از این رویه پیروی کند. در کشورهایی از قبیل فرانسه، آلمان، یونان و هر نقطة دیگر، در بحبوحة بحرانهای اقتصادی و موج ورود مهاجران، جنبش های ملی گرایانه احزاب سنتی را به چالش کشیدهاند. در اسرائیل (سرزمین های اشغالی)، نخست وزیر پیشین و یکی از ژنرالهای سرشناس سابق، رژیم فعلی را به فاشیسم متهم کرده و بار دیگر بحث داغ اشغال سرزمینهای فلسطینیان را مشتعل ساخته است. از همین منظر "مارک لئونارد" مدیر روابط خارجی "شورای اروپا" در اظهاراتش در ارتباط با عوامل بنیادین ظهور فاشیسم اذعان میدارد: «بحران سقوط در سال 2008 ثابت کرد که جهانیسازی چگونه بازنده و برنده ،تولید می کند.» او در ادامه میگوید: "در بسیاری از کشورها دستمزد طبقات متوسط جامعه ثابت مانده است، صحنه سیاست تبدیل به میدان نبرد بر سر یک کلوچه کوچک شده است، عوام فریبها و پوپولیستها جایگزین رقابت میان چپ و راست و چالش میان نخبگان بینالمللی و بومیگرایان عصبانی شده اند." و لیکن این اوضاع ناخوشایند ممکن نیست به تکرار اروپای سالهای دهه 1930 منجر شود؛ اما به هر حال سوخت بحث داغ جریان سیاست جهانی را تامین کرده است. ترامپ با خط مشی و خصوصیات اخلاقی و شخصیتیاش کوهی از انتقادها را علیه خود برانگیخته است."انریک پنا نیه تو" رئیس جمهوری مکزیک با انتقاد از برنامههای ترامپ برای کشیدن دیوار مرزی میان آمریکا و مکزیک و همچنین جلوگیری از ورود مسلمانان به داخل خاک آمریکا گفته است: «این رویة موسولینی و هیتلر بوده است.» جورج کلونی، بازیگر هالیوود هم ترامپ را یک "فاشیست بیگانه ستیز" نامیده است. با توجه به حوادث و تحولات جاری جهان، بسیاری از تحلیلگران سیاسی برای قابل درک کردن بهتر این تحولات، دست به مقایسه در مورد جنبشهای جاری زدهاند و گروههای تروریستی خاورمیانه را "فاشیستهای اسلامگرا" معرفی کرده اند. به اعتقاد صاحبنظران سیاسی، طیفی رو به رشد در حال ظهور است: از جمله ملیگرایی راستگرا، لیبرال دمکراسی و استبداد پوپولیستی. "رابرت او . پاکستون" استاد بازنشستة دانشگاه کلمبیا و یکی از سرشناسترین دانشوران و محققان در زمینة فاشیسم در این باره چنین توضیح میدهد: «در مقیاس جهانی، رکود اقتصادی و ورود مهاجران از عوامل اثرگذار بر بسیاری از کشورهاست، و این دو معضل؛ مشکل بزرگ کشورهای دمکراتیک را تشکیل داده است.» پاکستون میگوید: «پیام ترامپ معرف یک آمریکای رو به زوال است. نظریه ترامپ با عنوان "آمریکا علیه آنان"، در مورد مهاجران و غیرخودیها؛ تکرار اروپای دهه 1930 است.» این صاحبنظر میافزاید: «ترامپ خالق نوعی از جوانان یونیفورم پوش و خشن است.» ترامپ ابداً نقطه نظرات "دیوید داک" سیاستمدار ملیگرای سفیدپوست و تئوریسین ضد یهود و انکار کننده "هولوکاست" که پیرو نظریه برتری سفیدپوستان است را سرزنش نمیکند و ضمن آن معتقد است که باید تظاهرات و تظاهرکنندگان سرکوب شده و کتک بخورند. ترامپ از تمجید کنندگان نحوة حکمرانی "پوتین" است و قول داده است در صورت رئیس جمهور شدن از آمریکا و روسیه دو دوست بسازد. ترامپ در یکی از سخنرانیهایش از موسولینی نقل قول کرد و گفت : «بهتر است یک روز مانند شیر زندگی کنیم تا این که 100 سال همچون یک گوسفند روزگار بگذرانیم.» واژة "فاشیسم" تداعی کنندة نام هیتلر و موسولینی در ذهن است. از زمان جنگ دوم جهانی به این سو فقط چهرههایی که در حاشیه بودهاند علناً فاشیستی عمل کردهاند. امروز در گفتمان سیاست جهان، کلمة "فاشیست" فقط یک "لقب" و یا یک "اصطلاح" است. حتی هیتلر و موسولینی هم هنگامی که به قدرت رسیدند در فلسفة سیاسیشان در به کارگیری شیوههای فاشیستی تاحدی ارتجاعی عمل کردند. موسولینی که اصلاً در آغاز کار یک چپگرا بود. فاشیستها قائل به کنترل تام و کمال و سختگیرانه دولت بر تمامی شئون زندگی مردم و اجتماع و نفی فرد گرایی هستند. فردگرایی دال بر این است که دولت نباید پشت سر مردم باشد و نظم و مقررات را نفی میکند. اما بسیاری نیز معتقدند که بهرغم تمام رفتارهای رعب انگیز ترامپ هنوز هم نمیتوان او را یک فاشیست تلقی کرد. "فولکر پرتس" مدیر موسسة امور بینالملل و امنیت آلمان در برلین که کشورش تجربه حکومت فاشیستی را دارد در این باره معتقد است: «ترامپ فقط یک پدیدة نگران کننده است؛ فاشیست نیست.» وی در ادامه توضیح میدهد: «تاریخ آلمان و اروپا در حافظه اش تجربة تلخی از فاشیسم دارد و به همین علت در مقایسه با سایر نقاط جهان قدری محتاطانهتر لفط فاشیسم را بکار میبرد. پرتس همچنین میافزاید: «فاشیسم واقعی دو عنصر مشخص دارد: انکار کلی دمکراسی و تعریف خشن از برقراری نظم.» وی میافزاید: «از منظر تاریخی فاشیسم اقلیتهای درون یک جامعه را ملعون میشمارد، بهحدی که اقلیتها احساس ناامنی میکنند.» او سپس تشریح میکند: «فاشیسم یعنی، خشونت علیه منتقدان، سیاست خارجی جنگ طلب و ماجراجو که بی برو برگرد منتهی به جنگ شود، تهییج احساسات تند ملیگرایانه؛ بیگانه ستیزی در حد فوق افراط؛ انکار نظم لیبرالی که قانون آن را برقرار ساخته باشد.»
نگارندة مطلب نیویورک تایمز در ادامه توضیح میدهد: توقف بیش از حد بر سر مشخص کردن صفات شخصیتی ترامپ مانع از آن شده است که به علل و انگیزههای فراوانی که عامل ظهور فردی همچون ترامپ در جامعة آمریکا و همتایان وی در اروپا شده، پرداخته شود. ترامپ که یک سرمایهدار در بخش املاک و مستغلات در نیویورک است، با سوار شدن بر موج نارضایتی عمیق حاکم بر جامعة آمریکا ظاهر شده است. بسیاری از مردم آمریکا احساس میکنند در بیرون دیوارهای "وال استریت" یکه و تنها رها شدهاند و بانکهای وال استریت وثیقههایی برای اعطاء کمک مالی از آنها دریافت میکنند. تازه واردها تمام مشاغل را احراز میدارند، تروریستها بیگناهان را تهدید میکنند و اقتصاد چین به قیمت خرد شدن اقتصاد آمریکا در حال اوج گیری است. "استنلی پین" استاد بازنشسته و افتخاری دانشگاه "ویسکانسین – مدیسون" در این باره معتقد است: «به نظر من در کشورهای توسعه یافته و نیمه توسعه یافته نوعی جدید از سیاست رو به ظهور است که بهترین تعریفی که می توان از آن کرد، "ملی گرایی راست گرای پوپولیست" است.» وی توضیح میدهد: «ما شاهد ظهور نوع جدیدی از پدیده متفاوت از آنچه که در قرن بیستم وجود داشت هستیم.» راجر ایتول، استاد دانشگاه "بث" در انگلیس، این پدیدة رو به ظهور را "لیبرال دمکراسی" مینامد که شکلی از حکومت است که فقط مظاهر دمکراسی را دارد و از حقیقت دمکراسی در آن خبری نیست. این صاحب نظر انگلیسی میگوید: «در این لیبرال دمکراسی انتخابات برگزار میشود اما فقط برای مشروع شمرده شدن رژیم. در حالیکه به موازات آن نوع حاکمیت کشور فقط یک حزبی است. کما فی السابق مستبدان امروز هم از انواع ابزار و امکانات برای کنترل و یا دخالت در رسانهها، ارعاب مخالفان و رفتارهای سرکوبگرایانه دیگر استفاده میکنند. «جامعه آمریکا قبل از ترامپ هم تجربه محبوب شدن یک چهره رعب آور فاشیستگونه را داشته است. پدر "چارلز کاگلین" گویندة سرشناس مردم پسند رادیو، یک نمونه از این چهرهها بود که در دهه 1930 محبوبیت عجیب و گستردة مردمی پیدا کرد.
منبع: نیویورک تایمز
http://www.nytimes.com/2016/05/29/world/europe/rise-of-donald-trump-tracks-growing-debate-over-global-fascism.html?_r=0
واشنگتن - پیتربکر- با ظهور "دونالد ترامپ" در عرصة سیاست آمریکا، منتقدان وی در داخل آمریکا و در سطح جهان به وحشت افتادهاند که آیا فاشیسم در حال احیاء است؟ بسیاری از منتقدان "دونالد ترامپ"، نامزد جمهوریخواهان در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، او را با "آدولف هیتلر'" و "بنیتو موسولینی" قابل مقایسه میدانند."ویلیام اف. ولد" فرماندار سابق "ماساچوست" برنامة مهاجرت "دونالد ترامپ" نامزد جمهوریخواهان را با ماجرای واقعة "کریستال ناخت" Kristallnacht به معنای "شب وحشت" در سال1938 قابل مقایسه دانسته است. در این واقعه، نازیها به خانههای یهودیان و مشاغل و کسب و کار آنها در آلمان یورش بردند و جمع زیادی از آنان را به قتل رسانند. اما هواداران ترامپ چنین قیاسی را غیرمنصفانه و تاکتیکی در راستای اتهامزنی میدانند که به دنبال هدفی جز سیاهنمایی محافظهکاران و ترساندن رای دهندگان آمریکایی ندارد. فاشیسم در عرف، اصولاً به یک نظام حاکمیتی اطلاق میشود که معتقد به "قدرت کامل و انحصاری دولت و ملیگرایی متجاوز و اغلب هم نژاد پرست" است. مصادیق این گونه حکومتها، کشورهایی همچون روسیه و ترکیه هستند که رهبرانی چون "ولادیمیر پوتین" و "رجب طیب اردوغان" در نقش یک رهبرِ قدرتمند ظاهر می شوند. در اتریش هم یک نامزد ملیگرا فقط با سه دهم درصد اختلاف نتوانست به عنوان اولین رهبر راست افراطی قارة اروپا بعد از جنگ جهانی دوم، به عنوان رئیس جمهوری آن کشور انتخاب شود. در مجارستان نیز یک دولت مستبد بر سر قدرت است که تمام رسانههای خبری را سرکوب میکند و سیم خاردارهایی دور تا دور مرزها برای جلوگیری از ورود مهاجران کشیده است. جای نگرانی است که لهستان هم امکان دارد از این رویه پیروی کند. در کشورهایی از قبیل فرانسه، آلمان، یونان و هر نقطة دیگر، در بحبوحة بحرانهای اقتصادی و موج ورود مهاجران، جنبش های ملی گرایانه احزاب سنتی را به چالش کشیدهاند. در اسرائیل (سرزمین های اشغالی)، نخست وزیر پیشین و یکی از ژنرالهای سرشناس سابق، رژیم فعلی را به فاشیسم متهم کرده و بار دیگر بحث داغ اشغال سرزمینهای فلسطینیان را مشتعل ساخته است. از همین منظر "مارک لئونارد" مدیر روابط خارجی "شورای اروپا" در اظهاراتش در ارتباط با عوامل بنیادین ظهور فاشیسم اذعان میدارد: «بحران سقوط در سال 2008 ثابت کرد که جهانیسازی چگونه بازنده و برنده ،تولید می کند.» او در ادامه میگوید: "در بسیاری از کشورها دستمزد طبقات متوسط جامعه ثابت مانده است، صحنه سیاست تبدیل به میدان نبرد بر سر یک کلوچه کوچک شده است، عوام فریبها و پوپولیستها جایگزین رقابت میان چپ و راست و چالش میان نخبگان بینالمللی و بومیگرایان عصبانی شده اند." و لیکن این اوضاع ناخوشایند ممکن نیست به تکرار اروپای سالهای دهه 1930 منجر شود؛ اما به هر حال سوخت بحث داغ جریان سیاست جهانی را تامین کرده است. ترامپ با خط مشی و خصوصیات اخلاقی و شخصیتیاش کوهی از انتقادها را علیه خود برانگیخته است."انریک پنا نیه تو" رئیس جمهوری مکزیک با انتقاد از برنامههای ترامپ برای کشیدن دیوار مرزی میان آمریکا و مکزیک و همچنین جلوگیری از ورود مسلمانان به داخل خاک آمریکا گفته است: «این رویة موسولینی و هیتلر بوده است.» جورج کلونی، بازیگر هالیوود هم ترامپ را یک "فاشیست بیگانه ستیز" نامیده است. با توجه به حوادث و تحولات جاری جهان، بسیاری از تحلیلگران سیاسی برای قابل درک کردن بهتر این تحولات، دست به مقایسه در مورد جنبشهای جاری زدهاند و گروههای تروریستی خاورمیانه را "فاشیستهای اسلامگرا" معرفی کرده اند. به اعتقاد صاحبنظران سیاسی، طیفی رو به رشد در حال ظهور است: از جمله ملیگرایی راستگرا، لیبرال دمکراسی و استبداد پوپولیستی. "رابرت او . پاکستون" استاد بازنشستة دانشگاه کلمبیا و یکی از سرشناسترین دانشوران و محققان در زمینة فاشیسم در این باره چنین توضیح میدهد: «در مقیاس جهانی، رکود اقتصادی و ورود مهاجران از عوامل اثرگذار بر بسیاری از کشورهاست، و این دو معضل؛ مشکل بزرگ کشورهای دمکراتیک را تشکیل داده است.» پاکستون میگوید: «پیام ترامپ معرف یک آمریکای رو به زوال است. نظریه ترامپ با عنوان "آمریکا علیه آنان"، در مورد مهاجران و غیرخودیها؛ تکرار اروپای دهه 1930 است.» این صاحبنظر میافزاید: «ترامپ خالق نوعی از جوانان یونیفورم پوش و خشن است.» ترامپ ابداً نقطه نظرات "دیوید داک" سیاستمدار ملیگرای سفیدپوست و تئوریسین ضد یهود و انکار کننده "هولوکاست" که پیرو نظریه برتری سفیدپوستان است را سرزنش نمیکند و ضمن آن معتقد است که باید تظاهرات و تظاهرکنندگان سرکوب شده و کتک بخورند. ترامپ از تمجید کنندگان نحوة حکمرانی "پوتین" است و قول داده است در صورت رئیس جمهور شدن از آمریکا و روسیه دو دوست بسازد. ترامپ در یکی از سخنرانیهایش از موسولینی نقل قول کرد و گفت : «بهتر است یک روز مانند شیر زندگی کنیم تا این که 100 سال همچون یک گوسفند روزگار بگذرانیم.» واژة "فاشیسم" تداعی کنندة نام هیتلر و موسولینی در ذهن است. از زمان جنگ دوم جهانی به این سو فقط چهرههایی که در حاشیه بودهاند علناً فاشیستی عمل کردهاند. امروز در گفتمان سیاست جهان، کلمة "فاشیست" فقط یک "لقب" و یا یک "اصطلاح" است. حتی هیتلر و موسولینی هم هنگامی که به قدرت رسیدند در فلسفة سیاسیشان در به کارگیری شیوههای فاشیستی تاحدی ارتجاعی عمل کردند. موسولینی که اصلاً در آغاز کار یک چپگرا بود. فاشیستها قائل به کنترل تام و کمال و سختگیرانه دولت بر تمامی شئون زندگی مردم و اجتماع و نفی فرد گرایی هستند. فردگرایی دال بر این است که دولت نباید پشت سر مردم باشد و نظم و مقررات را نفی میکند. اما بسیاری نیز معتقدند که بهرغم تمام رفتارهای رعب انگیز ترامپ هنوز هم نمیتوان او را یک فاشیست تلقی کرد. "فولکر پرتس" مدیر موسسة امور بینالملل و امنیت آلمان در برلین که کشورش تجربه حکومت فاشیستی را دارد در این باره معتقد است: «ترامپ فقط یک پدیدة نگران کننده است؛ فاشیست نیست.» وی در ادامه توضیح میدهد: «تاریخ آلمان و اروپا در حافظه اش تجربة تلخی از فاشیسم دارد و به همین علت در مقایسه با سایر نقاط جهان قدری محتاطانهتر لفط فاشیسم را بکار میبرد. پرتس همچنین میافزاید: «فاشیسم واقعی دو عنصر مشخص دارد: انکار کلی دمکراسی و تعریف خشن از برقراری نظم.» وی میافزاید: «از منظر تاریخی فاشیسم اقلیتهای درون یک جامعه را ملعون میشمارد، بهحدی که اقلیتها احساس ناامنی میکنند.» او سپس تشریح میکند: «فاشیسم یعنی، خشونت علیه منتقدان، سیاست خارجی جنگ طلب و ماجراجو که بی برو برگرد منتهی به جنگ شود، تهییج احساسات تند ملیگرایانه؛ بیگانه ستیزی در حد فوق افراط؛ انکار نظم لیبرالی که قانون آن را برقرار ساخته باشد.»
نگارندة مطلب نیویورک تایمز در ادامه توضیح میدهد: توقف بیش از حد بر سر مشخص کردن صفات شخصیتی ترامپ مانع از آن شده است که به علل و انگیزههای فراوانی که عامل ظهور فردی همچون ترامپ در جامعة آمریکا و همتایان وی در اروپا شده، پرداخته شود. ترامپ که یک سرمایهدار در بخش املاک و مستغلات در نیویورک است، با سوار شدن بر موج نارضایتی عمیق حاکم بر جامعة آمریکا ظاهر شده است. بسیاری از مردم آمریکا احساس میکنند در بیرون دیوارهای "وال استریت" یکه و تنها رها شدهاند و بانکهای وال استریت وثیقههایی برای اعطاء کمک مالی از آنها دریافت میکنند. تازه واردها تمام مشاغل را احراز میدارند، تروریستها بیگناهان را تهدید میکنند و اقتصاد چین به قیمت خرد شدن اقتصاد آمریکا در حال اوج گیری است. "استنلی پین" استاد بازنشسته و افتخاری دانشگاه "ویسکانسین – مدیسون" در این باره معتقد است: «به نظر من در کشورهای توسعه یافته و نیمه توسعه یافته نوعی جدید از سیاست رو به ظهور است که بهترین تعریفی که می توان از آن کرد، "ملی گرایی راست گرای پوپولیست" است.» وی توضیح میدهد: «ما شاهد ظهور نوع جدیدی از پدیده متفاوت از آنچه که در قرن بیستم وجود داشت هستیم.» راجر ایتول، استاد دانشگاه "بث" در انگلیس، این پدیدة رو به ظهور را "لیبرال دمکراسی" مینامد که شکلی از حکومت است که فقط مظاهر دمکراسی را دارد و از حقیقت دمکراسی در آن خبری نیست. این صاحب نظر انگلیسی میگوید: «در این لیبرال دمکراسی انتخابات برگزار میشود اما فقط برای مشروع شمرده شدن رژیم. در حالیکه به موازات آن نوع حاکمیت کشور فقط یک حزبی است. کما فی السابق مستبدان امروز هم از انواع ابزار و امکانات برای کنترل و یا دخالت در رسانهها، ارعاب مخالفان و رفتارهای سرکوبگرایانه دیگر استفاده میکنند. «جامعه آمریکا قبل از ترامپ هم تجربه محبوب شدن یک چهره رعب آور فاشیستگونه را داشته است. پدر "چارلز کاگلین" گویندة سرشناس مردم پسند رادیو، یک نمونه از این چهرهها بود که در دهه 1930 محبوبیت عجیب و گستردة مردمی پیدا کرد.
منبع: نیویورک تایمز
http://www.nytimes.com/2016/05/29/world/europe/rise-of-donald-trump-tracks-growing-debate-over-global-fascism.html?_r=0